زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

چند وقتی که گذشت

این چند وقتی که ننوشتم شاید اتفاقات زیادی افتاده باشه که دوست داشتم در موردشون مینوشتم. شاید بیشترین دلیلی که ننوشتم روحیه ام بود که با شطرنج بازی سعی کردم فراموشش کنم. کلا سال نو  رو از یک هفته قبلش تا یک هفته بعدش مریض بودم و آنفولانزای خیلی شدیدی گرفته بودم که تا حالا نگرفته بودم. هنوزم که هنوزه سرفه میکنم و ظاهرا این آنفولانزاها طوری هست که بعدش حساسیت شدید میاد و برای همینه که هنوز خوب نشدم.


این مدت اخبار مربوط هواپیمای اکراینی PS752 شدیدا قلبم رو به درد آورد مخصوصا اینکه شواهدی که نشون میده شلیک تعمدی بوده بسیار بیشتر از اینه که یه اشتباه بوده. حتی اونایی که مثل ما گذاشتن و رفتن باز از شر اینا در امان نیستن و پروازشون رو روی هوا میزنن. امنیت داریم؟ بخوام درددل کنم باید صدها پر کنم و فقط نکنم باز بار غم اش پاک بشه. یعنی هیچ کسی مسئول نبوده که در شرایطی که میخوان موشک بازی کنن پرواز ممنوع اعلام کنه؟ بیشتر شبیه یه داستان بی سر و ته تلخ هست که مسئولین اصلی میان میگن تا چند روز اصلا خبری نداشتن. انگار نه انگار که امروز همه موبایل و کامپیوتر دارن و میتونن به همه اطلاعات دسترسی داشته باشن... عذر بدتر از گناه میارن. بعد از اون همه دروغ و انکار حتی اعترافشون هم پر از دروغه. الانم قایم موشک بازی جعبه سیاه میدیم نمیدیم راه انداختن. کی بس میشه؟ این همه بیگناه توی این چند وقت از آبان تا حالا "بای ذنب قتلت" (به کدامین گناه کشته شدن؟)

(رفرنس عکس: https://www.youtube.com/watch?v=44qvIkzkKZ0)


دوست نداشتم اولین پستی که بعد از مدت ها میذارم اینقدر دلگیر بشه اما چند روزی هم صبر کردم و شعله های آزردگی ام کم نشد دیگه گفتم روا نیست بیشتر صبر کنم و شاید بهتر باشه که بنویسم. داستان و موضوع زیاد که بنویسم.


بالاخره مدارک گرین کارتم رو دو هفته پیش فرستادم و حالا باید منتظر باشم تا جوابش بیاد. به نظرم وکیل ام این آخریا اطمینان بیشتری داشت که میگیرم. خودم هم فکر میکنم فقط یک درصد احتمال داره که نگیرم. شرکت جدید هم برام ویزای کار رو فرستاده و کارم رو نیمه وقت باهاشون شروع کردم. برای همین خیلی سرم شلوغ شده. با این حال پروژه اشون بهم انرژی میده تا اینکه انرژی بگیره. برای همین راضی ام. کارهای شرکت اینجا هم کم کم داره زیاد میشه.


امسال اشتراک Costco رو گرفتم و یه اشتراک دو ساله 24 Hour Fitness رو هم گرفتم که هیچ بهانه ای برای نرفتم به باشگاه نداشته باشم. چون بیشتر وقت ها که میرفتم باشگاه آپارتمان امون شلوغ بود و نمیشد تمرین کنی و برای همین دوست نداشتم که برم. امسال چند باری هم رفتم و خیلی خوب بود. کلاس هاش هم با اشتراکش رایگان هست و کلاس یوگا و ورزش Cardio اشو رفتم که دوست داشتم و میخوام ادامه بدم.


اگر خدا بخواد از این هفته دیگه میخوام برگردم به روال گذشته و منظم و مرتب اهدافم رو دنبال کنم. خیلی کارها هست که دوست دارم انجام بدم اما واقعا وقت و انرژی کم میارم. قبلا فقط مشکل وقت بود اما الان مریضی هم انرژی میگیره.

نظرات 6 + ارسال نظر
میم دوشنبه 21 بهمن 1398 ساعت 00:09

سلام شبتون بخیر.بعله اوضاع ناراحت کننده ای هست.فقط ی چیز بی ربط توی پستتون خوندم که اسموتی و میوه تقریبا دو وعده غذاییتون رو تشکیل میده لطفا سعی کنید از حبوبات پر پروتئین و آجیل هایی مثل بادوم و گردو روزانه استفاده کنید تا بدنتون دچار مشکل مثل بی حالی و ریزش مو نشه.سبزیجات تیره هم فراموش نشه.میوه ها تا حد کمی میتونن مفید باشن واقعا.

سلام. ممنون. بله اوضاع جالبی نیست.
بله سعی میکنم تغذیه ام خوب باشه (ولی نیست)

محمد سه‌شنبه 1 بهمن 1398 ساعت 23:23

سلام وودی...
این استادای فوق لیسانس خیلی سخت میگیرن تو پاس کردن درس ها...میترسم سه ساله بشم.
نظری داری راهنمایی ام کنی؟

سلام
اشکالی نداره سه ساله بشی. سعی کن معدلت کم نشه و همزمان زبان ات رو خوب کن.

hamide سه‌شنبه 1 بهمن 1398 ساعت 21:31

سلام وودی جان خوبی؟ چقد دیر امدی همش سر میزدم ببینم پستی گذاشتی یا نه
درکت میکنم که چقد غمگینی اصلا کسی باورش نمیشه همه این اتفاقا تو ی هفته بود اصن نمیشد درس خوند هر چقد سعی میکردیم اخبارو پیگیری نکنیم نمیشد حالا خان آسمان ایرانم به هفت خان اپلای اضافه شده، نمیدونم چقد سنگ دل شدیم که تونستیم تحمل کنیم از مردم کرمان بگیم از هواپیما بگیم از سیل سیستان غریب بگیم.... ولی ما امید داریم باید ی قدمی برداریم باید دنیارو جای امن تری برای زندگی کنیم

سلام. شرمنده دیر شد. داشتم مدارکم رو آماده میکردم و اولویت بود و بعد هم سخت مریض بودم.
بله جدا وقایع غم انگیزی بودن و هستن. ایشاله که دیگه هیچوقت از این چیزا پیش نیاد

gsa دوشنبه 30 دی 1398 ساعت 22:00


ای بابا... متاسفانه خیلی غم انگیز بود

امیدوارم خیلی زود خوب بشی دکتر وودی جان، بنظرم سرماخوردگی جزو بدترین مریضی هاست!

شاد باشی و پیروز

بله متاسفانه. هنوزم برای من قابل باور نیست.

ممنونم. فقط سرفه اش مونده. اینم بره خوب شدم. شما هم شاد و خوشبخت باشین

.... دوشنبه 30 دی 1398 ساعت 11:39

رویا دوشنبه 30 دی 1398 ساعت 11:23

سلام جناب وودی متاسفانه یه دوره خیلی خیلی خیلی بدی را گذروندیم واقعا زجرآور بود از اون اتفاقهایی که به هیچ وجه نمیشد بهش فکر نکنی یا بی تفاوت باشی پی در پی میومد.گاهی تو اتفاقایی با خودت میگی بی خیال اما نمیشد همه جای زندگی و وجود را گرفته بود فوت اون عزیزان اونم اینطوری فاجعه و شوک بود دلت میخواست باور نکنی و فکر کنی که الکیه بهت و ناباوری بود اما چه میشه کرد هنوز ته دلمون گرفته اس اما زندگی ادامه داره ولی بعید میدونم مرگ ناجوانمردانه این عزیزان از ذهن کسی پاک بشه
میدونید این اتفاقها گاهی بیخیالت میکنه میری تو خلسه بی حسی مراقب خودتون باشید مرتب مایعات مصرف کنید یه پیشنهاد بیایید تو اینستا بد نیست ممنون

سلام. میدونم. من خودم اینجا توی شوک بودم و از بعضی دوستان که ایران بودن بیخبر. میدونین که این پرواز رو خیلی ها به عنوان کانکشن استفاده میکردن و البته برای کانادا.
اینستا فیلتر نیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد