زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

سوم ژانویه 2021 - چند ساعتی درون شهر - قسمت دوم

چشمم به یه مغازه افتاد به اسم Fallas که تا حالا ندیده بودم. رفتم ببینم توش چیه. یه عالمه لباس های بی کیفیت و ارزون داشت. یکی از ارزونترین فروشگاه هایی بود که توی امریکا تا حالا دیده بودم. دالاس هم یه جایی همین فروشگاه یا شبیه اش رو دیده بودم. حتی لباس های یک دلاری هم داشت! بهترین چیزی که از این فروشگاه ها میشه خرید اسباب بازی برای بچه هاست. با 5-6 دلار میشه یه اسباب بازی خرید که والمارت 30-40 دلاره. 




توی خیابون نظرم یه چند تا گلدون که به یه ستون چسبونده بودن نظرم رو جلب کرد. به نظرم خیلی قشنگ آمد.



کم کم به این سبک ویکتورین خونه های اینجا هم عادت کردم و دیگه خیلی عجیب و غریب به نظر نمیان.



بعد رفتم پارک Mission Dollars. پارک هم مثل قبل زنده نبود اما حداقل چند نفری زیر انداز گذاشته بودن و پیک نیک وار نشسته بودن. دوست داشتم برم و با یکی دو تاشون حرف بزنم اما دیدم که همه ماسک دارن و شاید بترسن اگر نزدیک کسی بشم. دیگه همون بالا نشستم و پارک رو نگاه کردم. تنها چیزی که آزار دهنده بود بوی ماریجوانا بود که میامد که من چند قدمی اونطرف تر رفتم تا بویش رو حس نکنم. کالیفرنیا ماریجوانا رو برای تفریح مدت هاست که آزاد کرده و بعضی جاها مثل پارک ها بویش آزاردهنده میشه. فکر کنم بعدها مجبور بشن قانون بذارن که حداقل توی پارک ها استفاده نکنن.









توی نقشه نگاه کردم دیدم که خونه تام و جری هم همین نزدیکی هست. با وجود اینکه خسته بودم و پاهام دیگه رمق نداشت فکر کردم حیفه تا اینجا آمدم دو تا کوچه رو نرم و اونجا رو نبینم. اشتباه کردم و همچینم راحت نبود. دو تا کوچه توی شیب خیلی زیاد بودن. یادم افتاد که نقشه سانفرانسیسکو واقعا غلط اندازه. توی نقشه دو تا کوچه هست و آدم فکر میکنه 5 دقیقه میشه اما وقتی راه میفته میبینه یک کوهپیمایی تمام عیاره.



 اونجا چند تا جهانگرد هم بودن که داشتن عکس میگرفتن. منم یکی دو تا عکس از خونه گرفتم. ظاهرا هر سال برای کریسمس تزیینش میکنن و چون روی جوراب هاش اسم تام و جری نوشته شده به نام خونه تام و جری معروف شده. تزیینات متحرک هم داشت. مثلا چرخ و فلک میچرخید و قطار هم توی ریلش حرکت میکرد. واکنش بچه ها هم جالب بود که چقدر خوشحال میشدن وقتی خونه رو میدیدن.





از اونجا برگشتم سمت ماشین و باز رفتم Pier 39. این بار ساعت 6 رسیدم. پارکومتر ها هنوز فعال بودن و باید برای یک ساعت پول میدادم. نگاه کردم دیدم یک ساعت میشه 7.75$  فکر کردم که برم دو تا کوچه اونور تر ببینم جای ارزونتری پیدا میشه یا نه که یکباره چراغ چشمک زن سبز یه پارکومتر نظرم رو جلب کرد. شاید یه پارکومتر باشه که یک کسی پولش رو داده و بعد هم رفته باشه. خوب که دقت کردم دیدم که اکثر ماشین ها پول ندادن و همه پارکومترها به جز چند تایی قرمز هستن. یک دفعه یکی رو پیدا کردم که ساعت 7 تموم میشن. سریع رفتم همونجا پارک کردم. اینم از 8 دلار دیگه. همین امروز 18 دلار باید بابت پارکینگ میدادم که ندادم. خدا به خیر کنه زندگی اینجا رو.


امشب اینجا خیلی شلوغتر بود. تا چشم کار میکرد مکزیکی بود. خیلی کم یه امریکایی یا حتی یه آسیایی رو میشد دید. انگار که مکزیکی ها دیده بودن که مسافرت ارزون شده و فکر کرده بودن چه جایی بهتر از سانفرانسیکو و همه برای ایام سال نو آمده بودن اینجا. الان یادم آمد که این چند باری که آمده بودم هم همه مکزیکی بودن. حتی فروشگاه ها و مغازه های کنار خیابون هم مکزیکی بودن. امشب چند تا مغازه بیشتر باز بود اما خیلی هم فرقی نمیکرد. باز هم خلوت بود. 




پیاده تا Pier 39 رفتم. اون آخرش یادم افتاد که طبقه دومش رو نرفتم. از اونجا نمای خوب از شهر رو میشد دید و پایین هم فک های دریایی سر و صدا میکردن. منظره شهر از اونجا خیلی قشنگ بود. مغازه Crepe فروشی هم خیلی شلوغ بود. دلم هوس کرده بود اما حوصله نداشتم نیم ساعت صف بایستم دیگه از خیرش گذشتم و برگشتم هتل. شب توی هتل خاطرات این دو سه روز رو نوشتم.



فردا اولین روزی کاری امسال هست. حس خوبی دارم و فکر میکنم که امسال یه سال خیلی خوبی میشه.

نظرات 1 + ارسال نظر
علی جمعه 19 دی 1399 ساعت 03:08

شبیه ایران و تهرانه خیابونا

بله بعضی جاها به غیر از سبک ویکتورین اش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد