زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

تجربه خرید از کاستکو در میامی

دیشب رفتم کاستکو خرید کردم. برای اولین بار توی این همه شهری که رفتم دیدم که خیلی از چیزا اینجا گرونتره. حتی کاستکوی جنوب سانفرانسیسکو هم به این گرونی نبود. نمیدونم که اونجا هم گرون شده و کلا گرون شده یا اینکه میامی اینقدر گرونه. مثلا سبزی که دالاس بود 3.24 اینجا 5.99 بود. منم معمولا همین میوه و سبزی و ماهی این چیزا میگیرم که اکثرشون گرونتر بودن. ظاهرا چیزهای تازه اینجا گرونتر هستن. خیلی هم شلوغ بود. دالاس معمولا شنبه و یکشنبه اینقدر شلوغ میشد. یه جا هم یه نفر توی صف زد جلوی من. بعد من رفتم جلو که نذارم اون مسئولش گفت که صف ها جدا هستن و منم نمیدونستم و سریع عذرخواهی کردم و برگشتم توی صف خودم که مسئول صف گفت برو ته صف. گفتم من سر صف بودم فکر کردم اونجا نوبتم هست من جلوتر از همه اینا بودم. گفت به من ربطی نداره برو ته صف. حالا 10 نفر هم توی صف بودند و منم بیست دقیقه ای قبلش ایستاده بودم. خیلی لجم گرفتم و گفتم من اصلا نمیخواد اینجا خرید کنم و سبد خریدم رو ول کردم و مثل بچه ها قهر کردم و رفتم. بیرون در فکر کردم که الان برگردم باید برم یه جای دیگه خرید کنم اصلا حوصله ندارم. رفتم مدیر اونجا رو پیدا کردم و براش توضیح دادم. اونم گفت که دوربین ها رو چک میکنه تا ببینه چی شده. از من خواست که سبد خریدم رو پیدا کنم و برم خریدم رو انجام بدم. سبد خریدم هنوز همونجا بود و دیگه آخر وقت بود و خلوت تر شده بود و فقط چهار نفر توی کوتاهترین صف ایستاده بودند. یک ربعی وایسادم. کسی که جلوی من بود 100 تا آیتم خریده بود و بعد کارت بانکی اش کار نمیکرد. ده دقیقه هم معطل اون شدیم که زنگ بزنه شوهرش بگه این پین کارت درست نیست و آخرش هم نتونست پولش رو بده و بهش گفتن برو کنار بایست. منم توی دلم گفتم بیا اینم شهر بزرگ که دوست داری. واقعا شاید منم به اون زندگی بی دردسر دالاس خیلی عادت کرده بودم. موقعی که من خرید میکردم معمولا خیلی خلوت بود. صف چیه. اینجا یه شب آمدم خرید برای چهار قلم جنس دو ساعت علاف شدم. آدما هم داغون. کاستکوی دالاس آدما خیلی باکلاس تر بودند.


شب و ماشین بازی

آخر شب رفتم باشگاه و یک ساعتی توی استخر بودم. توی راه برگشت فکر کردم که برم با ماشینم یه دوری هم بزنم. هوا خیلی خوب بود. سقف رو باز کردم و رفتم سمت ساحل. همینطوری که میرفتم با خودم میگفت وای چقدر این شهر خوشکله چرا من زودتر اینجا نیامده بودم. قشنگ شهره. ساختمون های خیلی بلند داره مثل تهران و اتوبان داره و البته ترافیک. لس آنجلس فلوریداست. وای درخت های نخل و سرسبزی بهارگونه ای که الان هست کنار اون همه ساختمون لاکچری و تزیین شده واقعا قشنگه. انگار که هر جایی میرم یه محله ای مثل highland park دالاسه. کنار آب هتل ها و ساختمان های بلند نو و خوشکل خیلی زیاد بود و چراغونی شب سال نو و کریسمس هم چهره شهر رو صد چندان قشنگتر کرده. با خودم فکر کردم که بهتره دیگه برنگردم دالاس. من خیلی طبیعت دوست دارم و کجا بهتر از اینجا. دالاس این وقت سال سرد و خشکه. شاید خوب باشه که زندگی اینجا رو هم چند سالی تجربه کنم قبل از اینکه برم کالیفرنیا. شش ماه میامی باشم و شش ماه هم سیاتل و پورلتند. هر وقت اینجا بهشته مثل الان سیاتل بارونیه و غمگینه و هر وقت اینجا گرم و شرجی و طوفانی میشه اونجا بهشته. 


شهر پر چهار راه و چراغ قرمزه. پشت چراغ قرمز دیدم یکی داره صدام میکنه. صدای آهنگ رو کم کردم تا بشنوم چی میگه. گفت ماشینت خیلی خوشکله. میفروشیش؟ گفتم آره 60 هزار تا. گفت اوه خیلی گرونه که. گفتم همینه. گفت مگه نو اش چنده؟ گفتم حدود 90 تا. گفت چه سالیه؟ گفتم 2016. گفت خب برای ماشینی که شش سال کار کرده گرون میگی دیگه. گفتم قیمت من همینه کمتر هم نمیدم! پرسید خیلی راحته با این دختر بلند کنی؟ گفتم نمیدونم تا حالا نکردم. گفت نه حتما که هست خیلی خوشگله مطمئنم که راحته ولی گرون میگی ... سر اون یکی چهارراه هم یه توی ترافیک یه دختره چند تا ماشین اونورتر سرش رو بیرون آورد و بلند داد زد ماشینتو دوست دارم ( I love your car ). واقعا اینقدری که این ماشین توی زندگی من خوشحالی آورده هیچ چیز دیگه ای نیاورده. بهترین چیزیه که برای خودم خریدم. هدیه خودم به خودم برای این همه رنج و سختی که کشیدم.

نظرات 5 + ارسال نظر
صادق جمعه 3 دی 1400 ساعت 19:11

پست باحالی بود وووددددیی
دوست دارم این جور پستا رو. بیشترش کن میریم تو حال و هوای اونجا


وودی خب اونجا که صف رو از دست دادی، اونایی که بعد یا قبل تو بودن چیزی نگفتند؟ مثلا حمایت کنن ازت که به اون آقا مدیره بگن نه حق با شماست؟

آهان. باشه.
نه هیچی نگفتن همون عقب وایسادن تماشا کردن.

Za جمعه 3 دی 1400 ساعت 08:07

هى وودى ماشینتون واقعا زیباست من تو اینستاگرام دیدم... همیشه به خوشى.

مرسی

هرچی پنج‌شنبه 2 دی 1400 ساعت 18:47

وای به تویوتا و هیوندا میگین معمولی اونجا خیلی عالیه :))) اینجا طرف با هزارتا امید و آرزو جک میخره. میفهمی جک؟ خیلی ذوق میکنه :))))

آره میدونم. اینجا خب اینا ماشین های ارزون و دم دستی هستن. معمولا دانشجوها میگیرن یا یه کسی با درآمد پایین یا اینکه خیلی نیاز به رفت و آمد داره یا مثلا ماشین دومه برای یه سری کارها.

هرچی چهارشنبه 1 دی 1400 ساعت 21:08


این چه شهریه
ولی اون مسئول فروشگاه مژادپرستی چیزی بوده دو دقیقه رفتی باهاش حرف بزنی صف رفت؟!!

آره شهر که بزرگ میشه نابسامانی هم زیاد میشه. تا الان شش بار من با یه کم فاصله از ماشین جلویی ایستادم (کلا همیشه این کار رو میکنم که یه وقتی طرف اشتباهی نیاد روی ماشین من) بعد یه ماشینی از لاین فقط پیچیدن با زور خودشو مورب جا میکنه بین اون فضا. اینجا که اینقدر از مرکز شهر فاصله داره اینطوریه خدا میدونه مرکز شهر چطوریه.

می چهارشنبه 1 دی 1400 ساعت 12:46

وودی ماشین ات باید قشنگ باشه عکسش بزار
اینجا تو المان برعکس تصورات مردم ماشین های خفن ندارن بنز ایودی اینا ندارن فولکس ایناس بیشتر و قدیمی

بیام امریکا ماشین قرض میدی برم باش دخدر بلند کنم؟؟؟؟

آره خیلی قشنگه. باشه میذارم. اینجا بعضی جاهای میامی ماشین خوب زیاد میبینی اما بیشتر ماشین ها همینطوری که میگی تویوتا و هوندا و ... معمولی هستن. کالیفرنیا تسلا زیاد میبینی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد