زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

بالاخره یه چیزی عوض شد!

الان دو ماهی میشه که اروپا هستم و از اینجا کار میکنم. دوست داشتم که بیشتر بنویسم و پست بذارم اما بازم حال عمومی ام خوب نبود و بیشتر روزا کم انرژی بودم. مامانم و خواهرم ویزا گرفتن و آمدن پیش من ولی به بابام هنوز ویزا ندادن و شاید هم نمیخوان بدن. هر چی که بود برنامه ریزی ما برای اینکه یه مدتی رو با هم باشیم خراب کردن.


دیشب بالاخره یه چیزی عوض شد! اتفاقی که مدت ها بود که منتظرش بودم. انگار که توی دلم میدونستم. ساعت نزدیک 8 شب بود که CTO شرکت امون پیام داد که میخوام باهات صحبت کنم. منم بیرون بودم. ساعت 10 که برگشتم خونه بهش پیام دادم. گفت که شرکت دیگه پولی نداره و برای اینکه حسابمون صفر نشه یکی دو سری حقوق نمیدیم. توی این مدت هم باید ببینیم میتونیم یه پول جدیدی بگیریم یا نه. این درحالیه که به خاطر یه اشتباه من تقریبا 5 ماه از حقوقم رو هم طلب دارم و بهم ندادن که تقریبا 50 هزار دلار میشه که پول خیلی خیلی زیادیه. ظاهرا دیگه پولی توی حساب نیست که این پول رو پس بدن و با حرفایی که دیشب شنیدم هم قصدی هم وجود نداره. فقط در شرایطی این پول برمیگرده که بتونن پول بیشتری بگیرن که اونم با شرایطی که من میبینم خیلی بعیده.


نمیدونم چرا ولی دیشب که این خبر رو شنیدم به جای اینکه ناراحت بشم یا هر چیزی دیگه ای حس خوشحالی و شادی داشتم. انگار که آزاد شدم. انگار که بیشتر از یکسال و نیم بود که منتظر این خبر بودم و مدت ها پیش باید خودم میرفتم و از استرس شرایط تصمیمی نمیگرفتم. حتی اون زمانی که پارسال ایران بودم و بالاخره اتفاق افتاد. اینقدر منتظر بودم که حتی هیچ سرمایه گذاری ای هم نکردم. همه هی میگفتن خونه بخر یا هر چی ولی من هیچ کاری نکردم تا آسایش خیال داشته باشم. انگار اون فرصتی که منتظرش بودم که یه مدتی برای خودم باشم رو بدست آوردم.


زندگی بدون کار توی امریکا خیلی سخته. من به اندازه کافی پس انداز دارم و مطمئنم بخوام یه کار جدید هم پیدا کنم خیلی طولی نمیکشه اما از نظر ذهنی خیلی خسته ام. از نظر فیزیکی هم هنوز خوب نشدم و بعضی روزا واقعا انرژِی ای ندارم. بزرگترین مشکل بدون کار بودن بیمه درمانی هست. اگر خدایی نکرده آدم نیاز به دکتر و درمان داشته باشه و بیمه نداشته باشه هزینه ها وحشتناکه. بیمه آزاد هم خیلی گرونه. باید اینو هم در نظر بگیرم.


این دو هفته ای که اروپا هستم رو میخوام یه کم ریلکس کنم و فکر کنم که اصلا از زندگی چی میخوام. اگر خودم تنها بودم و خانواده ام نیامده بودند شاید این دو هفته رو میرفتم همه شهرهای اصلی اروپا رو میگشتم اما با مامان و خواهرم هزینه ها تقریبا 3 برابر میشه. هزینه هتل و بلیت اتوبوس و ترن و اینا خیلی زیاد میشه. نه اینکه نداشته باشم اینه که نمیدونم کار درستیه که این همه هزینه کنم یا نه. مامانم و خواهرم زود خسته میشن و نمیتونن پا به پای من بیان و این خودش یه مشکلیه. وقتی فکر کنم این آخرین مسافرت طولانی باشه که اینطوری میرم.


حداقل اش اینه که میدونم یه چیزی عوض شد. دیگه زندگی روال قبل نیست. نمیدونم که بهتره یا بدتر اما میدونم که هر چی که هست متفاوته. این اولین باری نیست که یه اتفاق اینطوری میفته. توی گوشم یکی میگه خدا دوستت داره و اصلا نگرانی به دلت راه نده این بهترین خبری بود که میتونستی امسال بشنوی. خیلی دوست دارم وقتی که قلبم اینقدر آرومه. امیدوارم که ناخودآگاهم هم همینطور آروم باشه و فردا دوباره یه مشکل تیروئیدی چیزی نگیرم.


در مورد چند تا چیز باید برنامه ریزی کنم:

1- دنبال کار جدید بگردم یا چند ماهی به خودم استراحت بدم.

2- برم دنبال کار پروژه ای برای شرکت خودم یا یه شغل موقت پردرآمد دیگه داشته باشم

3- ماشینم رو نگه دارم یا بفروشم. اگر بخوام یه کار جدید بگیرم شاید نگه دارم. اگر بخوام یه مدت بدون کار باشم دلیلی نداره که بخوام هزینه ماشین بدم و بهتره بفروشمش.

4- دالاس بمونم یا بازم مسافرتی برم اینور اونور یا برم یه جایی توی کالیفرنیا که بتونم کار هم پیدا کنم.


چیزی که مشخصه باید یه کار دیگه پیدا کنم چون پروژه گرفتن اینا آسون نیست و طول میکشه و اگر بخوام استراحت هم بکنم میتونم بگم که از یکی دو ماه دیگه شروع میکنم هر چقدر بخوام ولی کارم باید آسون باشه و دیگه یه شرکت کوچیک اینطوری نمیرم. یه چیزی 9 تا 5 باشه و بعدش تموم. ترجیحا هم اجباری به رفتن به آفیس هم نداشته باشه. 

نظرات 16 + ارسال نظر
صادق چهارشنبه 29 شهریور 1402 ساعت 20:56

مبخواستم در مورد این جملت نظرمو بدم
اینکه ایران همه غم مشکلات رو داشتن.

وودی جون آره مشکل هست ولی بنظرم این غر زدن از وضع موجود و عدم رضایت تو وجود ما ایرانیا کم نیست. و همیشه دوست داریم با بقیه کشورا مقایسه بشیم، جوری که داشته های خودمون که خاص هم هستند رو فراموش میکنیم.
نمیدونم ولی فکر کردم شاید این غم که دیدی بخشیش ناشی از این تفکر باشه.

ارادت

من با این حرفتون موافقم اما شرایط رو هم دیدم واقعا بد بود. یه وقتی شرایط بد هست و میگی بده این دیگه غر زدن نیست.

Narges شنبه 4 شهریور 1402 ساعت 20:12

سلام وودی
چرا نمینویسی دیگه خوبی؟
من چند بار اومدم چک کردم

سلام. ببخشید حس نوشتنم رفته بود. یعنی داشتم سعی میکردم خودم رو پیدا کنم نمیخواستم که فقط احساسات گذرایی که داشتم رو بنویسم.

مهدی چهارشنبه 25 مرداد 1402 ساعت 15:21

سلام وودی،

منم شش سالی هست اروپا هستم و وقتی مطالب تو رو میخونم انگار خاطرات و افکار خودم باشن که مرور میکنم. تجربه ای داشتم رو می‌خوام به اشتراک بگذارم، من بالاخره محل های کارم رو راضی به دورکاری کردم و چند ماهی رو تو ایران گذروندم. سعی کردم ایران رو همونطور که هست بپذیرم و فقط تماشا کنم و بین مردم باشم. باور کن همه ی اون حس های بد، خستگی و... تو دو ماه از تنم رفت. به نظرم این حسای بد همه از غربته و آدم تو اون محیط که هستش نمی فهمه ولی وقتی میای ایران قشنگ متوجه میشی که چی کم داشتی.

سلام
ایران یه چیزاییش خیلی خوب بود اینکه تنها نبودم و پیش خانواده بودم. اما یه چیزاییش هم خیلی بد بود اینکه همه غم مشکلات رو داشتن.

شیرازی سه‌شنبه 24 مرداد 1402 ساعت 01:55

سلام وودی در مورد ویزای استارت آپ امریکا لینکی میشناسی معرفی کنی؟

سلام. امریکا همچین ویزایی نداره تا جایی که میدونم. کانادا داره اونم شرایطش اینه که یه شرکت سرمایه گذاری کانادایی پول و سرمایه گذاشته باشه

رها دوشنبه 9 مرداد 1402 ساعت 19:40

سلام. وقتتون بخیر. یادمه چندسال پیش که تازه داشتید برای آمریکا اقدام می کردید و بعد که رفتید نوشته هاتون رو میخوندم ولی بعد از یه مدت دیگه گم کردم مطالبتون رو. تازگی ها دوباره وبلاگتون رو خوندم. خیلی خوشحالم که اینقدر موفق هستید بعد از طی اون سالها و بهتون تبریک میگم بابتش.
درسته که خبر چندان خوشی نیست ولی اینکه به درجه ای رسیدید که در این شرایط حس ارامش دارید خیلی خوبه.
جز گزینه هایی که پیش رو دارید خواستم پیشنهاد بدم یه مورد دیگه رو هم بررسی کنید، اینکه در یکی از کشورهای اروپایی زندگیتون رو ادامه بدید.
باتوجه به اینکه از لحاظ سلامتی یکم تحت استرس بودید شاید زندگی در یکی از کشورهای اروپایی که اکثرا سرعت و فشار زندگی توشون از آمریکا کمتر هست گزینه بدی نباشه.
من خودم دانشجوی دکترام در رومانی و در اینجور کشورها یا اسکاندیناوی که سرعت زندگی پایینه و هزینه ها خیلی کمه و با سرمایه شما میشه یه زندگی خیلی خوب داشت شاید گزینه بدی نباشه که بررسیشون کنید چون اکثر شرکتهای بزرگ در این کشورها هم کار می کنند و برای شما که در آمریکا کار کردید کار کردن باهاشون راحته.
درهرحال امیدوارم همیشه موفق باشید.

سلام
خیلی لطف دارین.
زندگی اروپا رو دوست نداشتم. سه ماه اروپا بودم کافی بود.
همین امریکا میشه کار کم درآمدتر و زندگی ساده تری داشت.

Sahar شنبه 7 مرداد 1402 ساعت 06:04

سلام وودی عزیز، من خیلی وقته دنبالت میکنم و الان در مرحله زبان خواندم،وبلاگت خیلی بهم انگیزه میده ,من دوست دارم از یکی از دانشگاه های امریکا فاند بگیرم. کلی آمال و آرزوهام را گذاشتم روی امریکا که دیشب دوستم بهم گفت کسایی که متاهل و بچه دارن، همسر و فرزندشون ویزا نمیشن واسه امریکا، و با اینکه وکیل گرفته و فاند ۴۰۰۰۰۰ دلاری ولی سه ساله که نتوانستن بیان . پس بهم گفت روی کانادا وقتتو بگذار. خواستم ببینم به خاطر شرایط سنی همسرم که نزدیک ۴۰ سالشونه و فرزندم که ۱۰ سالشه، احتمال ریجکتیشون زیاده؟ ⭐ اینکه شما تاحالا کسی را دیدین با شرایط مشابه ما از طریق تحصیلی توانسته باشن ،بیاند و اقامت بگیرن ؟ چون میخوام GREبدم میخوام بدونم چی کار کنم ،اگر نمیشه همگی باهم ویزا شیم که بیخیالش بشم
⭐⭐ یه سوال دیگه ویزای همسرم که اجازه کار نداره ، میشه راحت بعد از یک سال تغییرش بده یا یه پروسه خیلی سخت و با احتمال کمیه؟ چون همسرم زبانش خوب نیست و کلا کم حرفه.
⭐⭐⭐ به نظرت امریکا را بیخیال شم و فقط برم سراغ دانشگاه ها کانادا ؟
ممنون میشم از راهنماییت

سلام. خیلی لطف دارین.
من حداقل دو نفر از بچه ها رو میشناسم که با بچه آمدن امریکا و مشکلی هم نبوده.
فاندی که میگیرین برای 3 نفر کمه احتمالا ولی کانادا و اینا هم همینطوره. شاید اروپا اگر فاند پیدا کنین برای سه نفر کافی باشه. باز بستگی به دانشگاه داره.
ویزای کار امریکا پروسه داره. باید فوریه اون سال شرکت پیدا کنین که تا اول آپریل براشون ویزای کار فایل کنه. رشته تحصیلی و زبان هم خیلی مهمه ولی همسرتون ممکنه بتونه روی همون ویزای دانشجویی هم اجازه کار بگیره. با توجه به اینکه بچه دارین میتونین بگین که شرایط خاص هستین و نیاز به اجازه کار دارین و یه پروسه چند ماهه هست ولی ببینن واقعا لازم دارین میدن.
کانادا و امریکا شرایط اشون مشابه هست. شاید کانادا بعضی دانشگاه ها GRE نخوان ولی پروسه اشون مثل همه. به نظرم گزینه هاتونو محدود نکنین. از همه جاهایی که میتونین پذیرش بگیرین بگیرین و بعد تصمیم گیری کنین. کانادا فاند ها خیلی محدودتر از امریکاست.

پسرک سه‌شنبه 3 مرداد 1402 ساعت 18:11

دو تا سوآل مهاجرتی داشتم
اول اینکه اگه به طور مثال من تازه گرین کارتم رو گرفته باشم ازدواج با فرد سیتیزن کمکی میکنه که سریع تر پاسپورت بگیرم؟
دوم اینکه گرین کارت مشروط در کیس ازدواج جز سابقه مورد نیاز دریافت شهروندی محسوب میشه یا نه
مثلا بعد سه سال از دریافت گرین کارت مشروط درخواست شهروندی بکنم
اگه وکیل مهاجرتی خوب سراغ داشتی خوشحال میشم معرفی بکنی

اول اینکه بله. به جای اینکه پنج ساله بگیرین سه ساله میگیرین.
دوم سئوالتونو نفهمیدم و احتمالا هم جوابش رو نمیدونم. باید با وکیل تخصصی خودش صحبت کنین که نمیشناسم.

Sahar جمعه 30 تیر 1402 ساعت 23:54

و منی که همش دنبالت میکنم . میدونی چقدر تو صادق هستی با خودت . این که نمیخوای فقط خوشیات یا ناراحتی یات را بنویسی ، یعنی هر دو را کنار هم ثبت میکنی ، یعنی کلی با آدمایی که فقط غر میزنن یا دنبال شوآف توی اینستا هستن توفیر داری . قدر خودتو بدون .
به این امید که ماهم بتوانیم ویزا امریکا بگیریم کتاب تئوری انتخاب را پیشنهاد میکنم این مدت بخوانیش ، خیلی خوبه

لطف دارین. چشم حتما الان یه خلاصه ازشون رو میخونم. مرسی

عاطفه دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 15:26

اونجا که گفتی بیمه آزاد گرون هست یعنی با یک پوشش نسبتاً خوب بیشتر از 500 تا در ماه میشه؟ همین بیمه ای که الان از طریق شرکت داری رو اگه بخوای آزاد خودت برداری ماهی چقدر میشه؟

همین بیمه رو پیدا نکردم اما مینیمم چیزی که پیدا کردم ماهی 320 دلار برای تگزاس بود. یه چیز متوسط ماهی 600 دلار ایناست که بازم فقط 40 درصد آزمایش ها رو کاور میکرد و مثال زده بود که یه شکستگی دست با اون بیمه 2600 دلار هزینه داره.

عاطفه دوشنبه 26 تیر 1402 ساعت 15:23

روزهای سفر به خیر و خوشی
انگار کار تو این شرکت انرژی زیادی ازت می گرفت. به نظرت کاری که حضوری باشه بهتر نیست؟ به این دلیل که شاید تو کارهای ریموت میزان کاری که از کسی میخوان خیلی بیشتر از ساعات کاری ۹ تا ۵ باشه! و همین که روتینی هست که باید سر یه ساعت خاص رفت شرکت و سر یه ساعت هم برگشت به زندگی آدم نظم میده. امیدوارم به زودی خبرهای خوشی ازت بشنویم.

کار حضوری خیلی بهتره برای کسانی که مجرد هستن. بله روتینی که نظم میده خیلی به مغز کمک میکنه که تصمیم گیری کنه

Narges یکشنبه 25 تیر 1402 ساعت 22:08

کاش بهمون بگی چ مدل اشتباهی بود که باعث شد این مقدار زیاد پولت دستشون بمونه؟ چون این ریزه کاریارو من که تازه شروع کردم کار کردن نمی‌دونم اصلا.

اینه که قبول کردم که کمتر بهم بدن که بعدا جبران کنن چون فکر میکردم که حتما فاند میگیرن که نشد. بهترین کار اینه که هر روزی که گفتن دیگه نمیتونیم پول بدیم شما هم دیگه کار نکنین.

کیمیا شنبه 24 تیر 1402 ساعت 10:14

بازم بنویسید

حتما

پریسا جمعه 23 تیر 1402 ساعت 23:20

یعنی راه قانونی وجود نداره که پولتون رو پس بگیرین ؟

نه
میشه شکایت کرد چون قرارداد دارم اما باید هزینه دادگاه بدم و اگر هم دادگاه رای بده و پولی نداشته باشن هیچ اتفاقی نمیفته. الانم که شرکت منحل بشه که از هیچ چیزی نمیشه شکایت کرد.

سلام جمعه 23 تیر 1402 ساعت 17:22

وودی جون خیلی وقته باهاتم از اولین بلاگت ک داشتی تافل میخوندی و... متن امروزت یجورایی حس های خوب اون زمان رو داشت انگار بازم برگشتی و تازه شدی مثل روزایی ک هنوز نیومده بودی و اون حس هیجان اون موقع امیدوارم اوکی و اوکی تر بشه هر زندگی برات

ممنونم

زهرا از سال 92 پیگیرتم چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 20:08

50 هزار تا رو زنده کن.
ووودی، اگر ایران بودی شرخر میگرفتی، حداقل 40 تاش زنده میشد!
یه کمی زور بزن. پول زیادیه. آزادیت مبارک اما کوفت بخورت، نذار مفت بخورن.

باید قبول کنم که تقصیر خودمه که اجازه دادم این شرایط پیش بیاد. از این به بعد باید بیشتر مراقب پولم باشم. تا حالا چندین نفر پولم رو خوردن. دیگه ازین به بعد نمیذارم پولم پیش کسی بمونه که خورده بشه.

******* چهارشنبه 21 تیر 1402 ساعت 15:25

اگه حال دلت خوبه ،پس حله

آره. خودمم متعجبم! استرسم کمتر شد واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد