زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

برنامه ریزی برای سفر به ایران

وضعیت مسافرت و دارو

هفته پیش برگشتم دالاس تا با ماشین خودم برم فلوریدا. قرار بود که ماشین دوستم رو بخرم و برای همین رفته بودم جورجیا اما هر جوری حساب و کتاب کردیم دیدم که به نفعشون نیست چون داشتن یه خونه دیگه میخریدن و از این شهر میرفتن و ممکن بود برای وام و هزینه ها به مشکل بخورن. از اول هم نباید با هواپیما میرفتم. خودم به دلم بود که با ماشین خودم برم. فقط یه خرج اضافی هواپیما انداختم روی دست خودم. با ماشین خودم که رفتم توی راه خیلی بهم خوش گذشت.

آخر هفته رو توی راه بود. نزدیک 1100 مایل تا خونه دوستم راه بود. دو سه روزی اونجا بودم که قرار شد وسایل خونه رو بفرستن شهر جدید و منم آمدم یه هتلی توی اورلاندو. فقط شب اول رفتم بیرون و بقیه روزها رو هتل موندم. سه چهار بار رفتم داروخانه تا قرصی رو که دکتر نوشته بگیرم. گفتن باید سفارش بدیم اما بیمه من قبول نمیکنه و آزاد هم میشه 350 دلار. آنلاین کوپن پیدا کردم اما گفتن اینم باید با بیمه باشه وگرنه بازم قبول نمیکنن. من اصلا نمیفهمم این بیمه من به چه دردی میخوره به جز چکاپ سالیانه که اونم یه سری تست ها رو نداره و باید از جیبم بدم. داروخانه پیام داد به دکترم که اگر میشه یه جایگزین بذاره اما اونم چند روزیه جواب نداده. همون روز به دکتره گفتم یه دارویی ننویس که گیر نیاد. یه برگه بهم داد که برو آنلاین بخر. گفتم من مسافرتم سخته اینطوری که هی میرم اینور اونور دیگه جواب نداد. حالا یه جای دیگه رو پیدا کردم که آنلاین 120 دلار بخرم. هنوزم خیلی گرونه اما باز منطقیه. با یکی از دوستام هم صحبت میکردم که همین مشکل رو داشت و اونم گفت که دکترش جنریک نوشته و برای شش ماه 30 دلاره هزینش. داروی من الان میشه 40 دلار در ماه و اونم با این تخفیف این سایت که معلوم نیست سه ماه دیگه هم باشه یا نه. خلاصه که سیستم درمانی امریکا واقعا فاجعه است. مطمئنم ایران بری داروخانه نسخه هم نبری یه جایی بهت همینه میده 30 هزار تومن تموم. 

دو روز و نیم روزه گرفتم و خیلی عجیب بود چون اصلا بدنم تغییری نکرد. یعنی متابولیسم بدنم اینقدر کم شده که انگار توی شرایط روزه هستم. قبلا وقتی روزه میگرفتم بعد از نصف روز دیگه گرسنه میشدم و حس کم انرژی بودن داشتم اما الان اینقدر کم انرژی ام خودم که انگار روزه ام. دیروز دیگه روزه ام رو شکستم و رفتم خرید کردم و غذا خورم تا شب حالم خوب بود اما الان که بیدار شدم خیلی بی انرژی ام. شاید غذا نمیخوردم بهتر بود. دوست داشتم این هفته که اورلاندو هستم یه چند جا رو ببرم ببینم اما هیچ کاری نکردم. حتی کار شرکت رو هم درست انجام ندادم. شبا یا دارم سایت ها رو میخونم در مورد هاشیموتو و یا دارم برنامه ریزی میکنم برای سفر ایران.

برنامه ریزی سفر ایران

دو سه شبه که چند ساعت وقتم داره میره برای برنامه ریزی آمدن ایران. واقعا این همه وقت تلف برنامه ریزی ها میشه دیگه خسته ام کرده. قانون مهر خروج مشمولین رو هنوز تمدید نکردن و احتمالا نمیتونم عید رو ایران باشم. من هنوز ایران نیامده دارم دردسرهای زندگی ایران رو میکشم. گفتن که شاید بهمن ماه تصمیم گیری کنن ولی بلیت ها همینطوری دارن گرون میشن و تازه هم معلوم نیست تمدیدش کنن. البته همه میگن که احتمالش کمه که تمدید نکنن اما خب تا بهمن ماه شاید دیر باشه. حالا من تازه پاسپورتم رو فرستادم و خدا میدونه که اونو کی برگردونن و آیا مهری که میزنن تا آخر سال 1400 هست و یا این قانون تا اون موقع میرسه. اگر بهمن ماه هم این قانون بیاد شاید پاسپورت جدید من مهر رو نداشته باشه و باید دوباره بفرستم یا یه سفر برم واشنگتن تا تمدید مهر رو بگیرم.

 فکر کردم که شاید بهتر باشه که من قبل از عید برم ایران و برای عید خانواده ام ببرم ترکیه تا بتونم همه بعد از ده سال دور هم جمع بشیم. بلیت ها رو که چک میکردم بلیت های ترکیه خیلی گرون بودند. سایت ها و آژانس های ایران هم که قیمت هاشون از قیمت های دلاری که آنلاین میتونستم بخرم بیشتر بودن و واقعا عجبا. قبلا یادمه آنلاین یه بلیتی رو پیدا میکردی توی ایران ارزونتر میشد خرید اما ظاهرا دم عیده و اونا هم گفتن بدی نیست یه سودی هم بکنیم. خرج مسافرت ترکیه برای یکی دو هفته خیلی میشه چون شش نفر هستیم. مشکل اصلی هم اینه که بلیت های ایران به ترکیه دو برابر بلیت های اروپا به ایرانه توی اون زمان.


کاشکی نمیخواستم برم

دیشب داشتم فکر میکردم که دیگه خسته شدم از این همه فکر کردن و کاشکی اصلا ایران نمیرفتم. بابام که میگه اصلا نیا. میخوای بیایی اینجا که چی. فردا میگن سربازی نرفتی بیا برو سربازی. گفتم مهر خروج میگیرم قبل از اینکه بیام. گفت حالا آمدی فردا توی فرودگاه نگهت داشتن و گفتن که دیگه مهر خروج رو قبول نداریم چی؟ اینجا که هر روز یه قانون جدید میذارن. اگر گیر دادن خواستن نگهت دارن میخوای چکار کنی؟ این همه سال رفتی سختی کشیدی و حالا که باید زندگیتو بسازی برگردی و به خاطر یه سفر که میخوای ما رو ببینی برگردی و همش خراب بشه. مگه اخبار رو نخوندی. شاید فردا گفتن امریکایی هستی بیا برو زندان. چکار میکنی بعد؟ گفتم آخه من که امریکایی نیستم و کاری نکردم یه دانشجویی بودم چند سال و الان هم کارم توی حوزه تجهیزات پزشکیه. گفت شاید گفتن برو برای ما جاسوسی کن مثل اون پسره توی اخبار مگه نخوندی و... این حرفا هم خسته ام کرده. 

یکی از دوستام که بعد از ده سال رفته بود میگفت که توی فرودگاه نگهش داشتن و سین جین اش کردن که این ده سال کجا بودی و اصلا برای چی آمدی و کجا کار میکنی و... البته میگفت که خیلی محترمانه بود ولی ته دلش خالی شده بود. همینکه پروازش نزدیک بود و میترسید که شاید پروازش رو از دست بده و یا بخوان اذیت کنن و نگهش دارن.

یکی دیگه از دوستام هم که با زن و بچه آمده بود میگفت کل زمانی رو که ایران بود دنبال عوض کردن شناسنامه و کارت ملی و گرفتن اجازه خروج برای خانواده اش بود. میگفت که توی فرودگاه بهشون اجازه نمیدادن برن چون اجازه خروج همسرش توی سیستم نیامده بوده. هر چی هم میگفته که بابا پرواز من داره میره و من خودم اینجا هستم اجازه دیگه چیه قبول نمیکردن. خلاصه سیستم که درست میشه کل مسافت فرودگاه رو میدوند و چند دقیقه قبل از اینکه در رو ببندن میرسن. میگفت که تا یک ساعت بعد از پرواز نفس نفس میزده و بچه هاش اینقدر حس بدی گرفتن که دیگه دوست ندارن برگردن ایران.

داستان های دیگه هم هست که هیچ کدوم خوشایند نیست. اونایی هم که بدون دردسر رفتن و آمدن میگفتن که به جز غم و اندوه چیزی نمیبینی. تو میتونی راحت خرج کنی و خوش بگذرونی ولی بهت خوش نمیگذره وقتی میبینی که مردم توی این شرایط سخت اقتصادی هستن. هر کسی رو که میبینی یا افسرده است یا عصبی. توی یه روز چند تا دعوا میبینی. یه عالمه فقیر دور و برت که فقط غصه اشونو میخوری. انگار که هیچ کسی هیچ امیدی به آینده نداره. حتی فامیل های خودت رو هم که میبینی همه با یه حسرتی بهت نگاه میکنن که ناراحت کننده است. 

دیشب دوستم میگفت که بچه برادرش تلفنی گفته عمو یه کم از این دلارات رو به ما بدی ما هم زندگی امون خوب میشه. میگفت حس غریبی بود و برادرش هم ناراحت شد و کلا مکالمه ناخوشایند شد. نه اون میدونست چی بگه و نه برادرش.


حس های غم انگیز و بعد

دیروز با مامانم حرف میزدم میگفت که مجبور شده از دایی ام 5 میلیون تومن قرض بگیره. البته میگفت به خاطر این بوده که بیشتر پولش رفته برای مخارج داداشم که جدیدا برگشته ایتالیا اما من ته دلم خیلی ناراحت شدم. ما خانواده متوسطی بودیم ولی الان دیگه فقیر حساب میشیم. حداقلش اینه که مامانم اینا یه خونه دارن که نخوان اجاره بدن ولی بازم خرج سه نفرشون زیادتر از درآمدشون شده. مامان من خیلی مقتصد هم هست و خرج الکی نمیکنه ولی بازم کم آورده. خیلی خوشحال بود که اسمش توی صندوق قرض الحسنه درآمده که 20 میلیون وام بگیره و میگفت ما خودمون خرج مسافرتمونو میدیم تو نمیخواد خرج کنی اما وقتی قیمت بلیت های ترکیه رو دید گفت آخه چکاریه آدم 50-60 میلیون پول بده بره برای یکی دو هفته. هم دلش میخواست که بعد از این همه سال دور هم جمع بشیم و هم احساس گناه داشت که بخواهیم این همه خرج کنیم. حس خوبی نگرفتم.

برای من 1200 دلار پول اجاره یک ماه یه آپارتمانه. خرج بنزین ماشینم 120 دلاره حداقل. یعنی این پولایی که اینقدر مامانم نگرانه اصلا برای من مهم نیست. فقط 500 دلار بلیت رفت و برگشت دادم که دو هفته برم جورجیا پیش دوستم و برگردم دالاس (البته خرج اضافی بود اما میگم مشکلی برای زندگی من ایجاد نمیکنه). دیروز برای یه بیچاره 70 دلار مواد غذایی و وسایل خونه از فروشگاه یه دلاری خریدم. ولی برای مامانم 400 دلار خیلی پوله. حالا 2500 دلار خرج بشه که یه خانواده بعد از ده سال دور هم جمع بشن پولی نیست که. مامانم حساب میکرد که بابام چقدر باید کار کنه و چقدر باید پس انداز کنن که بشه اینقدر پول و هی میگفت که منو منصرف کنه. حس عجیبی بود. حس کردم که من خیلی فاصله گرفتم ازشون. برای من اینه که یه کاری کنم که بابام خوشحال بشه. اون خیلی دوست داره که همه دور هم جمع باشین و هوای همدیگه رو داشته باشیم و فکر کردم شاید این بهترین کاری باشه که براش انجام میدم اما یه جورایی هم میفهمم که چه حسی دارن. یادم میاد اون موقع ها که من برای اپلای دانشگاه ها پول جمع میکردم و هیچ خرجی نمیکردم که بتونم پولش رو داشته باشم و اون موقع برای هر خرجی حتی یا ناهار بیرون احساس گناه میکردم. میگفتم توی این وضعیت نداری این غذای بیرون دیگه هزینه اضافه است. ناهار هم 2 یا 3 هزار تومن بیشتر نبود ولی برای من خیلی پول میشد.

این مدت که همش مسافرت بودم بیشترین چیزی که روی اعصابم بود همین تصمیم گیری ها بود و اینکه یه جایی رو برای موندن پیدا کنم. برای میامی که خیلی گشتم چون اونجا اجاره ها واقعا بالاست و آخرش هم نشد یه جای ارزون پیدا کنم. آخر این هفته میرم میامی تا حداقل یک ماه اونجا باشم. بعد از اون هم یا زودتر میرم ایران و یا اینکه اونجا بیشتر میمونم. هوای فلوریدا این روزا عالیه. من تا حالا میامی نرفتم اما اگر بتونم یه جای مناسبی رو توی میامی پیدا کنم شاید همونجا موندم. فکر اینکه این همه راه دوباره رانندگی کنم و برگردم دالاس خیلی سخته. با یکی از همکارام حرف میزدم گفتم نمیدونم کجا برم بمونم. گفت برو هر جایی که دوستات هستن. گفتم دوستای من لس آنجلس هستن. در حال حاضر ولی به اونجا فکر نمیکنم. میخوام یه خونه توی یه شهری که دوست دارم بخرم و بعد برم اونجا یه خونه دیگه بخرم تا بتونم با نرخ بهره پایین دو تا خونه داشته باشم که یکیش رو بدم اجاره و یکیش رو زندگی کنم. 

نظرات 18 + ارسال نظر
حمید دوشنبه 20 دی 1400 ساعت 04:28 http://shanloo.ir

وودی

بله

hamide یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 22:11

جانا سخن از زبان ما میگویی
هر سال یلدا کل خانواده دور هم جمع میشدیم حالا بخاطر گرونی بیخیالش شدیم کاش تموم شه یا این عمر یا این شرایط

ای بابا نذارین گرونی دورهمی ها رو خراب کنه. ما دانشجو بودیم پول نداشتیم خیلی بیشتر خوش میگذشت. کسی براش مهم نبود که.

مسعود جمعه 3 دی 1400 ساعت 04:23

وودی ممنون از نظرات شفاف و با عدد و رقمت. اینجا بگم که صحبتهای من دلیلی بر اشتباه بودن یا مخالفت با نظراتت نیست و با خیلی هاشون موافقم. اما فکر میکنم خیلی ها واقعا در مورد کشورهای غیر آمریکا و جدیدا کانادا، تصویر روشنی ندارند.
در مورد سوییس، البته که خودم هم گفتم امکان خونه خریدن تقریبا وجود نداره. در شهرهای بزرگ اتریش هم تقریبا همینه و اکثرا با اجاره ثابت میگذرونن. هرچند زندگی و حقوق خوبی دارند و مثلا خرید ماشین و وسایل خونه خیلی راحته. تو سوییس سیستم کار و مالیات شبیه آمریکاست. اما مثلا تو اسکاندیناوی، دولت رفاه وجود داره و میشه با همون ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار دلار خونه خرید، البته نه در حد قصر (شاید تو جاهای دور دستش بشه قصر هم خرید!). بله نامبئو و بعضی سایت های دیگه هم اومدن عدد و رقم دادن و اگه همونجا چک کنی چند تا از شهرهای نورث کرولینا و تگزاس، استرالیا و همچنین سوییس قدرت خرید بالایی دارند. منم اونا رو شخم زدم و رنکینگ ها و حقوق و هزینه ها رو آنالیز کردم. اما واقعا تصمیم گیری به همین راحتی ها نیست، چون پارامترها خیلی زیادن و بسنده کردن به چند تا جستجو و رنکینگ کافی نیست. جدا از اینکه تو همین سایتها، بهترین کشورها معمولا تو اروپا و گاهی استرالیا هست نه آمریکا. ولی اونم روش بحث زیاده. یکی از استراتژی های تصمیم گیری که به نظرم برنده هست، شامل اول شناخت خود و تعیین خط قرمزا، رسیدن به اشراف اطلاعاتی به گزینه ها، و "بعدش" در نظر گرفتن ضریب و پوینت های مثبت و منفی پارامترها هست که بتونه تو ساده سازی مدل کمک کنه. یک جایی خط قرمزی هست که اونها به همه پوینتهای مثبت و منفی ارجحیت داره. مثلا یک حدی از درآمد و رفاه لازمه و خط قرمزه. اما بیشترش دیگه فقط پوینت مثبته. داشتن یک محل زندگی، وسیله رفت و آمد، و امکانات رفاهی حق و لازمه زندگی در بالای هرم مازلو هست اما بیشترش اونقدر دیگه تاثیر نداره. جدا از موارد کمی، خط قرمزای کیفی دیگه مثل در ارتباط بودن با خانواده و ریشه ها، وضعیت سلامت روانی و جسمی، تعادل کار و زندگی، آسودگی در داشتن خانواده و فرزند،بازنشستگی، اطمینان از شغل، مرخصی کافی برای کندن از زندگی ماشینی و لذت واقعی از دنیا بردن هم هست. ایناست که باعث میشه حقوق چند برابر بیشتر از مثلا ۲۰۰ کا، برای یکی مهمتر از اون موارد نباشه. مسأله دانشجوی دکترا هم اینه که تو اروپای شمالی یک ریال هزینه اپلای ندارن، ویزا خیلی آسونه و حتی برای بعضی ها رایگان در میاد، درست درمون حقوق میگیره (به اضافه مزایا، سنوات، مالیات برای رسیدن به اقامت دایم، مرخصی، احترام، و سایر مسایل یک کارمند در اروپا) و واقعا انگار سر کاره، نه دانشجو با یک فاند بخور نمیر و کلی وظایف به بقیه درس دادن و آزمایشگاه وایسادن. دکترا هم معمولا کوتاهتر از آمریکاست و مثلا در اسکاندیناوی میتونه سر ۳ سال حدود ۶۰ کا پس انداز کنه و در عین حال خونه و زندگی راحت تری از دوستش در آمریکا داشته باشه و بعدش کار اصلی رو شروع کنه. اقامت و پاس هم برای اون سطح اپلیکنتی که ازش حرف می‌زنیم خیلی خیلی راحت تر از آمریکاست (اکثرا تو ۵ تا ۶ سال اول پاس میگیره از لحظه ورود). در مورد بازار کار هم سوییس، آلمان، هلند و نروژ زیر ۳.۵ درصد بیکاری دارند، بسیار صنعتی هستند و همین زبان متفاوت و آب و هوا باعث شده رقبای مهاجر مخصوصا جنوب آسیا و آفریقا که انگلیسی از بچگی یاد میگیرن نتونن اونطور که تو کشورهای انگلیسی زبان هستند، رقیب قدری برای یک ایرانی بدون این مزیت بشن. اون برندهای بزرگ آمریکا هم تو اروپا دفتر زیاد دارن، مخصوصا ایرلند و سوییس، خنده دار اینه که به خاطر مالیات آمریکا اومدن اروپا! و مسلما همون سطح خدمات و رفاه رو برای کارمندان ایجاد می‌کنن. یک مسأله دیگه هم دسترسی به بقیه دنیا مخصوصا تو دوران کرونا هست. تو اروپا با اینکه تو قلب دنیا و سر چهار راه تمدنی و جغرافیایی واقع شده، اونقدر بگیر ببند در حد کشورهای انگلیسی زبان راه ننداختن و خیلی آسون تر رفتار کردن جوری که مسابقات ورزشی اصلی رو هم حتی برگزار کردند.

بیشتر حرفایی که میزنین درسته. نسبت به ده سال پیش که من داشتم اپلای میکردم اروپا خیلی پیشرفت کرده و ایرانی های بیشتری هم رفتن اونجا و بدون شک شرایط زندگی بهتر شده.
به نظر من که آدم هر جایی ادمیشن بگیره و فاند بگیره بره بهتر از اینه که ایران بمونه. میتونه جاهایی که دوست داره رو اپلای کنه و از بین جاهایی که پیشنهاد میگیره انتخاب کنه. این سبک و سنگین هایی که میگین بیشتر باید بعد از آفر باشه تا قبلش.
من خودم خیلی وین رو دوست داشتم فکر میکردم که از وین بهتر توی دنیا نباشه. وقتی رفتم سن دیگو دیدم نه بابا سن دیگو واقعا یه چیز دیگه است. امسال که تقریبا همه جاهای اصلی امریکا رو گشتم واقعا نمیدونم کجا بهترین جای دنیاست. همشون یه جورایی خوبن.
در مورد کرونا که گفتین تگزاس فقط 2 ماه کرونا بود بعدش کم کم باز کردن. فلوریدا مخصوصا میامی که همین دو ماه هم ظاهرا نبوده و ملت کرونا پارتی میگرفتن! اما سانفرانسیسکو یک سال و نیم بعد از کرونا که اونجا بودم قشنگ گرد مرگ پاشیده بودن.

صادق سه‌شنبه 30 آذر 1400 ساعت 22:53

صحبتای خوبی شده اینجا و چیزایی که شنیدی و نوشتی دور از واقعیت نیست.

ولی خب آمدن به ایران و دیدار خانواده یه موضوع خاصی هست که شاید زیاد با منطق جور در نیاد ولی شاید بعدن آدم دلتنگش بشه یا حسرتش رو بخوره. که امیدوارم اینطور نشه.

وودی شما چطوری پول منتقل میکنی ایران اونم از امریکا؟
الان من خودم که نه ولی از خیلیا که کار ریموت از خارج کشور میگیرن شنیدم سر موضوع مالی و تحریمها هر دوطرف قرارداد خیلی اذیت میشند.مخصوصن کارفرما که ترجیح میده خودشو درگیر این مسائل نکنه

آره همینه فعلا
پول مامانم که آمد یه مقداری بهش دادم. یکی از دوستام هم که میرفت بهش دادم. یه بارم یه بنده خدایی اینجا شهریه میخواست من شهریه اشو دادم و اونم پول ریالی داد به خانواده من.

مسعود دوشنبه 29 آذر 1400 ساعت 04:50

مرسی از جوابت وودی جان. اطلاع ندارم چقدر پس انداز دارن ولی این رو میدونم کسانی که از اتریش و سوییس به بالا زندگی میکنن با یک کار معقول راحت ماشین و خونه میخرن (جز سوییس که خونه خیلی گرونه). درسته حقوقشون بعد مالیات پایینتر از آمریکا هست ولی نیازی ندارن برای خرج های آینده پولی کنار بذارن، مثل تحصیل بچه ها، بیمه و درمان و بازنشستگی. تو دانمارک 6 هفته مرخصی سالانه به اضافه استعلاجی و غیره دارن و خیلی کم کار میکنن، رسما دو ماه تعطیلن و ساعت کاری و فشار هم کمه. تو سوید زن و مرد برای هر بچه پولی ماهانه میگیرن و هر کدوم یک سال مرخصی زایمان با حقوق دارن! یعنی دو سال حقوق! فنلاند و نروژ و دانمارک هم همینطور تقریبا. تو هلند 13 ماه در سال حقوق میگیرن، تو نروژ 13.5 ماه! کارهاشون هم معمولا به نسبت ایران و آمریکا اونقدر کند و آرومه که از تنبل شدن و عدم رشد در حد آمریکا مینالن نه فشار کار. به اون حقوق باید با دقت بیشتری نگاه کرد، مثلا اگه اون حقوق های اضافه بالا، عدم خرج کردن برای سلامت و بازنشستگی و بچه و خانواده و ساعت کاری کمتر رو در نظر بگیری فکر کنم با آمریکا بالانس بشه! تو سوید و آلمان هم تعداد خیلی زیادی ایرانی و مهاجر هست. در مورد حقوق بالاتر آمریکا، آب و هوای خوب تو بعضی جاهاش (نه خیلی ایالتاش!) امکان رشد و جامعه مهاجرپذیر با نظرت موافقم. قبول هم دارم برای کسی که تازه نفس هست و دنبال افکار خیلی بزرگه، مخصوصا مجرد و فارغ از مسیولیت خانواده، اونجا سرزمین موعوده، ولی مگه واقعا چند درصد آدما اینطورین؟ حتی از نخبگانمون هم خیلیاشون در حد کارمندی فکر میکنن. برای ما که خسته از هزار و یک مانع در ایران و پروسه اپلای هستیم و سنمون بالا رفته قبول استرس بیشتر، افتادن تو مسابقه بی انتهای کی از همه خفن تره و از دست دادن روابط با خانواده طی این دوران قبل گرین کارت شاید بهترین تصمیم نباشه. 100 البته برندگان لاتاری، گرین کارتی های آسون و ثروتمندان و مشاهیر از دایره بحث خارجن. برای مورد یک دانشجوی دکترا بدون آسانسور اجتماعی که رو پای خودش وایساده و از این همه دویدن خسته شده، حرف میزنیم.

آقا مسعود الان که دیگه خیلی آسونه اطلاعات رو از سایت ها پیدا کردن. همونطوری که میگین سوییس گرونه. مثلا سرچ میکنی software engineer salary Switzerland و بهت میگه که
The average salary for Software Engineer is CHF 106,584 per year in the Zurich
یعنی میانگین درآمد سالیانه یه مهندسی کامپیوتر اونجا 106 هزار فرانک هست. بعد سرچ میکنی
Zurich housing prices
میبینی نوشته
The median price for houses on the market is CHF 3,000,000
یعنی میانه قیمت خونه 3 میلیون فرانکه.
عزیزم برای دالاس که من بودم هم زوریخ رو برمیداری میذاری دالاس بهت میگه:
The average salary for a software engineer is $123,038 per year in Dallas, TX
(که البته اشتباهه فکر کنم 85 یا 90 تا باشه) و برای خونه هم میگه
The average Dallas house price was $369K last month
یعنی متوسط 369 هزار دلار هست. خونه ها هم خیلی خیلی بزرگ و قشنگ هستن.
تازه الان همه خیلی مینالن که خونه گرونه و خونه های 300 هزارتایی پارسال شده 400 هزار تا. البته جاهایی مثل سانفرانسیسکو و لس آنجلس و نیویورک شاید قابل مقایسه تر باشن با زوریخ من خیلی شهرهای سوییس رو نمیشناسم اما اونجاها هم معمولا حقوق ها خیلی بیشتره. دلایل زیاد دیگه ای هم هست. مثلا کالیفرنیا مالیات خونه ثابته و تقریبا یک درصده. تگزاس متغیره و بعضی جاها تا 5 درصد هم میره (دالاس 2.5 تا 3 درصد بود بیشتر جاها). برای همین مبلغ خونه توی کالیفرنیا خیلی خیلی بیشتر میشه چون متقاضی بیشتری هم داره. میخواستم بگم که اینطوری نیست که ملت توی سوییس راحت خونه میخرن و توی امریکا مشکل دارن.
در مورد بیمه هم من اگر کسی شاغل باشه تقریبا مشکلی نیست. من اگر ماهی 250 دلار بدم یعنی سالی 3000 دلار بهترین بیمه رو میتونم داشته باشم و همه چیز رو هم کاور میکنه. با 18 هزار دلار (قبل از مالیات یعنی مالیات به سلامت تعلق نمیگیره) میشه بالاترین سطح بیمه رو هم آزاد گرفت. اونایی که شرکت دارن و حقوق بگیر نیست از اون استفاده میکنن. یعنی نهایت 20 هزار دلار که برای کسی که درآمد بالای 150 یا 200 میگیره اصلا مهم نیست. برای دانشگاه هم اینجا هزار و یک جور فاند هست. همین دانشگاهی که من بودم تقریبا به 90 درصد امریکایی ها که توی اون منطقه بودند کمک هزینه تحصیلی میداد و به اونایی که درس اشون خوب بود حتی توی مقطع لیسانس هزینه کامل.
بزرگترین مشکلی که من میبینم اینه که مثلا طرف ایران پراید ماشینش بود اینجا به کمتر از سانتافه راضی نمیشد. برای بیمه مثلا من ماهی 76 دلار میدم به جای اینکه 250 دلار بدم خب معلومه که خیلی چیزا رو قبول نمیکنه. هر چی پول بدی آش میخوریه. برای تحصیل بچه ها هم یه حساب مخصوص هست که بهش مالیات تعلق نمیگیره و میشه توش برای بچه های پس انداز کرد. فقط بگم که مالیات اینجا زیاده. هر چی حقوق میره بالاتر مالیات هم بیشتر میشه.
میخوام بگم که همه چیز رو سر هم بزنی احتمالا امریکا از نظر درآمدی بهتره (برای خیلی از رشته های مهندسی و برای کسی که تحصیل کرده است و کارش رو هم بلده) اگرچه اینجا چون رقابت زیاده و کار خیلی سخته. بله مثل نروژ نیست که از عدم تلاش بنالن. اینجا کارفرما واقعا برای پولی که میده کار میخواد و بازم بگم به توقع آدم بستگی داره. مثلا آدم میشناسم حقوق خوبی میگرفت اما کارش رو عوض کرد که 40 درصد حقوق بیشتری بگیره اما عملا کارش دو برابر شد. خب معلومه وقتی که پول بیشتر هم بخوای کار بیشتری هم ازت میکشن. میشد همون کار آسونه رو بایسته و خیلی هم سختی نکشه. در نتیجه من اصلا فکر نمیکنم برای بعضی از رشته ها و شغل ها و مخصوصا آدمای تحصیل کرده ای مثل ما این درست باشه. ولی صد البته برای شغل های کم درآمد این خیلی درسته. مثلا کسی که از ایران با گرین کارت لاتاری میاد و توی والمارت بار جا به جا میکنه و یا توی همبرگرفروشی برگر درست میکنه و درآمدش سالی 24 هزار دلاره خیلی بهتره که توی اروپا باشه چون با اون درآمد بیمه خوبی گیرش نمیاد. پس انداز خوبی برای تحصیل بچه هاش نمیتونه داشته باشه و خونه خوبی هم نمیتونه بخره. میخوام بگم کارمند داریم تا کارمند. آدم میشناسم از فیس بوک نزدیک سالی 450 هزار دلار میگرفت و چون به نظرش کم بود آمد بیرون که شرکت خودش رو بزنه. فقط بگم با اون حقوق هر سال میتونست توی دالاس یه قصر بخره بده اجاره و تا آخر عمرش کار نکنه. شنیدم که آدم هست توی اینتل کار میکنه (همین کارمندی که میفرمایین) و الان 6 تا خونه خریده و داده اجاره. هر چند وقت یکبار هم که پول اولیه یه خونه دیگه جور میشه یکی اضافه میکنه. یعنی فکر کنم همین الان هم تا آخر عمرش کار نکنه همون خونه ها هم خرج خودشونو درمیارن و هم خرج زندگی این آقا و خانواده اشو.
یه موضوع دیگه رو هم در نظر داشته باشین که بعضی وقتا هیچ انتخاب دیگه ای نیست. مثلا 80 درصد کمک هزینه تحصیلی برای ارشد و دکترا توی امریکاست و نه اروپا. من خودم از هیچ دانشگاه اروپایی یا کانادایی پذیرش نگرفتم. من بدون فاند امکان نداشت که بتونم پام رو از ایران بیرون بذارم. حالا توی این پروسه اپلای اگر امریکا رو در نظر نگرفته بودم یه زندگی متفاوتی داشتم. برای کسی که پول داره و میخواد یه کشوری رو انتخاب کنه گزینه ها فرق میکنه خب.

مسعود یکشنبه 28 آذر 1400 ساعت 03:30

سلام وودی جان. میشه بپرسم چرا به هزار و یک دلیل رفتن به شمال اروپا بهتر از آمریکا رفتن نیست؟ آیا ۱۰ سال دوری از خانواده و این شرایط فکری و استرس ارزشش رو داشته؟ الان چند تا از دوستان من تو اروپایی شمالی بعد حدود ۱۰ سال خونه و ماشین خوب خریدن و پس انداز معقولی دارن که فکر کنم خیلی بیشتر از عددی هست که گفتی. از نظر خانوادگی و رفت و آمد هم مدام میان ایران و کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و بقیه اروپا، الانم فکر جاهای دیگه دنیان

سلام
برای هر کسی فاکتورهای انتخاب فرق میکنه. از دوستای فوق لیسانس من فقط 2 نفر امریکا رو انتخاب کردن و بقیه کانادا و یکی استرالیا و دو نفر هم ایران موندن. اون دوتایی که ایران موندن خیلی پشیمون هستن. اونی که استرالیا بود آمده امریکا و از حال اونایی که کانادا هستن خبری ندارم.
از نظر آب و هوایی امریکا جاهای خیلی خیلی بهتری نسبت شمال اروپا داره. از نظر موقعیت پیشرفت شغلی هم به همین صورت. از نظر زبان و جا افتادن توی محیط امریکا اصلا قابل مقایسه با هیچ جای اروپا نیست. توی شهرهای بزرگ امریکا هیچ فرقی نمیکنه از کجای دنیا باشی واقعا احساس غربت نمیکن توی اروپا اصلا اینطور نیست. من دو هفته اروپا بودم شدیدا احساس غربت میکردم. اروپا همیشه second class هستی و با خارجی ها هم مثل خودشون برخورد نمیکنن. امریکا هم شبیه همینه ولی فقط یک درصد جامعه بالای جامعه اینطوری یعنی به نظرم درصدش خیلی خیلی کمتر از اروپاست چون خیلی ها مهاجرن. اگر زندگی با ایرانی ها رو هم بخواهین که امریکا بزرگترین جامعه ایرانی رو داره. یه جایی مثل لس آنجلس که حتی اگر انگلیسی هم بلد نباشین زندگی راحت میگذره مثل یه شهر دیگه ایرانه.
در مورد پس انداز و چیزی که میگین خیلی بعید میدونم. من اینجا Corvette Z51 سوارم و خونه هم میتونم هر جایی که بخوام بخرم. منتهی دلیلی به دلیل تجرد و تمایل به مسافرت دلیلی ندیدم که جایی رو فعلا بخرم. بعد اینم حساب کنین که من دانشجو بودم و الان 4 ساله که سر کار میرم و یه مبلغی از پولم هم خرج خانواده ام شد که میتونست به این پس انداز اضافه بشه. اروپا مالیات خیلی بیشتره و مخارج خیلی بیشتره. بدم نمیاد بنویسین که این دوستان شما چقدر پس انداز دارن. البته من از نظر مالی خیلی باهوش نبودم. دوستان اینجا خانه خرید و فروش کردن و سه چهار برابر من پول دارن. من خیلی ولخرج نبودم و کسی با کار تمام وقت مثل من تقریبا همینقدر خواهد داشت.
بله فاکتورهای دیگه ای هم هست مثل رفت و آمد ایران که امریکا سختتره.

Ladylove شنبه 27 آذر 1400 ساعت 20:59

بنظرم علاوه بر ترکیه به نخجوان هم برای مسافرت فکر کن
شهر زیباییه

باید یه جایی باشه که از امریکا پرواز داشته باشه که نخوام چند تا پرواز عوض کنم. نمیدونم نخجوان چطوریه.

هرچی شنبه 27 آذر 1400 ساعت 13:12

آها راستی یچیز دیگه هم بگم، دوستاتون که رفتن ایران راست میگن که وضع زندگی خانواده و فامیلشون با خودشون فرق داره. من شخصا اگر خارج بودم و درامد دلاریم کافی بود ماهیانه یه مبلغی واریز میکردم برای پدر و مادر خرجشون رو میدادم حتی اگر قبول نمیکرد به زور واریز میکردم. مثلا از آشناها شنیدم که فامیلشون که اروپا زندگی میکنه کلی خرج کرده بود و خونه ی پدر و مادرشون رو براشون بازسازی کرده بود اینجا تو روستا و بعد فوت مادر یا پدرشون هم اومدن ایران و کلی خرج مراسم دادن گویا. اگر کسی از دستش برمیاد به پدر مادرش کمک کنه خوبه

فرستادم پول از امریکا به ایران آسون نیست. نه پدر من و نه مادرم قبول نمیکنن هیچ پولی بهشون بدم ولی تا جایی که تونستم کمک کردم و میکنم و حرفاتونو کاملا قبول دارم.

هرچی شنبه 27 آذر 1400 ساعت 13:01

1- ا چه جالب این قرص رو یکی از بستگان منم مصرف میکردن اگر اشتباه نکنم، اینطور نبود که خیلی سخت گیر بیاد. قیمتشم نمیدونم. دارو تو ایران اگر ساخت ایران باشه خیلی راحت گیر میاد، ولی اگر ساخت ایران نباشه پیدا کردنش با خداست. مثلا واکسن گارداسیل رو تهران دارن ولی شهرستان اصلا نبود. ولی خب داروهای ایرانی و خارجی کیفیتشون خیلی فرق داره حتی اگر داروسازها بگن اینطور نیست. چون برای خودم پیش اومده داروی ساخت ایران که تحت لیسانس خارجی بود مصرف میکردم عوارض خیلی کمتری نسبت به ایرانیش داشت.
2- یه کامنت خوندم اینجا نوشته بود کاش پزشکی میرفت و نمیرفت مهندسی. پزشکی متاسفانه کارش خیلی زیاد هست ولی توی طرح و بدون سابقه دارن 8 تومن میگیرن. من معلم میشناسم با چنددددین سال سابقه دارن 8 تومن میگیرن. مهندس که اگر کار پیدا کنه هنر کرده. خلاصه الان سختی کار تو ایران بحثش نیست متاسفانه، همین که کاری پیدا کنی با حقوق متوسط عمرت هدر نره باید خدا رو شکر کنی.

بله درسته. قبول دارم که داروهای اینجا کیفیت بهتری دارن. شرایط ایران هم که دیگه چی بگم

******* شنبه 27 آذر 1400 ساعت 08:32

نمیدونم چی بگم ازطرفی باتوجه به نوشته های اینجا میدونم و درک میکنم چقدر مشتاق بودید و روزشماری میکردید گرین کارت بگیرید که برگردید ... کاشکی از راه دور میشد اول سربازیتونو اگه امکانش هست بخرید ...والا کارت ملی که تا جایی که میدونم مشکل تامین کارت دارن و فعلا فقط رسید تعویض به همه میدن ...در مورد شناسنامه :|
آره الان خانواده های متوسطن دیگه از پس هزینه هاشون برنمیان
ولی پدرتون بیراه هم نمیگه چون یه سری اعتراضات مثلا توی اصفـــــهان و جاهای دیگه بود ممکن برای شما که از آمریکا میایی هم یکم دردسر بشه ...واقعا دوسدارم بیاید ایران و خوشحال باشید اما متاسفانه اینجا شب میخوابی صبح بیدار میشی میبینی قوانین عوض شده ...
چرا یه کشور دیگه غیر ترکیه قرار نمیذارین ؟
میدونید اینجا هربار که نزدیک آرزوهاتی و به خودت میگی یکم دیگه تلاش کنم میگرمشون و بهشون میرسم جوری قوانین تغییر میدن و با اقتصاد بازی میکنن که وقتی دستو دراز کردی تا آرزویی که فکر میکنی دیگه آرزو نیست و حقیقت زندگیت شده رو با اشتیاق بگیری تو دستتا سرت بالا میاری میبینی خیلی خیلی ازت دور شده ...ولی هنوز دلم به خدا قرص وگرنه که تا حالا دیگه باید قید رویا داشتنم میزدیم
خلاصه اگه تصمیم گرفتید بیاید حتما روی یه زمان و هزینه بیشتر برای موارد احتیاطی برنامه ریزی کنید و بنظرم همه جوانب و راه حل هاشو در نظر بگیرید...
ولی تصمیمی بگیرید که چند سال دیگه قلبتون ازتون دلخور نباشه و یه جای خالی توش حس نکنید و بتونید پای خوب و بد تصمیمتون بمونید ...

آخه فقط پدر و مادرم نیستن. بقیه خانواده مخصوصا مامانبزرگ هام. اگر ایران نیام دیگه هیچوقت نمیبینمشون. بله دارم روش فکر میکنم

مایک جمعه 26 آذر 1400 ساعت 15:50

در مورد تغییر اسم در امریکا اطلاعی دارید؟؟ میخواستم نظرتون و تجربه تون بدونم
چندنفر از دوستان در اتاوا تورنتو ک شاغل هستن درامد خوبی دارن دیدم ک اسم شون عوض کردن فامیلی اغلب عوض نکردن و یکی شون میگفت علیرغم تبلیغات تاثیر تو مصاحبه گرفتن و حتی درامدش داشته که برای من جالب بود شخصا
یک مورد میگفت تو دیتینگ کانادا هم اثر داشته ک واقعا جالب بود
مراحل اش چجوریه ؟؟؟ وقتی رسیدیم امریکا باید اقدام کنیم؟؟؟
یا صبر کنیم هر وقت سیتیزن شدیم؟؟؟ چون خیلی وقت میبره سیتیزن شدن گرین کارت گرفتن

تغییر اسم به راحتی موقع درخواست گرین کارت یا درخواست سیتیزنی انجام میشه. کافی توی فرم 485 اسم جدید درخواستی رو بنویسین و تموم. من عوض نکردم اما بعضا دوستان کردن.
دیتینگ هم میتونین یه اسم مستعار بذارین و با اون خودتونو همه جا معرفی کنین. نیازی نیست اسم قانونی ایتونو عوض کنین و بله تاثیر داره.

هرچی جمعه 26 آذر 1400 ساعت 15:06

پدرتون کاملا درست میگن. اتفاقا منم قبلا به این فکر کردم که شما با چه جراتی میخوای بیای ایران. فقط پدر مادرتون رو بردارین ببرین یه کشور دیگه سفر و اونجا همو ببینین خیلی بهتره.
در مورد اون دارو هم که مثال فرضی زدین، نمیدونم از تورم چقدر اطلاع دارین ولی حتی اگر اینجا پیدا هم میشد قطعا 30 هزار تومن نبود. مثلا الان یک بسته ژلوفن 13 هزار تومنه

نمیدونم منم خودم دو دلم که بیام اما اگر نیام دیگه هیچوقت نمیام. دیگه مامانبزرگ ها و دایی ها و عموم و بقیه رو هیچوقت نمیبینم چون اونا دیگه نمیتونن از ایران خارج بشن.
(اگر اطلاعات این سایت درست باشه این قرص توی ایران 23 هزار تومنه https://www.darooyab.ir/B-1228106675/LEVOXINE-50MCG-TAB
) البته کیفیت اش اینجا فرق میکنه احتمالا.

Za جمعه 26 آذر 1400 ساعت 13:56

سلام ...در مورد بند اول که زیاد در مورد بیماری می خونید این کار به نظرم روی روحیه تعصیر میذاره مثل همون قانون راز راندا برن ... من وقتی تو اینترنی بخش انکولوزی بودم در یک هفته 3 بار ازمایش تشخیص کنسر می دادم چون می دیدم و فکر می کردم منم علایم دارم و بخش وحشتناکی بود برام ...
به ایرانم نیاید به نظرم روز به روز بدتر میشه برای یکی از دوستای من که دندونپزشک هستند و طرحشون تو ایران براشون سربازی محسوب شد و تو امریکا هستن وقتی تابستون اومدن بعد 6 سال بهش گیر دادن تو فرودگاه و کلا پروازش رو از دست داد و بعد کشمکش زیاد تونست برگرده امریکا
شما ردامد دلاری دارید بیاید ایران هزینه ها براتون چیزی نمیشه ولی برای ما کمرشکنه ... من با ماهی 12 روز کشیک 24 ساعته و 15 روز کار 10 ساعته و 3 روز اف توی طرح اورزانس ماهی 8 تومن برابره 250 دلار حقوق می گیرم ... همیشه میگم کاش مهندسی می خوندم به جای پزشکی یا حداقل دندون ... مادرتون رو با گوشت و استخونم درک میکنم.

سلام
آره منم زیاد شنیدم که الکی توی فرودگاه گیر میدن. دوست منم فقط 5 دقیقه مونده بود که به پرواز برسه.
وضع اقتصادی ایران خیلی تاسف باره. جدا هر بار با ایران حرف میزنم ناراحت میشم. مهندسی خوندن هم توی ایران درآمد بهتری نداره. منم اگر مونده بودم درآمدم از سالی که آمدم هم کمتر بود با ده سال سابقه کار بیشتر.

قباد جمعه 26 آذر 1400 ساعت 07:09

به نظرم بابات بد نمیگه. واقعا قانونای ایران حساب کتاب نداره. یهو دیدی پاتو گذاشتی توی فرودگاه قانون تصویب کردن
کشورای دیگه همسایه نمیشه خونوادت رو ببینی به جز ترکیه؟ ارمنستان مثلا ارزونتر نیست؟حتی شاید زمینی هم بشه رفت ارمنستان از ایران

مشکل پولش نیست. مامانم اینا راحت نیستن. زمینی هم با این جاده های ایران و ماشین ها اصلا دوست ندارم از تهران برن بیرون.

سلام جمعه 26 آذر 1400 ساعت 02:35

نمیدونم این حرفم به امیدی بده یا بی عقلی به نظر بیاد،، ولی باور کن این هم یه دوره از مهاجرته اینم میگذره نه که سختیش از بین بره این نوع فکر ها بیشتر زندگی داداشت و بقیه اعضای خونواده میره جلو و تو هم از این به بعد به لطف گرین کارتت سر میزنی بهشون خیلی بابت مهر خروج و اینا نگران نباش خدا بزرگه این همه ادم میان و میرن پنج سال یبار به یکی گیر اینجوری که تو نگرانی میدن اونم ادمای مورد دار و توی شغل های مورد دار روحیه خودتو اذیت نده به جان تو همه اش میگذره و قاعدت میکنی به قول معروف فقط یبار خرت از پل بگذره و برات عادی میشی رفت و امد و این داستان هام درست میشه هیچ‌چیزی بی حکمت نیست

خدا کنه که اینطوری باشه. دوست دارم مامانبزرگ هام رو ببینم. هر دو تا دیگه خیلی پیر و زمین گیر شدن. یکی از دوستام پارسال توی کرونا بعد از هشت سال رفت ایران. شش ماه بعد مامانبزرگش فوت شد. گفت خیلی خوشحالم که تونستم بازم ببینمش.

پسرک پنج‌شنبه 25 آذر 1400 ساعت 23:25

خانواده‌ات میتونن زمینی بیان حکاری ترکیه و فرودگاه شهر یوکسکوا هم که هر روز به آنکارا و استانبول پرواز داره، اینجوری کم هزینه‌تر میشه
البته میدونی که حکاری هم مرز آذربایجان غربیه

مشکل پولش نیست برای من. هر چقدر هم خرج اش باشه خودم میدم. مشکل هماهنگی اش هست.

just پنج‌شنبه 25 آذر 1400 ساعت 20:46

متاسفانه حرفهات راجع به ایران درست بود منی که دختر هستم و مشکل سربازی ندارم ۱۲ روز رفتم ایران، یک هفته درگیر گرفتن اجازه خروج از کشور بودم، می گفتن پاسپورتت صادره از واشنگتن هست و ما با آمریکا رابطه نداریم و باید بری اداره گذرنامه مجوز خروج بگیری و الا تو فرودگاه موقع برگشت برات مشکل ایجاد میشه

اوه. من اگر هر گیری داشته باشم باید از اول شناسنامه و کارت ملی و ... بگیرم که خودش دو ماه کاره. واقعا نمیدونم کار درستی میکنم که میخوام برم ایران.

باقی پنج‌شنبه 25 آذر 1400 ساعت 19:41

سلام وودی وقتت بخیر
ببخشید چند تا سؤال ازت دارم چون میخواهم شرایطم رو بعد از مهاجرت با شرایط فعلیم مقایسه کنم.
تا هر جایی که خواستی جواب بده

1- اول اینکه بعد از این مدت زندگی توی آمریکا، تونستی خونه ای بخری؟ و اینکه حدوداً چقدر تونستی پس انداز کنی؟
2- ثانیاً به نظرت رفتن به یک کشور شمال اروپا بهتر از آمریکا نیست؟
3- در مورد ترکیه قبل از گرفتن گرین کارتت صحبت کرده بودی. من خودم در مورد ترکیه میخواهم تحقیق کنم ولی متأسفانه اطلاعات فارسی و انگلیسی کمه در مورد اون کشور. نظرت چیه اگه بتونم اونجا استاد دانشگاه بشم و بخواهم زندگیم رو توی ترکیه بسازم؟ گفتم احتمالاً در مورد ترکیه تحقیق کرده باشی.

4- ایران ...
به نظرت چه فرصتهایی برای پیشرفت و موفقیت توی ایران هست که توی بقیه کشورها نیست؟ یا برعکس. بقیه کشورها چه مزایایی نسبت به ایران در مورد فرصت پیشرفت دارند؟

ببخشید زیاد پرسیدم و ممنونم. موفق باشی

سلام
جواب بعضی ها رو نوشته بودم اما خلاصه میگم
1- نخریدم ولی میتونستم بخرم. منتظرم گرین کارت موندم ولی میتونستم نمونم. من تقریبا 130 هزار دلار پس انداز داشتم. البته اگر خرج خانواده ام نمیکردم بیشتر از این بود.
2- نه. از هزار و یک جهت
3- ترکیه هم کشور خوبیه. متاسفانه دولت فعلی کشور رو از نظر اقتصادی به مسیر نادرستی داره میبره. با این شرایط جا جای پای ایران میذاره.
4- اختلاس و فرار به کانادا. جدای از شوخی ایران کشور جهان سومی هست که خیلی کسب و کارهایی که اینجا توی امریکا وجود داره توی ایران نیست. میشه کسب و کارهای اینجا رو اونجا راه انداخت و پول زیادی درآورد. منتهی با شرایط سیاسی فعلی و جدایی از دنیا امکان پیشرفت وابسته به محیط جغرافیایی همونجا و ارتباط با حلقه بسته حاکمین هست که کار هر کسی نیست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد