زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

سال نو مبارک!

بعد از اون همه اینور اونور رفتن شب هم باید میرفتم برای مراسم سال نو توی دانشگاه. لباسم مناسب نبود اول رفتم خرید یک ساعتی طول کشید اما چیزی که میخواستم رو پیدا نکردم برای همین تصمیم گرفتم که برم خونه و لباس رسمی بپوشم. برنامه هم عالی بود. کلا از سالی که من آمدم انجمن دانشگاه خیلی پیشرفت کرده.




(ببخشید پست قدیمه و  مربوط به سال نو بود!)

پارک Eisenhower State Park

جشنواره دیگه تکراری شده بود برای همین تصمیم گرفتم برم پارک Eisenhower رو هم ببینم که لب مرز تگزاس و اوکلاهوما هست و از جایی که ما بودیم فقط یک ربع فاصله داشت. توی پارک خیلی قشنگ بود.



رفتیم بغل ساحلش اول. آب که خیلی سرد بود و ما هم لباس نیاورده بودیم که بخواهیم بریم توی آب. هوا هم به نسبت گرم بود و نمیشد خیلی راه رفت اونجا.



این شد که رفتیم بالاتر تا از بالا هم دریاچه رو ببینیم. 



اونجا دو تا صندلی بود که ما نشستیم و چند دقیقه بعد یه زوج جوان هم آمدن و رفتن نزدیک لبه و دست همدیگرو گرفته بودند و بعد همدیگرو بغل کردند و داشتن بوس میکردن که گفتم بریم بذاریم راحت باشن!



بعد رفتیم سمت اسکله ماهیگیری. دم در چوب ماهیگیری و طعمه میدادن که گرفته بودیم.





من تا حالا هیچوقت ماهیگیری نکرده بودم. برام خیلی جالب بود. اما دوستم بلد بود و یه کم یادم داد. گره ها و طعمه و ... رو اون درست کرد و منم قلاب رو پرت کردم و منتظر ماهی شدیم. آب صاف بود اما هیچ ماهی ای توش نبود. چند دقیقه بعد یه خانواده آمدند که یه دختر و یه پسر خیلی کوچیک داشتن. دختر کوچیکه تا سر قلاب منو دید گفت Pokemon! که خنده ام گرفت و مامانش هم کلی به این حرفش خندید. باباش هم از بالا تا پایین تتو کرده بوده (مامانه هم همینطور). فکر کردم چه خانواده خوشبختی. باباهه معلوم بود از این حرفه ای های ماهیگیریه یه قلاب حرفه ای آورده بود. تا طعمه هاشو دید دوستم گفت که ببین باید مثل این طعمه زنده بیاری که بتونی ماهی بگیری. با این طعمه ها به این آسونی نمیشه.



یه نیم ساعتی که قلاب رو نگه داشتم دیگه حوصله ام سر رفت. هوا هم خیلی گرم بود. یاد Sims افتادم که آخرهفته میرفتم دریاچه بیرون شهر که ماهی بگیرم. واقعا زندگی امریکام عین Sims واقعی شده! به هر حال خوب بود که ماهیگیری رو هم تجربه کنم.



بعد که رفتیم قلاب رو پس بدیم یه دفتر داشت که یادداشت میکرد که چی چند تا ماهی گرفته. گفت چند تا گرفتین؟ گفتم هیچی! گفت هیچی؟! معلومه دیگه با این چوب های مجانی که نمیشه باید خودت چوب بیاری و طعمه درست حسابی بیاری که بتونی بگیری. گفتم من نمیدونم اما یه آقایی آمد که طعمه زنده هم داشت و چوبش هم به نظرم خیلی گرون بود اونم هیچی نگفت. که چشمم افتاد به دفترش دیدم از بالا تا پایین صفر گذاشته. گفتم اصلا کسی امروز ماهی گرفته؟! گفت نه! گفتم پس واقعا چه انتظاری از من داشتی! دیگه برگشتیم تا من آماده بشم برم برای جشن سال نو.

جشنواره سلتیک (3)

یه قسمتی که داشتن آماده میدن برای جنگ های دو نفره قدیمی ولی دیگه خیلی دیر شروع میشد و ما نمیخواستیم بمونیم.



یه جایی هم آمده بودند و آهنگری میکردن. نمیدونم اون پسره از مردم بود و یا اینکه جزو پرسنل اشون بود اما اون آقا پیره داشت بهش یاد میداد که چطوری با آهن ابزارهای مختلف درست کنه. پرچم دزدای دریایی اش هم منو کشته بود.




یه قسمت هم نمایش سگ های نژاد مرتبط با سلتیک رو گذاشته بودند.



یه دختره هم میگفت همش داشت از سگش تعریف میکرد و میگفت این سگ رو هر جایی بردیم خاطر خواه شدن. انصافا هم سگ خوشکلی بود.



جشنواره سلتیک (2)

یه سری هم لباس های عجیب غریب پوشیده بودند و بعضی ها هم لباس های قدیمی.


ما نشستیم و به آهنگ ها گوش دادیم که نسبتا هم خوب بودند.



اون وسط هم یه جایی درست کرده بودند و داشتند یه بازی قدیمی میکردند که چون خیلی گرم بود دیگه ما نایستادیم نگاه کنیم.




برای همین رفتیم زیر یه چادر دیگه که یه گروه موسیقی دیگه اونجا بودند. این یکی به نظرم آهنگ های بهتری اجرا میکرد.



جشنواره سلتیک (1)

امروز زنگ زدم به دوست چینی ام و گفتم با هم بریم فستیوال سلتیک که امسال دومین سالش بود. شهر Sherman یه یک ساعتی با خونه من فاصله داشت. با این حال دیگه دوست دارم راه های دورتر رانندگی کنم دوست دارم حالا که هوا خوب شده آخر هفته ها هر هفته یه جایی برم. رسیدیم کلی ماشین پارک شده بود و یه جمعیت زیادی جمع شده بودند.





یه جایی داشتن آهنگ های قدیمی میزدن. رفتم توی حال و هوای این بازی های وایکینگ ها و ...



دور تا دور هم پر از فروشگاه صنایع دستی و چیزای مربوط به فرهنگشون بود. بعضی هاش خیلی جالب بودن و اکثرا قیمت ها فضایی بودند.





اون وسط هم جا بود که میشد از آفتاب در امان موند و داشتن آهنگ های قدیمی رو میزدن. بعضی آهنگ هاش خیلی خوب بودن.