زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

بالاخره بهار رسید

این روزا جای جای شهر میبینی که درخت ها شکوفه کردند و میشه دید که بهار آمده. خیلی دوست دارم هوای این وقت سال رو.





Velvet Taco

امشب دوست چینی ام گفت که بیا بریم Velvet Taco. منم تا حالا نرفته بودم قبول کردم. یاد فست فود های ایران افتادم. یکشنبه شب بود و خیلی شلوغ بود. من هم چند تا taco گرفتیم و توی خیابون اطراف knox یه قدمی زدیم. اون هم بیشتر در مورد دوست های قدیمی اش حرف زد و اینکه یه دوست هندی داشته که خیلی آدم نایسی بوده و یه دوست ایرانی دیگه هم قبلا داشته.




لاله زار تگزاس Texas Tulip

امروز دو تا از بچه های جدید رو برداشتم و رفتیم یه باغ لاله که البته خیلی هم دور بود. هنوز جاهای زیادی هست که توی دالاس و اطرافش نرفتم. صبح زفتیم و هوا ابری بود اما جای قشنگی بود. یکی دو ساعتی بودیم و کلی عکس گرفتیم. طبق معمول عکس های من خوب نشدن. 











مهمونی خونه من

از وقتی که آمده بودم خونه جدید بچه ها رو دعوت نکرده بودم. این شد که امروز بچه ها رو گفتم که بیان. هفت هشت ده تا از دوستای قدیم و همینطور دختر همسایه. همینطور نزدیک تولدم بود و گفتم خوبه دور همی باشیم. بیشتر وقتا برای دوستام غذاهای غیر ایرانی درست کرده بودم این شد که تصمیم گرفتم این دفعه غذای ایرانی درست کردم. دیگه قرمه سبزی رو بار گذاشتم و یه کباب مشتی هم درست کردم.




بچه ها کباب ها رو خیلی دوست داشتند. قرمه سبزی ام هم به نظرم فوق العاده شده بود. یه دهن هم برای بچه ها خوندم ولی نمیدونم چرا غمگین خوندم. اصفهان و تا از در آمد رو خوندم  دل خودم هم گرفت. کفتر کاکل به سر هم خوندم ولی دیگه دلگیر بود. بعدشم هم بازی کردیم. بچه ها برام گل با گلدون آورده بودند که خیلی دوست داشتم و چند تا کادو هم مثل کیف پول و جا شکلاتی هم آورده بودند. دستشون درد نکنه. خیلی خوبه که آدم این همه دوست خوب دور و برش باشه. یه وقتایی دوست دارم بزنم از دالاس برم و یه وقتایی میبینم دیگه کجا بتونم دوستای به این خوبی پیدا کنم.



صبحانه دانشگاه

امروز با بچه ها رفتیم دانشگاه برای صبحانه. اولین برنامه ترم بود. دختر همسایه امون رو هم که خیلی دوستش دارم با خودم بردم. صبحانه خیلی خوب بود و بعد از مدت ها حلیم خوردیم و غذاهای ایرانی دیگه برای صبحانه. بعد از اینکه از اونجا برگشتیم رفتیم سمت دریاچه. شاید بتونم بگم این دو ساعتی که دور دریاچه رو دوچرخه سواری کردیم بهترین دو ساعت پارسال یا شایدم همه عمرم بود. 



کلا امروز خیلی بهم خوش گذشت. کاشکی خوشبختی همیشگی بود.