زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

تجربه دو سال digital nomad بودن - قسمت دوم - معایب

قسمت قبل تجربه ام رو نوشتم. شاید به نظر خیلی جذاب بیاد که آدم بتونه این همه شهر و جاهای زیبا رو ببینه و حتی زندگی کنه. بیشتر مزایاش همون مزایای مسافرت های کوتاه مدت هست که دیگه نمینویسم اما این طرز زندگی معایبی هم داره که اکثرا تا تجربه نکنن نمیدونن:


1- بیشترین اوقاتی که به من خوش گذشت اونایی بود که با دوستام و خانواده ام بودم

درسته که خیلی جاها رفتم ولی فقط اون قسمت هایی رو واقعا دوست داشتم که با دوستان و خانواده بودم. شاید اگر یه آدمی بودم که راحتتر میتونستم دوست پیدا کنم شرایط فرق میکرد. اون آخرا که میامی بودم از طریق یکی از دوستان توی مهمونی با چند نفر دیگه آشنا شدم و حس کردم اگر اینطوری جلو رفته بودم شاید توی همه این شهرها دوست پیدا میکردم و خیلی بیشتر بهم خوش میگذشت. 


2- اونقدری که فکر میکردم خوش نمیگذره

به همون دلیل قبلی که تنهایی به آدم خوش نمیگذره و شاید اینکه روحیه منم خوب نبود خیلی کمتر از چیزی که باید بهم خوش گذشت. بعد مثلا یک ماه و نیم نیویورک هستم ولی اینطوریه که انگار فقط 6 تا آخر هفته نیویورک ام چون بیشتر روزا رو کار میکنم و بعضی روزا از خستگی بیرون هم نمیرم. توی یک ماه تنها 4 تا آخر هفته هست که آدم میتونه بره بیرون. از هر دو روز آخر هفته و معمولا یک روز به استراحت و خرید و لباس شستن و... میگذره و در واقع فقط 4 روز توی ماه برای گشتن و تفریح میمونه. اگر خونه هم وسط شهر نباشه یا ماشین نداشته باشم که روزای هفته هم کاری نمیشه کرد. بعضی روزا هم آدم اینقدر خسته است که با همه اینا فقط میخواد بخوابه. یه وقتایی هم میره برای برنامه ریزی و پیدا کردن جای خرید و چیزای روزمره. چهار روز مسافرت با دوستان هم همونقدر خوش میگذره و مخارج هم سرشکن میشه.


3- نداشتن خونه و وسایل زندگی رو سخت میکنه

همینطوری که گفتم 5 روز توی هفته از خونه کار کردن یعنی آدم داره یه جایی زندگی میکنه. آپارتمان های کوتاه مدت با وسایل خیلی گرونتر از آپارتمان های بلند مدت هستن. مثلا آپارتمان من دالاس توی گرونی شده بود 1550 دلار در ماه (بدون وسایل). همون موقع آپارتمان کوتاه مدت توی سانفرانسیسکو با وسایل میشد 6000 دلار!!! اگر واقعا بخواد خوش بگذره یا یه نفر باید اینقدر هزینه کنه یا اینکه یه جایی با کیفیت پایینتر زندگی کنه. اینه که بیشتر موقع ها من به جای یه آپارتمان کامل یه اتاق توی یه خونه یا آپارتمان اجاره میکردم که تخت و میز و صندلی داشته باشه. میز و صندلی و وسایل اون خونه هم هیچوقت به پای چیزایی که خودم داشتم نمیرسیدن و نمیارزه آدم توی هر شهری میره 400-500 دلار وسیله بخره. بقیه وسایل هم همینطور. حالا با ماشین خودم یه سری چیزا رو جا به جا میکردم ولی ماشین منم خیلی جا نداشت که میز صندلی ببرم. میخوام بگم که بیشتر زمانی رو که یه شهر هستم یه زندگی با کیفیت پایینتر داشتم و حتی یه جاهایی ماشینم رو هم نبردم و نمیشد که ببرم که خودش بدتر از بدتر بود. تخت و وسایل خواب هم همینطور. من برای خودم یه تخت عالی توی دالاس خریده بودم. جاهایی که میرفتم اکثرا طول میکشید که به تختش عادت کنم و بعضی جاها حتی تخت هم نداشت و روی زمین هم خوابیدم.


4- کلی وقت و انرژی برای جا به جایی لازمه

هر دفعه که میخوام از یه شهری برم یه شهر دیگه کلی وقت و انرژی از من گرفته میشه که اتاق پیدا کنم یا بلیت هواپیما جور کنم یا ماشین رزرو کنم. البته این وقت و انرژی رو میشد با هزینه اضافه کم کرد. مثلا اگر بخوای یک روز قبل رفتن بلیت بگیری فوقش دو سه برابر پول میدی ولی وقت کمتری میذاری. برای خونه هم همینطور. ولی خب اگر قرار باشه آدم چندین برابر پول بده همون بهتر که یه جای ثابت داشته باشه و چند روز مسافرت بره. یه وقتایی هم با هزینه مناسب پیدا نمیشه و آدم استرس میگیره که چکار کنه وقتی قرارداد اینطرف تموم میشه. مثلا الان دو هفته دیگه قرارداد این جایی که توی دالاس هستم تموم میشه و میخوام برم اروپا اما بلیت ها خیلی گرونن. دارم سعی میکنم یه بلیت با قیمت منطقی پیدا کنم نمیتونم. حالا اینور جا ندارم اونور هم برنامه ام معلوم نیست. فقط امروز سه چهار ساعت وقت تلف پیدا کردن بلیت و برنامه ریزی اش شد که از چه شهری چه روزی کجا برم چطوری. یه مسافرت سه روزه این همه برنامه ریزی نداره.


5- جاهای خوب از هم دور هستن و نمیشه رانندگی کرد

امریکا یه قاره بزرگ هست. شهرهای خوبش بیشتر دو طرفش هستن که از هم 5 روز رانندگی فاصله دارن. مثلا بخوام از میامی برم لس آنجلس باید 5 روز توی ماشین باشم که خیلی خسته کننده است. اگر ماشین هم نبرم اجاره ماشین اونور خیلی گرون میشه که باز نمیارزه. در یه مقطعی فکر میکردم که یه ماشین بخرم بذارم سمت east coast و یه ماشین سمت west coast و یه ماشین هم دالاس که یه مقداری این معضل رو کم کنم اما بعدش مدیریت این ماشینا از آدم زمان و انرژی میبره. اینکه کجا بذاره و اجاره پارکینگ بده یا باتریش میخوابه یا اینکه اجاره دادنش یکیو میخواد بالای سرش باشه. این اواخر سایت sixt رو پیدا کردم که میشه اشتراک ماشین گرفت با ماهی 700 دلار که هر شهری خواستی ماشین رو برداری. گزینه بدی نیست ولی خب 700 دلار ماهیانه هم کم پولی نیست.  یعنی توی سه سال و نیم پول یه ماشین "نو" رو دادی رفته. به علاوه وسایل ضروری رو هم نمیشه باهاش جا به جا کرد و هزینه پست هم بهش اضافه میشه که بازم از آدم وقت و پول و انرژی میگیره. تازه اگر بخوام عین ماشین خودمو هم اجاره کنم که باید روزی 200-300 دلار بدم که حداقل میشه ماهی 6 هزار دلار و منطقی نیست.


6- آشنایی به محیط جدید کلی طول میکشه و بعضی وقتا نمیشه

خرید خورد و خوراک معمولا مشکلی نیست چون همه جای امریکا شبیه همه فقط یه کم هزینه اش میره بالا چون احتمالا شهر خودت میدونی از کجا بخری که ارزون باشه ولی جای جدید رو نمیدونی. چیزای ایرانی خریدن هم خیلی سخته چون بعضی شهرها (مثل میامی) واقعا در دسترس نیستن. غیر از خرید چیزای دیگه دردسرش بیشتره. مثلا بیشتر شهرها من نتونستم یه باشگاه پیدا کنم که ورزش کنم. یه اشتراک باشگاه دارم که توی خیلی از شهرهای امریکا شعبه داره اما مثلا شعبه نیویورک اش خیلی دور بود و توی یه زیرزمین و یه جای قدیمی و کثیف بود و یه بار رفتم حالم بد شد دیگه نرفتم. باشگاه های خوب و تمیز هم اشتراک سالیانه میخواستن که برای یک ماه نمیشد. توی بعضی شهرها مثل فورت لادردیل خیلی از جایی که من خونه گیرم آمد دور بود که نمیتونستم مرتب برم.


7- دوستان صمیمی دور میشن و روابط سخت میشه

جای ثابت این خوبی رو داره که آدم راحتتر میتونه با دوستاش در ارتباط باشه. وقتی که مدام در حال جا به جایی باشی دیگه دوستان کم کم دور میشن و فراموش میشن. این خودش هم به آدم حس تنهایی میدم و برای کسی که کارش با مردم نیست صبح تا شب زندگیش رو سخت تر میکنه. روابط هم همینطور. هیچ کسی دوست نداره با کسی که یک ماه دیگه معلوم نیست کجاست و شاید تا دو سال دیگه و شاید هیچوقت نبینتش وقت بگذرونه. روابط کاری هم مثل همینه. شاید با این طرز زندگی بشه آدمای زیادی رو دید اما سخت بشه به یه رابطه بلندمدت که ازش یه چیزی در بیاد تبدیلش کرد.


8- فشار روحی روانی وارد میکنه

شاید بیشترش به خاطر این باشه که آدم نمیتونه خونه ای به خوبی جایی که ثابت باشه برای خودش تهیه کنه اما هر چی که هست به آدم فشار روحی وارد میشه. یعنی مسافرت کوتاه مدت باعث تخلیه استرس میشه اما توی بلندمدت استرس وارد میکنه. برای من سخته که در مورد این نظر بدم چون مشکل فیزیکی هم دارم اما به نظرم میاد وقتی توی دالاس ثابت بودم بهترین جاییکه دوست داشتم زندگی میکردم اما همه شهرهای دیگه ای که زندگی کردم هیچوقت نتونستم توی بهترین جاهاش زندگی کنم و این نا آشنا بودن به محیط و چیزای اینطوری به آدم فشار وارد میکنه. نبود دوستان و گردهمایی های اجتماعی هم همینطور.


9- جمع کردن و پهن کردن وسایل هم زمان میبره.

تقریبا هر بار که من میخواستم از یه شهری به یه شهر دیگه برم یک روز طول میکشید که بتونم خونه ای که هستم رو تمیز کنم و وسایلم رو جمع کنم و بذارم توی ماشین. خونه ثابت خوبیش به اینه که دیگه همه وسایل همیشه سر جاشون هستن. الان خیلی سریعتر از قبل این کارا رو میکنم اما بازم خیلی زمانبر هست.


نتیجه گیری

خلاصه اش اینه که بیشتر معایبش برمیگرده به هزینه بالاش برای داشتن همون کیفیت زندگی یه جای ثابت و کم شدن روابط اجتماعی و تحمیل فشارهای روحی. 

تجربه من اینه که یا آدم باید یه جای ثابت داشته باشه و هر چند وقت یکبار کوتاه مدت مسافرت کنه یا اینکه اگر میخواد بلند مدت این کارو کنه حداقل 3-4 ماه توی یه شهر بمونه که این میشه سال 3-4 تا شهر. برای حفظ کیفیت زندگی هم باید حاضر باشه یه هزینه دو سه برابری زندگی ثابت رو پرداخت کنه یا هزینه مسافرت های کوتاه مدت تر رو بده. در کل الان که دو سالی ازش گذشته تا حد زیادی عادت کردم و حتی بعضی وقتا ازش واقعا لذت هم بردم. بستگی به نوع آدم و شرایط اش حتی شاید بشه گفت که مزایاش از معایبش بیشتره.

نظرات 5 + ارسال نظر
ج جمعه 8 اردیبهشت 1402 ساعت 07:06

بارش حق رو در این پست شاهد بودیم.

منم همیشه به نیویورک رفتن و کارکردن کوتاه ازونجا فکر میکنم. اما بیشتر که فکر میکنم میبینم همون سفر ۴ روزه ش احتمالا بیشتر خوش بگذره.

لطف دارین. بله سفرهای کوتاه مدت بهتر هستن

صبا پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1402 ساعت 02:51 http://gharetanhaei.blog.ir

مرسی از اشتراک تجربه تون و نگاه واقع بینانه ای که داشتید و از هر دو سمت مثبت و منفی بررسی کردید.
شاید این سبک زندگی برای کسانی که سن کمتری دارند بهتر باشه. مثلا زیر سی.

امیدوارم اروپا حسابی خوش بگذره.
من اگر جای شما بودم مثلا واسه ۴ ماه یه جای ثابت رو تو یکی از شهرها/یا روستاهای ارزون اروپا میگرفتم و آخر هفته ها سفر می کردم چون دیگه اونجا مشکل مسافت دور و ماشین داشتن رو ندارید و همه جا رو با قطار و ... می تونید برید. واسه یه شب و دوشب آخر هفته هم لازم نیست نه وسایل زیادی با خودت جابه جا کنی و اگر مثلا کیفیت اتاقش هم خوب نباشه خیلی مهم نیست.

خواهش میکنم.
آره فکر خوبیه. فعلا که یک ماه اول رو شهر Padua یه جای ارزون گرفتم.

هرچی چهارشنبه 6 اردیبهشت 1402 ساعت 19:46

حقیقتا این سبک زندگی برای هر کسی نیست. تا حالا فکر کردی تو ون زندگی کنی؟ واقعا تو یوتیوب میبینم نمیدونم اینایی که ون لایف دارن چطور سر میکنن. آدم کلاستروفوبیا (امیدوارم درست نوشته باشم) می گیره زیاد اون تو بمونه

سلام. بله فکر کردم اما دوست ندارم. همینطوری هم فکر میکنم که کیفیت زندگی پایینتر از جای ثابته. ون که دیگه خیلی بدتره. ولی دوست دارم که یکی دو شبی رو امتحان کنم فقط.

علی سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1402 ساعت 23:45

مرسی وودی خیلی خوب نوشتی. همیشه به این زندگی فکر میکردم و الان دیگه قسمت های پنهانش رو هم می‌دونم.

لطف داری

صادق سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1402 ساعت 02:21

وای وودی اینا رو که گفتی من حتا از خوندنش هم استرس گرفتم!
آقا آدم از خودش خونه ثابت نداشته باشه پس کِی اون جمله دوست‌داشتنیِ «هیچ جا خونه آدم نمیشه» رو بگه و ول بشه تو تخت خوابش؟

آره. از یه جایی رد میشی میبینی دیگه هیچوقت نمیتونی اون جمله رو بگی. هم خوبه و هم بد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد