زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

روزهای قشنگ ایتالیا

الان بیست روز بیشتره که ایتالیا هستم. بیشتر روزا رو از خونه کار میکنم و واقعا فرقی نمیکنه کجای دنیا باشم ولی چند روزی که با برادرم بیرون رفتم یا با دوستاش شام خوردیم خیلی بهم خوش گذشت. چقدر اروپا قشنگه.


یادمه سال 2009 که اولین بار آمدم ایتالیا دوستم عجله داشت که همه جا رو ببینه و گفت شاید دیگه هیچوقت نتونیم بیاییم اینجاها رو ببینیم. گفتم شایدم یه روزی بیاد که هر وقت دوست داشتی هر جایی رو خواستی بتونیم سر فرصت ببینیم. امروز داشتم فکر میکردم که من دارم رویای 14 سال پیش ام رو زندگی میکنم. اینقدری که این بیست روزی که بودم هیچ عجله ای نداشتم که هیچ جایی برم که یه چیزی رو از دست بدم. همین شهر کوچیک که به ظاهر هیچی نداره و شهر ونیز که به قول دوستم سه ساعت هم بس اش هست برای من مثل همه دنیا ارزش داره. انگار که کوچه پس کوچه های اینجا یه رنگ دیگه ای داره.


یادمه یه قاچ پیتزا اون موقع 3 یورو بود و به ریال ایران حساب میکردیم و میگفتیم وای چقدر گرونه. برای امتحان گرفتیم و مزه نون پنیر میداد و اصلا به خوشمزگی پیتزاهای ایران هم نبود. اون موقع برای هر چیزی صد بار باید بالا و پایین میکردم و حساب کتاب که اصلا میتونم بخرم یا نه. این روزا که میرم خرید حس میکنم که چقدر با اون موقع فرق کردم. دیگه چیزی نیست که بخوام بخرم و نتونم. اصلا نیازی نیست قیمت هاشونم نگاه کنم. همه قیمت ها برام خوبن.

حتی اگر ماشین هم میخواستم همین امروز میتونستم برم نقدی بخرم. اگر خونه هم میخواستم همین شهر میتونستم نقدی بخرم. از روزی که آمدم اروپا صد برابر بیشتر برای زندگی امریکا ام شکرگزارم. اگر از اول اروپا بودم هم از نظر درآمدی اینجایی که الان هستم نبودم و نمیتونستم از اون همه تنوع طبیعت آمریکا لذت ببرم. برای آینده هم هیچ جای دنیا امریکا نمیشه. فکر میکنم که شانسی انتخاب درستی کردم برای خودم و اون موقع اصلا نمیفهمیدم که چقدر فرق میکنه.


با برادرم و دوست دخترش که هر دو تا دانشجو هستن حرف میزنم یاد اون روزای خودم میفتم. یاد اینکه چقدر برام قیمت همه چیز مهم بود. چقدر دوست داشتم برم دنیا رو ببینم اما هیچ جوره امکانش رو نداشتم. حس اینکه کی بشه منم بتونم... حس عجیبیه وقتی آدم زندگی ای رو داره زندگی میکنه که همیشه آرزوشو داشته. چقدر دنیا کوچیکه و چقدر عمر زود میگذره. یعنی میشه ده سال دیگه زندگی من همون چیزی باشه که امروز میخوام داشته باشم؟ هنوزم شک دارم اما اگر بشه چی میشه. 


این یه سری عکس از روزای اینجا






بنای یادبود گالیله (گردی زمین)


کلیسا های اینجا آدم رو یاد دوران قبل از رنسانس میندازه



اینم تست زوم دوربین گوشی جدیدم که خیلی خوبه


شیشه های رنگی ونیز خیلی معروفن. زیادی هم گرونن به نظرم.









عکسای موبایل جدیدم خیلی خوبه. از دوربین اش خیلی راضی ام.


این روزا با همه خوبی هاش بعضی وقتاش دلم برای نیکا خیلی تنگ میشه. نیکا خنده های تو هیچوقت از یادم نمیره. گفتی بچه ها نخندین باشه فقط گریه میکنم برات. کاشکی تو هم امروز بودی و رویایی که داشتی رو زندگی میکردی. نمیدونم شایدم تو داری رویای خودت رو زندگی میکنی ولی توی یه دنیای دیگه.