-
یک شب تا صبح مستند هویدا
یکشنبه 23 بهمن 1401 08:17
تقریبا ده روزی میشه که شب ها خوابم نمیبره. نمیدونم این به خاطر آمدن به این خونه جدید هست یا چیز دیگه. جمعه اصلا خوب نبودم و تنونستم کار کنم و تقریبا کل روز رو بین خواب و بیداری بودم. دیگه شب خوابم نبرد. همینطوری داشتم کارهای خودم رو انجام میدادم که ساعت حدودای 3 بود که آمدم از یوتیوب یه آهنگی بذارم که توجهم جلب شد به...
-
برم لس آنجلس یا سانفرانسیسکو
شنبه 8 بهمن 1401 02:46
کسی با تجربه من توی دالاس تقریبا میتونه سالی 140 هزار دلار درآمد داشته باشه (یه سطح مدیریتی) که بعد از مالیات و بیمه تقریبا 8000 دلار میشه. 400 تا 500 هزار دلار خونه خیلی عالی میشه خرید (البته سقف نداره میشه خونه 10 میلیونی هم خرید) ولی یه چیز متوسط رو به بالا رو میگم که تقریبا ماهی 3000 دلار میره برای وام خونه. ماهی...
-
آزادی مالی - هدف بزرگ بعدی زندگیم
چهارشنبه 14 دی 1401 22:42
یه مدتی حس میکنم که خیلی بی هدف بودم. یعنی هدف داشتم اما در جهتش درست حرکت نمیکردم. حرکت هم میکردم اما یه جاهایی آدم باید ریسک کنه تا جهش کنه و نمیکردم. ریسک اون جهش هست که مدت زیادی به خاطر شرایط روحی و جسمی و ... ازش اجتناب کردم. این روزا دارم کتاب Total Recall زندگی آرنولد رو میخونم. کتاب خیلی طولانیه ولی فراتر از...
-
سال نو میلادی 2023 مبارک!
سهشنبه 13 دی 1401 22:54
سال 2022 از نظر سلامت بدترین سالی بود که توی زندگیم داشتم. حتی 2005 یا 2006 هم که افسردگی شدید داشتم به این وضعیت بد نبودم. چند روز پیش دوباره چکاپ کامل کردم و شرایط ام به مراتب بدتر از چند ماه پیش شده بود که ایران بودم. اون موقع هم چکاپ کردم و تقریبا همه چیز به جز تیروئید نرمال بود ولی فکر میکردم که با خوردن قرص ها...
-
شرکت در دادگاه به عنوان وظیفه شهروندی - civil duty
شنبه 19 آذر 1401 12:12
یادم نمیاد که در این مورد نوشته بودم یا نه اما یکبار یه مهمونی ای رفته بودیم و یه امریکایی داشت تعریف میکرد که چرا هفته پیش نتونسته بود که بیاد. گفت که از طرف دادگاه خواسته بودنش که به عنوان وظیفه شهروندی بره. اول فکر کردم جرمی چیزی مرتکب شده که دادگاه رفته. ولی قضیه از این قرار بود که قتلی انجام شده بود و دادگاه برای...
-
دلخوشی های کوچیک یا Enjoy the little things in life
چهارشنبه 9 آذر 1401 20:27
امروز به یه موضوع خیلی خیلی جالب برخورد کردم که اصلا تا حالا بهش دقت نکرده بودم و اونم دلخوشی های کوچیک زندگی هست که تاثیر بسیار عمیقی در سلامت روان آدم داره. این روزها که حال و روز خوشی ندارم فکر میکنم به غیر از حوادث اخیر که هر کدومش مثل تیری توی قلبم بود فکر میکنم که سالها خودم رو از دلخوشی ه ای کوچیکی که داشتم...
-
تصمیم گیری با حس درونی یا تحلیل
چهارشنبه 9 آذر 1401 09:37
این مدت جای خاصی نرفتم. به جز خرید و باشگاه و یکبار هم آخرهفته بیرون تقریبا همش رو خونه بودم. دل و دماغی هم ندارم که جایی برم. هر روز نگران خانه و شرایط خانواده هستم. این مدت شب ها با یکی از بچه های ایرانی حرف میزدم که خیلی کمک کرد بفهمم که مشکلاتم چیه. به غیر از اخبار روزانه که شاید حتی اونایی که توی ایران هستن کمتر...
-
حداقل آزادمرد باشه
سهشنبه 1 آذر 1401 09:01
مهمترین چیز اینکه انسان از خودش رضایت خاطر داشته باشه. شاید به خاطر افسردگی ای که دارم بعضی وقتا شدیدا خودم رو سرزنش میکنم که چرا بهتر از چیزی که هستم نیستم و همین خیلی روی روحیاتم تاثیر گذاشته اما به گذشته که نگاه میکنم میبینم که حداقل آزاده زندگی کردم. اون روزی که تصمیم گرفتم از ایران برم به خاطر این رفتم که حس کردم...
-
بیدار شدی در مورد مهسا بنویس, نگی یادم رفتا
دوشنبه 23 آبان 1401 22:55
یه مدتی بود که خواب نمیدیدم. نمیدونم چی شد که پریشب به یه خواب عمیق فرو رفتم و از اون خواب هایی که همه چیز خیلی خیلی واضح هست. خیلی ناراحتم که خوابم رو فراموش کردم اما یه جمله اش همینطوری توی ذهنم تکرار میشد "بیدار شدی در مورد مهسا بنویس, نگی خواب بودم و یادم رفت. تکرار کن یادت نره" صفحه بلاگم هم جلوی چشمم...
-
کتاب معجزه ایمان The Magic of Believing | Claude M. Bristol
جمعه 1 مهر 1401 03:13
این هفته کتاب معجزه باور (ایمان) رو خوندم. کتاب کوتاه و ساده ای هست و چیز زیادی نداره. اما چند تا نکته داشت برام جالب بودن. اولین و مهمترین نکته این بود ما با ذهن خودآگاهمون فکر میکنیم و بعضی مسائل رو با اون حل میکنیم اما ذهنی ناخودآگاه هم وجود داره که با باور کار میکنه. یعنی نسبت تفکر به ذهن خودآگاه مثل باور به ذهن...
-
زندگی آسونه - من سخت گرفتم - بازم سرندیپیتی
چهارشنبه 16 شهریور 1401 09:25
دیشب خوابم نمیبرد. همینطوری داشتم فکر میکردم که گذشته ام چی بود و آینده ام چی میشه. یه دفعه دوباره متوجه یه الگو تکراری توی زندگی ام شدم. تقریبا در تمام موارد هر وقتی هر چیزی رو خواستم یه آدمایی سر راهم قرار گرفتن که کمک ام کردن یا یه اتفاقاتی افتاده که من توی اون مسیر قرار گرفتم. یه جاهایی خودم هم باورم نمیشه که...
-
این روزا
چهارشنبه 12 مرداد 1401 05:47
یه مدتیه که نوشتم. واقعیتش اینه که مود ام خیلی بالا و پایین میشد و روزهای خوب زیادی نداشتم. خستگی شدید و بی حوصلگی هم بهش اضافه کنین دیگه خودتون میدونین چرا ننوشتم. ممنون که این همه ابراز احساسات میکنین و یه مدت که نمینویسم سراغ ام رو میگیرن. قبلا یه کمی نوشتم که مشکل افسردگی ام بعضی وقتا میاد سراغم و اینم یه قسمتی از...
-
زبان اسپانیایی و ناتالیا لافورکد Natalia Lafourcade
چهارشنبه 12 مرداد 1401 05:47
یه مدتی هست که دارم سعی میکنم زبان اسپانیایی یاد بگیرم. این یکی از چیزایی هست که به درمان افسردگی ام خیلی کمک کرده. وقتی یه چیز جدید یاد میگیرم بهم حس خوبی میده. میدونم که علاقه ام به اسپانیایی خیلی زیاد نیست که بتونه منو بکشونه توی دنیای خودش و غرق کنه اما یه حس غیرقابل توصیفی منو سمت اش میکشونه. برای یکی از دوستام...
-
مشکل اصلی این نیست که شرایط بده
پنجشنبه 15 اردیبهشت 1401 04:24
یکی از چیزایی که تا قبل از اینکه ایران نیامده بودم درک درستی از شرایط نداشتم. درسته که شرایط خوب نیست. سرعت اینترنت بده. ماشین گرونه. کیفیت خیلی چیزا خوب نیست. همه این مشکلات هست اما مشکل اصلی این نیست که شرایط بده. مشکل اینه که شرایط رو به بدی هست و نه رو به خوبی. این مسئله اصلیه.
-
دستت رو از روی سیم اینترنت بردار بیشرف
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 20:18
اینو مینویسم برای اون بیشرف. برای اون نامرد دزد. برای اون نفهمی نامسلمون که بویی از انسانیت نبرده. دستت رو از روی سیم اینترنت بردار. حیف که اینجا عمومیه و نمیشه یه سری از فحش ها رو بهت داد اما اگر اینو میخونی بدون که از تو بیشرف تر فقط خودتی. پولی که میدم برای استفاده از اینترنت پول حرومه که میره توی گلوی تو و دوستای...
-
کتاب The Untethered Soul: The Journey Beyond Yourself
دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 20:00
چند ماه پیش توی اوج بیماری ام خیلی خیلی افسرده بودم. به زحمت بیرون میرفتم و کارهام رو هم به سختی انجام میدادم. البته هر روز ورزش میرفتم و استخر هم حالم رو خیلی بهتر میکرد اما از درون هیچ انگیزه ای نداشتم و اصلا خوب نبودم. یه مدت زیادی بود که کتاب نمیخوندم. نمیدونم چرا این کتاب توی لیست پیشنهادی یوتیوب برام آمد و منم...
-
روحیه ام خوب میشه؟
یکشنبه 11 اردیبهشت 1401 23:09
این مدت که ایران بودم چند جلسه روانکاوی پیش یه مشاور معروف رفتم اما هر بار که از اتاقش آمدم بیرون حس کردم که حالم خیلی بدتر شده. بهم گفت که مشکلم اینه که اعتماد به نفس ام رو از دست دادم. بهم تمرین داد که یه مثلا از خوبی های خودم بنویسم و روزی دو سه بار جلوی آینه با احساس تکرار کنم. حتی یکبار هم انجام ندادم چون به نظرم...
-
جواب آزمایشم رو گرفتم
چهارشنبه 7 اردیبهشت 1401 17:51
ده روز پیش رفتم دکتر برای سونوگرافی و سمت راست تیروئیدم یه کیست درآمده بود. اول فکر کردم که نباید چیز خاصی باشه اما وقتی رفتم یه دکتر فوق تخصص غدد و طرف یه نگاهی انداخت و گفت آقا تیروئیدت غده در آورده و باید آزمایش بشه. یعنی ممکنه سرطان باشه؟ اول فکر کردم یه آزمایش معمولیه ولی رفتم بیمارستان بهمن و بهم گفت که دکترت...
-
این روزا - تیروئید - تهران گردی
سهشنبه 9 فروردین 1401 07:23
پریروز جواب آزمایشی که هفته پیش دادم رو گرفتم. این روزا سرگیجه ندارم اما انرژی ام هم خیلی کم شده. یواشکی رفتم آزمایش تیروئید دادم که 220 هزار تومن شد (با دلار امروز تقریبا 8-9 دلار). جوابش که آمد شوکه شدم. آنتی بادی تیروئیدم که سه هفته قبلش 200 بود رسیده بود به 600. پارسال نوامبر 350 بود و چند ماه طول کشید که بیارمش...
-
سال نو مبارک
دوشنبه 1 فروردین 1401 08:06
امروز روز اول سال 1401 هست. یه قرن جدید و مطمئنم که خیلی چیزا قراره عوض بشه. این چند مدت که توی ایران بودم حس خیلی خوبی دارم که مشکلات همه به زودی رفع میشه و شادی و صفا و صمیمیت بیشتر از قبل توی زندگی ها حس میشه.
-
تجربه عمل چشم
پنجشنبه 26 اسفند 1400 05:51
صبح رفتیم بیمارستان نور. پسرخاله ام هم باهام بود. مامانم خیلی دوستش داره و گفت که اونم با من بیاد و اگر بشه اونم عمل کنه. دیروزش هم با هم رفتیم مطب دکتر. هزینه عکس اول شد 150 هزار تومن. دلار تقریبا 26 هزار تومنه. عکس برداری که کردن برای من گفت که باید یه عکس دیگه هم ازت بگیرم. هزینه عکس دوم هم شد 350 هزار تومن. برای...
-
شب بیخوابی سوم افکار پریشان
یکشنبه 22 اسفند 1400 06:23
از میدان ولیعصر که برگشتیم خوابیدم. بعد از 3 ساعت بیدار شدم و امشب باز هم خوابم نبرد و خاطرات این یکی دو روز رو نوشتم. دیشب با بابام در مورد ماشین ها صحبت کردم که غیرمستقیم ببینم چه ماشینی دوست داره براش بخرم. همه فکرش این بود که اگر هر ماشینی غیر از این ماشین رو داشت بیچاره شده بود و نمیتونست از پس مخارج اش بربیاد....
-
یه روز دیگه و مطب دکتر
یکشنبه 22 اسفند 1400 05:36
دیشب هم تا صبح نخوابیدم و کلی کار کردم. صبح ساعت 10 خوابیدم و ساعت 12 بیدار شدم و دیگه خوابم نمیامد. با هم رفتیم دکتر چشم پزشکی که اگر بشه چشمام رو لیزیک کنم و دیگه نخوام عینک بزنم. پسرخاله ام اسنپ گرفت. از خونه ما تا اونجا 50 هزار تومن شد. بازم هیچ ایده ای نداشتم که یعنی چی. ترافیک مثل قبل بود. طرف گفت که دو روزه...
-
تئاتر شهر, قلیون, پارک دانشجو و خونه قدیمی ما و مدرسه ای که دیگه نبود
یکشنبه 22 اسفند 1400 04:07
این چند روز جت لگ هستم و روزا میخوابم و شب ها خوابم نمیبره. شب اول با قرص خواب خوابیدم اما کمکی نکرد که تنظیم بشه. ظاهرا طول میکشه دیگه. شب داشتم کار میکردم که خاله و خواهرم گفتن که میخوان برن چهار راه ولیعصر. منم گفتم که منم میام. فکر کردم که برم خسته بشم تا شب راحت بخوابم. اولین چیز این بود که خط ها و ایستگاه ها...
-
دست گل اول توی فرودگاه (خوشایند نیست اگر دوست ندارین بخونین)
یکشنبه 22 اسفند 1400 03:11
چمدون های من دیر آمد و منم دستشویی ام گرفته بود و فکر کردم اصلا بهتره اول برم دستشویی و بقیه چمدون هاشونو بردارن و منم رفتم دستشویی. اول دیدم از این دستشویی فرنگی ها هم دارن و گفتم چه خوب. شلنگ آب هم داره. رفتم تو دیدم که نمیتونم چمدون همراهم (Carry on ) و کیف کوله پشتی ام رو با خودم بیارم تو! یه جوری درست کرده بودن...
-
سه روز خرید و کمتر از 24 ساعت دیگه ایران
چهارشنبه 18 اسفند 1400 07:08
این سه روز صبح تا شب بیرون بودم دنبال کارهام و خرید. خیلی کار سختی بود. این آخرا دیگه دستم آمده بود چطوری خرید کنم. اینقدر خرید کردم که دیگه بعضی چیزا جا نشدن که ببرم :( به یکی دو تا از دوستان ایرانی هم که اینجا زندگی میکردن تعارف زدم که اگر چیزی میخواهین بدین من ببرم اونا هم نامردی نکردن به اندازه یه چمدون 8 کیلویی...
-
بالاخره پاسپورتم آمد
پنجشنبه 12 اسفند 1400 23:23
امروز پاسپورتم رسید و همین امروز بلیت گرفتم برای 8م مارچ که هفته دیگه ایران باشم. بعد از ده سال دارم برمیگردم و خدا میدونه که این مدت چقدر چیزا عوض شده باشن. این هفته متوجه شدم که علاوه بر تیروئید مشکل اصلی خستگی ذهن یا Burnout یا هر چی دیگه که اسمش رو هم میذارن هست. یکی دو روز که ذهنم رو آزاد میکنم و کار نمیکنم حالم...
-
میامی خیلی خوبه همینجا میمونم
چهارشنبه 29 دی 1400 23:23
ده سالی تگزاس زندگی کردم. نمیدونم چرا هیچوقت جنوب فلوریدا نیامده بودم. الان که آمدم اینجا حس میکنم که خیلی اینجا رو دوست دارم و میخوام همینجا بمونم. یه خونه اینجا میگیرم و سالی چند ماهی هم میرم کالیفرنیا پیش دوستام. اینجا بهترین هوای زمستونی کل امریکا رو داره. از سپتامبر و نوامبر هوا بهشتیه تا می. دقیقا وقتی که بیشتر...
-
ترن هوایی احوال
چهارشنبه 29 دی 1400 21:36
از اول 2022 تا امروز فقط پریروز خوب و نرمال بودم و امروز هم بدی نیستم. تقریبا همه روزها ترن هوایی حال و احوال داشتم. دوستام که اینجا بودن سوم برگشتن شهرهاشون و من تنها موندم. نمیدونم که تنهایی باعث شد یا اینکه همون مشکل قبلی هست. شاید هم استرس رفتن به ایران بود. قرار بود که امروز سوار هواپیما به سمت ایران باشم که همین...
-
امروز خوب نبودم
چهارشنبه 1 دی 1400 09:02
دیروز بعد از چند روز یه کم غذا خوردم که غذا باشه. یعنی مرغ خریده بودم با یه کم زیتون خوردم. چند تا قرص مکمل هم قبل از خواب خوردم. میخوابیدم هم حالم عالی بود. اما صبح که بیدار شدم سرم گیج بود. یک هفته ای بود که غذا فقط سبزیجات میخوردم یا روزه بودم تقریبا مشکل سرگیجه برطرف شده بود. اون قرص ام رو هم شروع کرده بودم. دیشب...