زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

یک تجربه کاری دیگه در امریکا - قسمت اول

یک ماه پیش وارد یه شرکت کوچیک شدم تا یه کاری رو شروع کنم. یه مصاحبه تلفنی با صاحب شرکت داشتم.


"من این شرکت رو یک سال و نیم پیش تاسیس کردم. یه نفر با شانزده سال سابقه کار و چند نفر تازه وارد رو استخدام کردم. در عرض یکسال چند تا پروژه انجام دادیم ولی افرادی که استخدام کرده بودم افراد مناسبی نبودند. الان دنبال آدمایی میگردم که بلد  باشن کار رو انجام بدن و بر اساس کاری که انجام دادن هم پول میدم. ما میخواهیم پروژه انجام بشه و هر چقدر هم درآمدش بشه تقسیم میکنیم. یه چیزی بین کارآفرینی و استخدام شدن هست و خوبیش به اینه که کار تضمینی هست و درآمدش هم میتونه خیلی بیشتر از استخدامی باشه. وقتتون هم دست خودتون. هر وقت خواستین بیایین و هر وقت خواستین برین. فقط کار انجام بشه. منم روی همون پول میدم. اگر یه کاری هم انجام بدین که ما برای پروژه های بعدی زمان بخریم دیگه بهتر. پول زمان خریده شده رو هم برای شما در نظر میگیرم. برای شروع هم 2000 دلار ثابت که مطمئن باشین اگر دارین یاد میگیرین هم بی پول نمیمونین.

یه پروژه الان داریم 140 هزار دلار و پیش بینی ام اینه که تا آخر سال 1 میلیون دلار پروژه داشته باشیم. من باید تا آخر هفته دیگه 7 نفر حداقل استخدام کرده باشم تا بتونم این همه کار رو هندل کنم. خودم به تنهایی واقعا نمیتونم. من خودم 40 سال سابقه کار دارم و توی انگلیس کار میکردم و توی نیوزلند شرکت داشتم و اونجا چند میلیون دلار درآمدمون بود و بعد با شرکتی که داشتیم آمدم امریکا. الان ده ساله امریکام و...

در مورد اقامت هم من هر کاری بتونم انجام میدم. اصلا نگران اون نباش. برای شروع هم میتونی اینترنشیپ باشی و بعد بری روی OPT و سال بعد هم برات H1 اقدام میکنم و ..."


بهش گفتم ببین اگر میخواهی ماهی 6-7 هزار دلار بدی من اصلا نمیام ولی گفت که نه خیلی بیشتر از اینا میگیری. پیش خودم فکر کردم که این بهترین موقعیت ممکنه هست. هم اینکه پول داره و هم اینکه میگه اقامتم رو درست میکنه و هم اینکه اینترنشیپی هست و نیازی نیست از زمان OPT ام استفاده کنم. شرکت هم نزدیک دانشگاه هست و میتونستم ترم دیگه هم با خیال راحت اینترنشیپ باشم و بعد فارغ التحصیل بشم. بعدشم این آدم کلی سابقه داره. خیلی خوب میشه اگر بتونم از تجربه اش استفاده کنم. به علاوه این یه شرکت کوچیکه و منم میخوام همچین کاری رو شروع کنم. چند ماه تجربه اینجا میتونه با تجربه هیچ چیز دیگه ای برام قابل مقایسه نباشه. تا آخر تابستون هم یک ماه و نیم مونده در بدترین حالت اینکه آخر تابستون عوض میکنم.  این شد که تصمیم گرفتم برم اینجا.


روز اول خیلی چیزا خورد توی ذوقم. شرکت در ارزونترین منطقه تجاری ممکنه بود. ساختمونش مهم نبود توش مهم بود.


هیچی توش نبود. یه سیم که از اون ور اتاق رفته بود اینور و کلی وسایل ارزون خریداری شده از IKEA و کیبوردها و مانیتورهای باز نشده که تازه داشت از توی جعبه میآوردش بیرون.


اونور اتاق یه یخچال بود و یه مقداری خوراکی. با خودم فکر کردم حداقل یه چیزی هست که بخوریم!


اولش یه جلسه training گذاشت و کارها رو توضیح داد. روی تخته همه چیز عالی به نظر میرسید. همه طراحی ها و ... به نظر خیلی دقیق و حساب شده میامد. بعد از سه ساعت جلسه بالاخره کامپیوترها راه افتادن تا من بتونم کارهای قبلی رو ببینم. اینجا بود که دیدم عجب فاجعه ای. سطح کار خیلی خیلی پایین بود. انگاری فقط تئوری خوب بود و در عمل به بدترین وجه ممکن کار انجام شده بود. اما دیر بود. من اینترنشیپ تابستون رو ثبت نام کرده بودم و باید تا آخر تابستون میموندم. 


تا دو هفته کاملا سر درگم بود. کار رو نگاه میکردم و از هر تیکه اش یه اشکال میشد گرفت. نشستم خیلی چیزا رو از اول طراحی کردم و انجام دادم. همکارم یه خانم هندی بود که شانزده سال سابقه کار داشت ولی این کار رو درست بلد نبود و آمده بود که یاد بگیره. روزا یک ساعتی با اون میرفتم بیرون و راجع کار و شرکت حرف میزدیم. یه بار گفت: به نظر تو خیلی خوبی اصلا درست نیست اینجا بمونی. برو یه شرکت بزرگ خوب اپلای کن و اونجا کار بگیر. منم آمدم یاد بگیرم وگرنه نمیمونم. منم گفتم من الان دنبال شرکت بزرگ و اینا نیستم. میخوام یه جایی باشه کار اقامتم رو درست کنه و یه پولی تا آخر سال داشته باشم. بعدشم نزدیک دانشگاهم هست و میتونم فارغ التحصیل بشم و چند ماهی وقت دارم که کارهامو جمع و جور کنم. اگر یک سوم پول پروژه ای که داره رو هم به من بده میشه 30-40 هزار دلار که از هر جای دیگه ای که بخوام کار کنم بیشتر میشه که خیلی خوبه.


هفته سوم بود که حقوق های ما رو داد و به من 2800 دلار داد و به اون همکارمون 2000 دلار اینا. همکارم گفت: من خیلی خوشحالم که پول ما رو داد. الان دیگه خیالم راحته که تو هم میمونی. تا آخر سال من کلی چیز یاد میگیرم و تو هم به برنامه هات میرسی. البته من 2500 دلار برای ثبت نام داده بودم دانشگاه ولی همینم خوب بود. انتظار نداشتم که دو هفته ای حقوق بده و فکر میکردم اول ماه حقوق بگیرم. توی اون سه هفته هم کلی چیزا رو بهبود دادم و خلاصه براش ترکوندم. البته حقوق رو که داد گفت خوبه که الان من بهتون ساعتی حقوق میدم ولی پروژه جدید بگیرم میتونیم بر اساس پروژه تقسیم کنیم. این حرفش به من برخورد چون قرار این بود که از اول بر اساس کار حقوق بده و نه ساعتی. ولی بازم اوکی بودم آخه حقوقم رو سالی 98000 دلار در نظر گرفته بود و بر اساس همون اون 2800 دلار رو داده بود. 

تست دوم

الان ساعت 1 و 20 دقیقه شب هست و من تا همین الان داشتم پوستر مقاله امو درست میکردم. دیگه نشد امروزم بنویسم. واقعا نمیدونم چرا اینهمه باید برای یه مقاله وقت صرف بشه. نمیخواستم این وقت رو بذارم ولی به خاطر احترام به این استادی که زحمت کشید و کمکم کرد دیگه درست کردم. صبح هم ساعت 8 باید برم سر کار! کی بیدار بشم خدا میدونه.

حالا یه تست ویدئو هم کنیم ببینم میتونم ویدئو هم بذارم یا نه.

اگر ویدئوی زیر رو میبینین یا نمیبینین توی کامنت برام بذارین.

ویدئو 1 - کیفیت پایین سایز تقریبا 1 مگا بایت

ویدئو 2 - کیفیت خوب سایز تقریبا 3.5 مگابایت

ویدئو 3 - کیفیت بالا سایز تقریبا 5.5 مگابایت

تست

سلام.

میخوام فایل سرورم رو عوض کنم چون خیلی طول میکشه عکس آپلود کنم.

خب مثل اینکه بعضی ها نمی دیدن. حالا عکس رو با 4 تا تنظیم مختلف گذاشتم. لطفا بگین کدوم یکی از عکس های 1 تا 4 رو میبینین. مثلا 1 و2 یا 1و2و3و4


عکس 1:

عکس 2:

عکس 3:


عکس 4: