زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

کتاب The Untethered Soul: The Journey Beyond Yourself

چند ماه پیش توی اوج بیماری ام خیلی خیلی افسرده بودم. به زحمت بیرون میرفتم و کارهام رو هم به سختی انجام میدادم. البته هر روز ورزش میرفتم و استخر هم حالم رو خیلی بهتر میکرد اما از درون هیچ انگیزه ای نداشتم و اصلا خوب نبودم. یه مدت زیادی بود که کتاب نمیخوندم. نمیدونم چرا این کتاب توی لیست پیشنهادی یوتیوب برام آمد و منم یادم آمد که قبلا چقدر با انگیزه هفته ای یک کتاب میخوندم و الان مدت هاست که دیگه کتابی نخوندم. کتاب رو توی دو سه روز گوش دادم و حالم به طرز باورنکردنی ای خوب شد. دقیقا همونطوری که چند سال پیش بودم. اینقدر از درون شاد و خوشحال شدم که گریه ام گرفت. گفتم وای من کی بودم و کی شدم. یه آدم سالم خوشحال و حالا یه آدم مریض و افسرده. باید به خودم کمک کنم تا ازین وضعیت بیام بیرون. متاسفانه اون حس خوب یک روز بیشتر طول نکشید و فرداش که بیدار شدم سرم شدیدا گیج بود و حتی نمیتونستم کار کنم.اینا یه چند تا از نکاتی هست که از کتاب یادم میاد و از روی خلاصه کتاب مینویسم. 


مشکلات آدمی بیرونی نیستن و درونی هستن. برای هر اتفاقی که بیرون از انسان اتفاق میفته آدم میتونه یه نگرش مثبت یا منفی داشته باشه. این نگرش آدم هست که احساستش رو تحریک میکنه و نه اون اتفاق. یه اتفاق ممکنه یه نفر رو به خنده بندازه و یکی دیگه رو به گریه بندازه. همش به خاطر اینه که چطوری به موضوعات نگاه میکنن.

خود انسان صدای مغزش نیست. ما توی ذهنمون هزار تا فکر میاد. یه صداهایی که حتی میتونیم بهشون گوش بدیم که چی میگن. ما گوش میدیم اما خودمون این چیزا رو نمیگیم پس ما این صداها نیستیم.

ما عادت میکنیم. عادت ما باعث میشه که سیستم ذهنی ما روی حالت اتوماتیک قرار بگیره. مثل وقتی که رانندگی میکنیم و اولش هوشیار هستیم که چطور رانندگی کنیم اما بعد از یه مدت دیگه به طور اتوماتیک یه سری کارها رو انجام میدیم. این حالت باید خاموش بشه که آدم بتونه زندگی واقعی رو تجربه کنه. این حالت اتوپایلوت هست که آدم رو از پا در میاره.

وقتی که قلب ما سالم نیست اجازه ورود و خروج انرژی رو نمیده. در واقع بسته میشه تا خودش رو حفاظت کنه. قلبی که سالم باشه انرژی رو از خودش عبور میده. هر چی قلب بازتر باشه انرژی بیشتری ازش عبور میکنه و این انرژی نامحدود هست. وقتی قلب آسیب میبینه بسته میشه. ذهن هم دنباله روی قلب هست. آدم قلبش نیست بلکه تجربه کننده احساسی هست که به قلبش وارد میشه.

باز کردن قلب راه عشق و خوشحالیه. وقتی که قلب بسته میشه احساس عشق و خوشحالی از بین میره. وقتی قلب باز باشه انرژی ازش عبور میکنه و انسان رو بالا میبره.

برای نجات روح باید از نگرانی در مورد دیگران خودداری کرد. مغز رو باید خالی گذاشت که نخواد همه مشکلات رو حل کنه. مثل یه ماهی باید بود که متوجه آب نیست. باید رها کرد تا آزاد شد.

آزاد سازی ذهن و روح آسون نیست و با درد همراه میشه. نباید از این درد اجتناب کرد و باید قبولش کرد تا به مرور زمان قوی شد.

وقتی که دیوارهای ذهن رو پایین بیارین متوجه میشین که یه قسمتی از شما تغییر نمیکنه. شما همون هستین. شما هوشیاری هستین. وقتی که خودتون رو از همه چیز رها کردین دیگه خودتون رو با بیرون از خودتون معنا نمیکنین.

جواب سئوال اینکه "کی هستم؟" این نیست که کجا بزرگ شدم یا چکارهایی کردم یا چه مدارکی دارم. راه رستگاری خوشحالیه. پس فقط یک سئوال توی دنیا مهم هست این که من خوشحال هستم یا نه. راه خوشحالی ابدی اینه از درون انسان میگذره. خوشحالی بی قید و شرط فقط با شناخت نیروهای درون ممکن میشه. اگر خوب دقت کنین خوشحالی با قلب باز و جریان انرژی درون اون ارتباط داره.

انسان باید از منطقه راحتی خودش بیاد بیرون و سعی کنی. این سعی و تلاش هست که انسان رو نامحدود میکنه. 

انسان باید یاد بگیره که هرگز نگران نباشه. وقتی که اینو یاد گرفت هر روز مثل تفریح در تعطیلات میشه. هر روز که بیدار میشه هیجان زده است و شب قبل از خواب همه چیز رو رها میکنه. اگر این کار رو انجام بدین تازه زندگی میکنین.

مرگ به ما درس های منحصر به فردی میده: تا لحظه آخر صبر نکنین تا مرگ برسه. بعد از بازدم ممکنه که دمی نباشه. وقتی با مشکلی مواجه میشی به مرگ فکر کن که بعد از مرگ دیگه مشکلی نیست. هر کاری که امروز میکنی کسی سالهای پیش میکرده که الان دیگه زنده نیست. هر کاری که داری میکنی کسی در همین وضعیت مرده.


یکی از قشنگترین قسمت های کتاب به نظرم مثال سینما یا بازی کامپیوتری بود. این بود که وقتی روی صندلی سینما میشینیم و یه فیلمی نگاه میکنیم بعضی وقتا اینقدر با شخصیت های فیلم یکی میشیم که با دردهاشون اشک میریزیم یا از خوشحالیشون هیجان زده میشیم. خود واقعی انسان هم مثل کسی هست که روی صندلی نشسته و داره این فیلم رو تماشا میکنه یا این بازی رو بازی میکنه. کشته شدن توی این بازی یا فیلم هیچ تاثیری در کسی که روی صندلی نشسته نداره. انسان اگر یاد بگیره که متوجه باشه که روی صندلی نشسته و اتفاقات اطراف فقط چیزهایی هستن که پیش میان دیگه و تجربه اشون میکنه ولی در عمل میتونه احساساتش رو کنترل کنه.


این هفته میخوام یه بار دیگه این کتاب رو از اول بخونم. فکر میکنم نکات خوبی داشته که شاید با بار دوم خوندن بیشتر یاد بگیرم.

نظرات 8 + ارسال نظر
Zomorod سه‌شنبه 18 مرداد 1401 ساعت 04:08

خیلی خوب مینویسی. بازم بنویس. من تازه با وبلاگتون اشنا شدم

خوش آمدین

Baran پنج‌شنبه 12 خرداد 1401 ساعت 09:01

ان شاءالله همیشه خوب و سلامت و شاد باشید+
روح و روان تون ام؛آبیِ آرام روشنباشه همیشه.

مرسی لطف دارین. برای شما هم همینطور

هرچی سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1401 ساعت 13:58

من کل مشکلات افسردگیم ناشی از این هست که اتفاقات خوب برام رخ نمیده و به آرزوهام دیر میرسم یا بهتر بگم کلا نمیرسم و هرچی که میخوام بدست نمیاد و در کل از خودمم بدم میاد. اتفاقا تو اینستا یه لحظه برات یه پیام گذاشتم راجع به اینکه چقدر حالم بده ولی بعدش پاک کردم احساس کردم over share دارم می کنم. خیلیییییییی حالم بده. همش میگم باز برم پیش روانپزشک قرص افسردگی بده فقط مث خوک اشتهات رو باز کنه و 15 کیلو اضافه وزن پیدا کنی و الکی شاد بشی در صورتیکه زندگیت مثل فیلم سینمایی در پس زمینه داره منفجر میشه ولی تو یه خوشبینی کاذب بهت دست میده که نه من درستش می کنم و تصمیمات رویایی می گیری.

منم ایران بودم افسردگی داشتم. مشکلات رو کردم هیزم و آتش امید رو درست کردم که برم یه جایی که دیگه ازین مشکلات نباشه. بماند که حالا یه مشکلات دیگه ای هست اما حداقل اینه که برای زندگی معمولی نگرانی ای ندارم. کامنت بعدی رو هم پاک کردم.
آدم روی کسی که ندیده و نشناخته نمیتونه کراش بزنه. بعد هم اگر آدم خودش خیلی خوب باشه دیگران روش کراش بزنن بهتره.

MA سه‌شنبه 13 اردیبهشت 1401 ساعت 00:43

وودی عزیز این مشکلات افسردگی از عواقب دنیای پسامدرن هست و میشه گفت ربط چندانی هم به بلندپروازی و ایده آل گرایی نداره. آخه من با درصد خیلی زیادی از آدمها مواجه هستنم که این مشکلات رو دارند و به نظر نمیرسه همه دنیا ایده آل گرا باشن. در این موارد طبق تجربه شخصی خودم نه تراپیست و نه دارو چندان نمیتونه موثر باشه چون ما خودمون تقریبا همه چیزایی که روان درمانگر میگه رو میدونیم و تکرارش کمکی به حل مشکلات نمیکنه. دارو هم تقریبا هیچ اثری برای درمان افسردگی نداره. ولی چیزی که واقعا میتونه موثر باشه همون راهنمای معنوی هست که هم میتونی از یکی کمک بگیری و هم خودت راهنمای خودت بشی. کتاب های نیروی حال و جهانی نو اثر اکهارلت تله (مخصوصا جهانی نو) رو حتما بخون محتواش دقیقا شبیه همین کتابی که نوشتی هست و به آدم راه حل های معنوی برای رهایی از همه دردهای روحی میده. ورزش و مدیتیشن هم اثرش فقط در استمرار مشخص میشه اینا باید جزیی از روتین زندگی بشه و ترک نشه. چون روح هم عین جسم که بدون غذا حتی برای چند روز از بین میره، نیاز به تغذیه روزانه داره. و چیز دیگه اینکه باید به خودت زمان بدی مثلا چند ماه توی این چند ماه هم نه که هیچ کاری انجام ندی اتفاقا باید هر کاری که بهت حس کمال میده رو انجام بدی فقط عملکردت رو قضاوت نکنی و هرچقدر تونستی انجام بدی. بعد از چند ماه میبینی چقدر پیشرفت میکنی وقتی بدون ترس و قضاوت کار میکنی.
ببخشید خیلی زیاد شد فقط دوس داشتم تجربیاتمو بهت بگم شاید کمکت کنه چون تو اینجا به همه ما یک عالمه کمک کردی.

خواهش میکنم. هر چی که میگین درسته. خوشبختانه روزهای خوب هم دارم و این یعنی دارم بهتر میشم. امروز مثلا خوب بودم و چند تا پست نوشتم البته سرعت اینترنت اعصابم رو خرد کرد و حتی مامانم هم فهمید که آشفته ام. الان نصف شبه و سرعت خوب شد دوباره. این مدت همش شب تا صبح بیدار بودم.

ZF دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 ساعت 23:16

خیلی ممنون وودی جون ، حتما این کتابو میخونم، منم تنها چیزی ک حالمو خوب میکنه کتاب های سلف هلپ هست:) . امیدوارم هرجا هستی پر از انگیزه باشی و از مسیر زندگیت لذت ببری

خواهش میکنم.

******* دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 ساعت 22:33

منم همیشه زندگیم با هیجانت قلبم پیش میره اگه ساکت بشه یا فقط تبدیل به یه عضو بدن بشه بدون هیچ حسی زندگیم تیره و تار میشه در واقع همیشه فکر میکنم بیشترین چیزی که باید مراقبش باشم و همزمان بهش اجازه اوج گرفتن و آزادیو بدم قلبمه ...امروز تو سایت خوندم پیامهایی که از قلب به سمت مغز ارسال میشه خیلی خیلی بیشتر از پیامهایی که از مغز به قلب ارسال میشه بنظرم شروع همه چی از همین جاست...
مرسی از پیشنهاد کتاب

ف دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 ساعت 21:01 http://golneveshteshgh.blogsky.com

این اتفاق برا همه می افته نگران نباشید

صادق دوشنبه 12 اردیبهشت 1401 ساعت 20:53

ممنون بابت معرفی کتاب وودی جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد