زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

تئاتر شهر, قلیون, پارک دانشجو و خونه قدیمی ما و مدرسه ای که دیگه نبود

 این چند روز جت لگ هستم و روزا میخوابم و شب ها خوابم نمیبره. شب اول با قرص خواب خوابیدم اما کمکی نکرد که تنظیم بشه. ظاهرا طول میکشه دیگه. شب داشتم کار میکردم که خاله و خواهرم گفتن که میخوان برن چهار راه ولیعصر. منم گفتم که منم میام. فکر کردم که برم خسته بشم تا شب راحت بخوابم.

اولین چیز این بود که خط ها و ایستگاه ها خیلی بیشتر شده بودن. ایستگاه مترو از نزدیک خونه ما میدون حسین آباد بود تا خود چهارراه ولیعصر. قبلا من دو تا خط تاکسی عوض میکردم تا برسم. بلیت مترو هم شده بود 2000 تومن که من هیچ ایده ای نداشتم یعنی چقدر. قیمت های ساندویچی توی مترو هم به نظرم خیلی متفاوت بود. قبلا یه ساندویچ هایدا 2000 تومن بود. ساندویچ فلافل هم میدون انقلاب میگرفتیم 200-250 تومن. درست هم یادم نیست اما همین حدودا یادمه. بلیت هم نوشته بودن که بدون کارت ملی نمیدن که منم ندارم. برای همین خواهرم برام گرفت.



متروی تهران به نسبت نیویورک و لس آنجلس خیلی خیلی تمیزتر و منظم تر بود. توی مترو که نشسته بودیم اولین چیزی خیلی برام عجیب بود این بود که چرا توی همه این واگن ها تا چشم کار میکنه "مرد" هست؟ یعنی به جز خاله ام و خواهرم کسی توی واگن ما زن نبود. خاله ام گفت به خاطر اینه که واگن های اولی و آخری برای خانم ها هست. نکته دوم عجیب این بود که چرا اینا همه ایرانی هستن و فارسی حرف میزنن. میدونم خیلی مسخره است اما به نظرم خیلی عجیب میامد. سالهاست که هر جا میرم همه مدل آدم و همه رنگی هست. مترو نیویورک که اصلا هیچ دو نفری شبیه هم نیستن. اینجا همه عین اینکه شابلون گذاشته بودن. شب بود و آدما ساکت بودن. رفتیم ایستگاه ولیعصر و اونجا پر از دست فروش بود. برخلاف چیزی که بهم گفته بودن لباس پوشیدنا خیلی عوض شده بود به نظرم اونقدری فرقی نکرده بود. دو تا چیز خیلی به نظرم جدید بود اینکه خانم ها همه جا سیگار میکشیدن. من که بودم هیچوقت نمیدیدم که دختری سیگار بکشه اما دم پارک چند تا دختر بودن که داشتن سیگار میکشیدن. تک و توک هم لباس های خیلی متفاوت از اون چیزی که من دیده بودم و آرایش های خیلی زیاد داشتن اما در کل اکثر بلوز و شلوار و کت بودن. البته قبلا اینطوریا نبود اما اونقدری هم به نظرم فرق نمیکرد. چند نفری هم تقریبا بی حجاب بودن اما دختر چادری و حجاب کامل هم کم نبود.


اول رفتیم یه قهوه سرا که همون نزدیکی بود. خاله ام و خواهرم قلیون سفارش دادن که 100 هزار تومن شد. هیچ ایده ای نداشتم که 100 هزار تومن یعنی چقدر. هی سعی میکردم تبدیل به دلار کنم ببینم زیاد میشه یا کم. با دلار حدود 25 هزار تومن میشه 4 دلار که چیزی نیست اما میگفتن که گرونه و کرج همین 35 هزار تومنه. خلاصه هنوز برای واحد پولی مشکل دارم و میذارم اونا خودشون حساب کنن. 



اونجا که بودیم دختر و پسرا دو تا دو تا با هم نشسته بودند. همچین چیزی هم ندیده بودم قبلا. قبلا دختر و پسر توی خیابون کنار هم بودن هم گیر میدادن. یه بار توی پارک حتی جلوی من و خواهرم رو گرفتن و ازمون کارت ملی خواستن. دختری که روی سکوی اونوری نشسته بود خیلی بد منو نگاه میکرد. نفهمیدم که برای چیه. شاید لباسم خوب نبود اما چشمشو از من برنمیداشت و منم نگاهش کردم و دیدم همینطوری ادامه میده و دیگه نگاهم رو برگردوندم. آخرشم نفهمیدم چرا اینطوری نگاه میکرد. با خاله و خواهرم نشستیم پای بساط قلیون. من دوست ندارم اما به خاطر اونا دو تا پک زدم. مامانم اصلا دوست نداره بدونه خواهرم قلیون میکشه و برای همین با خاله ام یواشکی میان. چایی و نبات شکلات و لواشک هم آوردن که خوردم. شاید سالها بود که لواشک نخورده بودم. 



بعد با هم راه افتادیم سمت پارک دانشجو. من اجازه گرفتم که برم دستشویی. وایی که چقدر بوی بدی میداد. اصلا یادم رفته بود همچین دستشویی های کثیفی وجود دارن. گفتم عجب غلطی کردم باید همونجا میرفتم. خلاصه که اصلا انتظارش رو نداشتم.


بعد رفتیم سمت خونه دوران بچگیم. راه رو گم کرده بودم اما شیرینی گل بانو یادم بود و از روی همون آدرس گرفتیم و پیداش کردیم. کسی که ازش آدرس پرسیدیم ماسک اش رو در آورد و با دستش آمد به بازوی من بزنه که توضیح بده و من ناخودآگاه خودمو کنار کشیدم و گفتم به من دست نزن. یه عکس العمل کاملا ناخودآگاه بود. یعنی شدیدا تعجب کردم که اصلا این چرا میخواد به من دست بزنه. طرف جا خورد و گفت یعنی چی دست نزن! خاله ام هم پرید وسط و گفت به خاطر کرونا. آدرس رو که داد گفت الان میتونم بهت دست بزنم و گفتم نه برای چی آخه و با دستش دو بار زد به کتف من. یعنی من همینطوری شاخ روی سرم که این چرا اینطوری میکنه.

ساختمان خونه قبلی امون رو خراب کرده بودن و به جاش یه آپارتمان جدید درست کرده بودن. خواهرم گفت که فیلم پارک وی توی خونه قبلی ما ضبط شده بوده و برای همین رفته فیلم رو خریده. اون پله های دوری که بدون ستون روی دیوار نصب بود هنوز یادمه. اون خونه برای یکی از دوستای بابابزرگم بود که توی امریکا دکتر مغز و اعصاب بود. اونجا رو برای دو سال به ما به قیمت خیلی کم اجاره داده بود. میخواست که ما اونجا بمونیم که کسی نره خونه رو بگیره اما پدر و مادر من راضی نبودن و گفتن نمیخواهیم زیر دین کسی باشیم و برای همین از اونجا رفتیم سمت تهرانسر و یه جایی اونجاها اجاره کردیم. بچه که بودم خیلی اجاره نشینی داشتیم. ما که از اونجا رفتیم یه مدت بعد دادگستری خونه رو تصاحب کرد. وکیل اون آقای دکتر خیلی دنبالش بود که پس اش بگیره اما آخرش هم نشد. الانم که اون خدابیامرز شده و دیگه نمیدونیم چه بلایی سر اون خونه آمد. از اون خونه اما خیلی خاطره داشتم. ما توی حیاط خونه فوتبال بازی میکردیم. یادمه روی سقف آخرین طبقه کبوتر لونه کرده بود و بعضی وقتا ما یواشکی میرفتیم به جوجه هاشون سر میزدیم. کلی توپمون از بالای دیوار افتاده بود بیرون تا بریم دنبالش و حتی یادمه توی باغچه خاک بازی میکردیم. چهارشنبه سوری ها همسایه ها نارنجک مینداختن توی حیاط و مامانم میگفت دست نزنین منفجر میشه. جوب کنار خونه آب نداشت اما یادمه که بچه که بودیم چوب کبریت مینداختیم و دنبالش میرفتیم ببنیم تا کجا میره.


من دو سال چهارم و پنجم ابتدایی ام رو توی دبستان امام رضا گذرونده بودم که نزدیک همون خونه بود. اونجا هم خراب شده بود و داشتن یه چند طبقه درست میکردن که نمیدونم قراره دوباره مدرسه باشه یا یه چیز دیگه. یه بار خانم هاشمی معلم چهارمم به مامانم گفته بود آرزوم این بود که 40 تا مثل پسر تو توی کلاسم بودن و مامانم هر جا میرفت تعریف میکرد. یادش بخیر آدم چه زود بزرگ میشه. قبل از اینکه برم امریکا به اینجاها سر زده بودم و همشون هنوز سر جاشون بودن. از کنار سلمونی نزدیک خونه امون هم رد شدم بچه که بودم یه بار موهام رو اینجا اصلاح کرده بودم و مامانم سفارش کرده بود که یه مدل خوب بزنن و طرف موهام رو رو به بالا زده بود و سشوار کشیده بود یه جوری درست کرد که اصلا خرمایی و بور شده بود و دیگه هیچوقت به عمرم موهام به اون خوبی نشدن. از شیرینی گل بانو هم شیرینی میگرفتیم. بچه بودم کلی راه بود از دم در تا یخچال انتهای مغازه اما الان به نظرم فقط چند قدم بود. چیزی که توی ذهنم بود یه مغازه با ده برابر سایز فعلی بود! من خیلی کوچیک بودم.


توی خیابون ها که بودیم حس ام این نبود که چقدر عوض شده. حس ام این بود که چقدر اینجاها به چشمم بزرگ میامده و الان به نظرم چقدر تنگ و کوچیک شدن. از خیابون ها که رد میشدیم همش حس ام این بود که چقدر ماشین ها داغون هستن. چقدر خیابون ها باریک هستن. انگار که بیست سال به عقب برگشته باشم. مغازه ها هم همه جا خیلی بیشتر شده بودن. آدما اما خیلی صمیمی تر از جاهای دیگه بودن. خاله ام خیلی راحت با هر غریبه ای حرف میزد و هیچ چیز عجیبی هم نبود.


برگشتیم پارک دانشجو. زمینی که ما بازی میکردیم هم دیگه خیلی عوض شده بود. یه Maze داشت که اونجا بازی میکردیم و یه سرسره خیلی بزرگ که دو طرف داشت و البته تاب. چقدر اونجاها بازی کردیم ولی الان دیگه مثل قبل نبود. 


سر پارک یه سری دکه درست کرده بودند برای فروش محصولات شب عید. آجیل و شیرینی و ... میفروختن اما خیلی شلوغ نبود.

نظرات 2 + ارسال نظر
******* دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 18:03

بعد چند روز اومد چک کردم ،چه کردید حسابی نوشتین معلومه از بیخوابی
اوه نیومده دل دخترا بردین دکتر وودی جذاب احتمالا دختره روتون کراش زده بود خیره بود که مختون بزنه خدا بخیر کنه ..

قشنگ اصحاب کهف شدین ،البته نگران نباشید الان یه ساله ما خودمونم تو ایران هر روز میریم بیرون شوک میشیم حس اصحاب کهف داریم گاهی حس میکنم من کجا اینجا کجاست چرا چهارتا کالا انقدر پولشه اصلا یه وضعیه...تازه ناکسی تو روزهای بارونی قیمتش صد برابر میشه
ولی با همه اینها وقتی نگاهم به ادمهای مهربون و خوش قلب میوفته تو خیابون که تعدادشونم کم نیست انرژی میگیرم

نه بابا احتمالا زحله اشو بردم! گفته این دیگه چه موجود عجیبیه
آره قیمت ها واقعا سرسام آور شده.

Za دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 10:45

دلیل شلوغ نبودن که اخر گفتین گرونی واقعا برای خیلیا کمر شکنه .... همونطور که تبدیل ریال به دلار برای مقایسه قیمت ها در امریکا درست نیست بر عکسش هم تو ایران درست نیست ... این رستوران که رفتید هم من رفتم رفتار پرسنلش رو دوست ندارم و هم چنین محیطش رو ... من از بوی سیگار و قلیون متنفرم و اونجا خیلی سر درد گرفتم ... خاطره بدی بود برام....
همیشه امریکا رو می گشتین و من ندیده بودم الان جایی رفتید که من رفتم برام عجیب شد یهو ...

همینه دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد