-
روزایی که تند تند میگذره
جمعه 25 اسفند 1402 00:29
این روزا خیلی دلم میخواد که بنویسم ولی نمیشه. چشمام به شدت خراب شده. از هفته پیش پنجشنبه دیدم خیلی چشمام تار شدن. انگاری که اون هفته خیلی بهش فشار آمده باشه. با این حال برای اینترویو یه شرکتی باید یه مسئله ای رو حل میکردم که تقریبا همه وقت پنجشنبه منو گرفت و همینطوری پشت سرم هم درد گرفت. آخر سر هم نتونستم که کار رو...
-
این پست پاک میشود
چهارشنبه 2 اسفند 1402 20:40
توی امریکا شما خیلی راحت میتونین اطلاعات افراد رو پیدا کنین و حتی اینکه چه چیزایی دارن یا سابقه کیفریشون کاملا در دسترس هست. خوبیش به اینه که شما خیلی راحت میتونین حتی کسانی که تجاوز جنسی کردن رو روی نقشه پیدا کنین. اولا که آمده بودم خیلی شوکه بودم که چطوری همه این اطلاعات هست حتی میدونستیم که استادمون چقدر حقوق...
-
تجربه عجیب کلاس توجیهی کاریابی و بیمه بیکاری
دوشنبه 30 بهمن 1402 22:14
ساعت 4 سعی کردم بخوابم اما تا 6 خوابم نبرد. دو ساعتی خوابیدم و بعد زدم بیرون که برم این جلسه اجباری که برای بیکاری گذاشته بودن. نمیدونم که چرا صدایم گرفته بود. شاید دیشب که بیرون راه میرفتم سرما خوردم شایدم این یکی دو روز که خیلی عطسه میکردم و آلرژی ام بیشتر شده. بازم انگار اینطوری بود که یه جایی بودم که نباید باشم....
-
حس عدم تعلق
سهشنبه 17 بهمن 1402 08:30
یه نگاهی که به گذشته میندازم میبینم که انگار روزهای کمی بوده که نسبت به جایی یا چیزی یا کسی حس تعلق داشته باشم. نمیدونم چرا اینطوری شد شاید بچه بودم اینطوری نبود. انگار که زندگی من به جای اینکه از مسیر اصلی بزرگراه بره همیشه توی کوچه پس کوچه هایی رفته که اصلا معلوم نیست راه در رو داره یا بن بسته. اولین باری که این حس...
-
اروپا آخرین نبرد
دوشنبه 9 بهمن 1402 10:39
این مدت که کار ندارم یه وقتی گذاشتم که به قول قدیمیا ببینم دنیا دست کیه. شاید یکی از ناراحت کننده ترین کارهایی که کردم تا الان همین بوده. این چند ماهی که از جنگ اسرائیل با غزه میگذره فکر کنم دیگه همه فهمیدن که دنیا چه خبره. چطور یه عده برای گسترش مرزهاشون به زن و بچه و بزرگ و کوچیک رحم نمیکنن. دستگاه های دروغ پراکنی...
-
کتاب بازی زندگی و چطوری آن را بازی کنیم فلورانس اسکاون شین
دوشنبه 4 دی 1402 09:35
من زندگی خیلی متفاوت و عجیبی به نسبت خیلی های دیگه داشتم. هنوزم همینطوریه. من با یه عالمه کتاب بزرگ شدم. علاقه ام کتاب خوندن بوده و هست. ولی انگار یه چیزایی رو آدم باید دوباره یاد بگیره. این هفته کتاب بازی زندگی و چطوری آن را بازی کنیم فلورانس اسکاون شین رو خوندم. https://www.youtube.com/watch?v=wJa5Ch0O4BI یادمه که...
-
جاده
دوشنبه 27 آذر 1402 11:01
کنار استخر نشستم و روی تاب لم دادم. چه خونه قشنگی ایه اینجا. زمستونه ولی هوا خیلی خوبه. انگار نه انگار که هفته پیش داشتم توی سیاتل یخ میزدم. شاید اگر زودتر آمده بودم لس آنجلس یه خونه اینطوری خریده بودم. چه فایده اینم که داره طلاق میگیره. پنج سال پیش ازدواج کرده بود با یه دختر خوشکل ایرانی که همه خانواده اش هم اینجا...
-
مشکل من محاسبه اشتباه ریسک اتفاقاتی هست که کنترلش دست من نیست
یکشنبه 19 آذر 1402 00:48
امروز بعد از چند روز یه کم حالم بهتر شده. چند روز گذشته بازم سرگیجه داشتم و شبا هم خیلی خوب نخوابیدم که احتمالا علت سرگیجه هام همونه. چون دیشب که یه کم بهتر خوابیدم خوب شد. ایران که بودم یک هفته حالم خوب خوب خوب بود. نوشته بودم. دیروز برگشتم دیدم که چه چیزی توی اون یک هفته بود که من خوب بودم. داروها رو بذاریم کنار دو...
-
یک ماه استراحت و سرگردانی
پنجشنبه 16 آذر 1402 05:14
یه مدتی رفتم پورتلند و بیست روزی هم سیاتل بودم. دیروز رسیدم لس آنجلس. این یک ماه خیلی دلگیر بودم. هم حوادث دور و اطراف و هم مشکلات زندگی. نمیدونم چرا اینقدر کم انرژی شدم. بیشتر این مدت سعی کردم که خودم رو سرحال نگه دارم. اگرچه حالم بد نبود ولی خوب هم نبودم. یه نگاهی کردم دیدم اون سه ماهی که سانفرانسیسکو بودم روزای خوب...
-
جای تاسفه
سهشنبه 23 آبان 1402 02:57
الان بیشتر از یک ماه میشه که اسرائیل داره مردم بیگناه فلسطین رو میکشه. جای تاسفه که میبینم بعضی از دوستان فکر میکنن ج.ا. طرف فلسطین هست پس اسرائیل هم خوب کاری میکنه. توی امریکا هم برای جنگ اوکراین همه جا پرچم میزدن و همه سایت ها و ... اعلام حمایت میکردن و روسیه رو محکوم میکردن و رسانه ها 24 ساعت در مورد جنگ اوکراین...
-
پایان سه ماه همکاری و دلایلش
سهشنبه 23 آبان 1402 02:34
این دو هفته ای که گذشت خیلی حالم گرفته بود. از سانفرانسیسکو آمدم پورتلند و از پورتلند هم آمدم سیاتل. اگرچه بیشتر روزا رو خونه بودم یا بهتر بگم کار نکردم اما بعضی روزا رو هم رفتم هایکینگ. چقدر طبیعت اینجا قشنگه. حیف که این وقت سال خیلی ابری و بارونیه. دو هفته پیش با کسی که قرار بود شرکت بزنم و یه کمی هم در موردش نوشته...
-
آرمیتا هم پر کشید
شنبه 6 آبان 1402 20:45
فکر نمیکردم که صبح روز شنبه امو با این خبر شروع کنم که آرمیتا هم پر کشید و به آسمان ها رفت. انگاری الان توی آسمون آدمای بهتری از اینایی که روی زمین موندن وجود داره. خیلی دلم میخواست بمونه. خیلی دلم میخواست که معجزه ای بشه و حالش خوب بشه و به زندگی برگرده. چند وقت پیش ویدئو تحلیل یه نفر رو دیدم که خیلی باورپذیر بود که...
-
روش یادداشت برداری این روزای من
دوشنبه 1 آبان 1402 18:53
سالها بود که از OneNote استفاده میکردم و هنوزم بعضی از یادداشت هام روی اون هست. قبلا در موردش نوشته بودم. الان یه مدتی هست که دارم بیشتر یادداشت هام رو توی برنامه Notion انجام میدم و تا حدی هم راضی هستم. یه تغییر بزرگی هم که دادم اینه که دیگه بدون یادداشت برداری یوتیوب نگاه نمیکنم و کتاب صوتی گوش نمیدم. این چندساله...
-
روزا تند تند میگذرن
دوشنبه 1 آبان 1402 07:07
اصلا باورم نمیشه که اینطور زود میگذره. یک هفته دیگه باید این خونه ای که هستم رو ترک کنم و هنوز جایی رو پیدا نکردم. میخواستم برگردم دالاس و یه دکتری چیزی برم ولی دیگه اونجا ماشین ندارم فکر نکنم برم. دوست دارم برای عید خانواده امو ببرم ارمنستان. شاید یه سری هم به ایران بزنم. اینقدر زود میگذره که آدم نمیدونم چکار باید...
-
خدانگهدار ماشین خوشکلم
دوشنبه 24 مهر 1402 06:15
دیروز صبح که بیدار شدم دوستم زنگ زد. صداش یه کم لرزان بود. گفت ماشین ات رو دزد برده. اولش فکر کردم که شوخی میکنه آخه یه بار بهم گفته بود که میخواسته زنگ بزنه همچین چیزی بگه. بهش گفتم شوخی میکنی ولی اگرم نمیکنی فدای سرت. گفت که نه شوخی نمیکنم و زد روی ویدئو و گفت فکر کنم این شیشه خرده ها شیشه ماشین تو باشه. یکی آمده...
-
انسان انسان است در هر کشوری که باشد
یکشنبه 16 مهر 1402 07:10
دیدم امروز یه عده ای ابراز خوشحالی کردن که حماس به اسراییل حمله کرده و ظاهرا بیشتر از دویست نفر غیرنظامی رو کشتن. خواستم بگم که انسان انسان هست و فرقی نمیکنه توی ایران زندگی کنه یا امریکا یا استرالیا. غیرنظامی یه آدم معمولیه که چون یه جا به دنیا آمده داره زندگیش رو میکنه. حمله کردن و کشتن یه عده آدم غیرنظامی هیچ توجیه...
-
آرمیتا بمون
جمعه 14 مهر 1402 10:16
این دو روز اخبار مربوط به آرمیتا گراوند رو دنبال کردم. خیلی غم انگیزه. یاد اون روزا افتادم که لحظه به لحظه خبرهای نیکا رو میخوندم. چقدر آشناست برنامه های تلویزیونی. دوربین هایی که فقط بعضی جاها رو نشون میدن. "یکی از بستگان" که جای همه حرف میزنه و... آخه یه دختر نوجوان شانزده ساله سرحال تکواندو کار که قبلش هم...
-
دفاع مقدس
دوشنبه 3 مهر 1402 21:51
پریروزا به پیشنهاد یکی از بچه ها چند تا از ویدئوهای وفا رو نگاه کردم. ایشون چند تا ویدئو جدید در مورد جنگ ایران عراق توی یوتیوب درست کردن که برام خیلی جالب بود. شاید هیچوقت نرسیده بودم که در مورد جنگ ایران و عراق دقیق بخونم و در مورد عملیات ها بدونم. به نظرم سربازهای واقعی وطن امثال وفا هستن هم جبهه رو شناختن و همین...
-
این روزا - همینطوری برای خودم نوشتم
پنجشنبه 30 شهریور 1402 10:49
خیلی وقته ننوشتم. نمیدونم چرا حس اش هم نبود. قبلا که زندگی روتین داشت راحتتر میتونستم برنامه ریزی کنم و بنویسم. الان تقریبا 2 ماهی میشه که دیگه برای شرکت کار نمیکنم و حقوقی نمیگیرم. این مدت احساساتم مثل ترن هوایی بود. بعد از سالها روزهایی رو داشتم که خیلی خوشحال بودم و قند توی دلم آب میشد. یه روزایی حس روزای اولی که...
-
سالگرد نیکا
چهارشنبه 29 شهریور 1402 06:51
امروز سالگرد نیکا بود. چند روز پیش سانفرانسیکو هم گردهمایی برای سالگرد مهسا امینی بود و منم رفتم. اونروز با یکی از بچه ها تقریبا سه ساعت در مورد حوادث ایران صحبت کردیم. نظرش این بود که به ما ربطی نداره و ما داریم توی یه دنیای دیگه زندگی میکنیم. من باهاش موافق نبودم. اون: جورج فلوید هم کشته شد چرا برای اون هیچ کاری...
-
بالاخره یه چیزی عوض شد!
سهشنبه 20 تیر 1402 23:22
الان دو ماهی میشه که اروپا هستم و از اینجا کار میکنم. دوست داشتم که بیشتر بنویسم و پست بذارم اما بازم حال عمومی ام خوب نبود و بیشتر روزا کم انرژی بودم. مامانم و خواهرم ویزا گرفتن و آمدن پیش من ولی به بابام هنوز ویزا ندادن و شاید هم نمیخوان بدن. هر چی که بود برنامه ریزی ما برای اینکه یه مدتی رو با هم باشیم خراب کردن....
-
روزهای قشنگ ایتالیا
جمعه 5 خرداد 1402 04:59
الان بیست روز بیشتره که ایتالیا هستم. بیشتر روزا رو از خونه کار میکنم و واقعا فرقی نمیکنه کجای دنیا باشم ولی چند روزی که با برادرم بیرون رفتم یا با دوستاش شام خوردیم خیلی بهم خوش گذشت. چقدر اروپا قشنگه. یادمه سال 2009 که اولین بار آمدم ایتالیا دوستم عجله داشت که همه جا رو ببینه و گفت شاید دیگه هیچوقت نتونیم بیاییم...
-
کاشکی تحصیلکرده ها بیشتر به روابط اجتماعی توجه میکردن
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1402 02:05
این دو روز با یکی دو تا از دوستای ایرانی ام بودم. یه چیزی که خیلی توجه ام رو جلب کرد که خیلی وقتا مورد تمسخر اونا بودم که به نظرم اصلا منصفانه نبود ولی جایی هم نبود که بخوام بهشون بگم که چقدر بیراه میرن و اشتباه میکنن. بعضی از این چیزایی هست که قبلنا شنیدم و میخوام یه کم بنویسم که ذهنم رو خالی کنم. "بعد من خونه...
-
تجربه دو سال digital nomad بودن - قسمت دوم - معایب
شنبه 26 فروردین 1402 11:28
قسمت قبل تجربه ام رو نوشتم. شاید به نظر خیلی جذاب بیاد که آدم بتونه این همه شهر و جاهای زیبا رو ببینه و حتی زندگی کنه. بیشتر مزایاش همون مزایای مسافرت های کوتاه مدت هست که دیگه نمینویسم اما این طرز زندگی معایبی هم داره که اکثرا تا تجربه نکنن نمیدونن: 1- بیشترین اوقاتی که به من خوش گذشت اونایی بود که با دوستام و...
-
تجربه دو سال digital nomad بودن - قسمت اول جاهایی که رفتم
شنبه 26 فروردین 1402 11:28
سال 2021 بود که یکسالی از شروع کووید گذشته بود. اکثرا توی خونه محبوس شده بودن. دالاس زودتر از خیلی جاهای دیگه باز شد. قرار بود که تا تابستون دیگه همه جا باز بشه. منم برنامه ریزی کرده بودم که به طور کامل برم کالیفرنیا. تقریبا همین موقع ها بود که آپارتمانی که داشتم و تمدید نکردم و راهی نیویورک شدم تا قبل از جا به جایی...
-
یک ماهی که گذشت خیلی خلاصه
پنجشنبه 17 فروردین 1402 03:03
این یک ماه مارچ واقعا سریع گذشت. هفته آخری که میامی بودم برای اولین بار از اینکه بیخانمان هستم خوشم آمد! یعنی یاد گرفتم که چطوری میشه اینطوری زندگی کرد و لذت برد. خیلی طول کشید تا به این مرحله برسم اما خوشحالم که رسیدم. فکر میکردم که هیچوقت اینطوری نمیشه. اول مارچ ماشین رو زدم به جاده و برگشتم دالاس. کلی داستان پیش...
-
سال نو, مبارک!
سهشنبه 1 فروردین 1402 04:45
چه زود یکسال دیگه گذشت. انگار همین دیروز بود که ایران پیش خانواده بودم. چقدر سالی که گذشت سال سختی بود. شاید یکی از بدترین سال های زندگیم بود. شاید دیگه هیچ سالی به این بدی رو نبینم. این روزا حالم خیلی خوب شده ولی حس من امروز من اینه که عید امسال بدون نیکا عیدی نیست. برای امسال یه آرزو بیشتر ندارم و اون اینکه امسال...
-
حمله تروریستی بیولوژیک به بچه های مدرسه ای و میمون و نردبان و موز
پنجشنبه 11 اسفند 1401 18:40
ده سال پیش طالبان یا گروه های وابسته بچه های مدرسه ای رو مسموم کردن. اول که طالبان خواست بیاد گفت که تحصیل برای دختران منعی نداره اما وقتی آمدن کم کم همه اون قوانین متحجرانه اسلام رو مو به مو پیاده کردن. هر روزی که میگذره ایران بیشتر به افغانستان زیر سلطه طالبان شبیه میشه. داستان آزمایش میمون و موز یه داستان معروف هست...
-
شهرهای امریکا که رفتم (خیلی خلاصه)
پنجشنبه 11 اسفند 1401 10:15
این دو ساله خیلی سفر کردم. شهرهای زیادی از امریکا رو دیدم. میخوام خیلی خلاصه یه چیزایی بنویسم. همه مقایسه ها رو نسبت به دالاس میکنم. یعنی وقتی میگم گرونه ممکنه برای کسی که از نیویورک میاد خیلی هم ارزون باشه. تگزاس - دالاس کلی: بیشتر یه داهات بزرگه که یه مرکز شهر کوچیک داره. شاید 99 درصد شهرهای امریکا حتی ابرشهرها...
-
هوش مصنوعی دنیا رو تغییر میده
دوشنبه 24 بهمن 1401 10:26
هر چند سال یکبار یک تغییر بزرگ (شیفت - Shift) توی زندگی ما داره رخ میده. مثلا پدر پدربزرگ های ما ماشین (اتوموبیل) ندیده بودن. با همون حیوانات جا به جا میشدن. توی زندگی پدران ما ماشین جایگزین شد. امروز دیگه کسی فکر نمیکنه که ماشین لازمه یا نه. زمان بچه ها و نوه های ما شاید دیگه ماشینی نباشه و مردم با تونل های خلاء جا...