زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

خانم Pam - قسمت اول - روش هدف گذاری هرادا (harada method)

هر سه چهار ماهی یکبار شرکت مون یه جشن کوچیک میگیره و معمولا غذا میدن و بازی میذارن و از یک کسی هم دعوت میکنن که بیاد صحبت کنه. این دفعه از یک خانم سیاهپوست که المپیکی بود دعوت کرده بودن که بیاد در مورد تجربه اش صحبت کنه. داستان زندگیش خیلی جالب بود. میگفت که توی مدرسه که بوده یکبار که با دوستانش میرفته یه جا مسابقه پرتاب وزنه بوده و همینطوری تصمیم میگیره که اونم یه امتحانی کنه. وقتی که پرت میکنه یکی از مدیرای ورزش اونجا بهش میگه میدونی که رکورد این مدرسه چنده؟ میگه نه. بهش میگه وزنه تو فقط چند سانت با رکورد مدرسه توی چند دهه گذشته فاصله داره. با خودش میگه اوه احتمالا باید استعداد خوبی برای این کار داشته باشم. برای انتخاب دانشگاه از دانشگاه های مختلف بهش زنگ میزنن که با بورس بره اونجا. میگفت یکی از مربی های استنفورد بهش زنگ زده و برخلاف بقیه که کلی تشویق میکردن که برن اون دانشگاه گفته که "فقط همینقدر میتونستی پرتاب کنی؟" و اینم خیلی ناراحت شده و به مادرش گفته. مادرش هم رفته گذاشته کف دست مدیر ورزش اونجا. میگفت دو سه هفته دیگه دوباره از استنفورد زنگ زدن و این بار یه کس دیگه ای بود. بالاخره پیشنهاد استنفورد رو قبول میکنه و بعدا متوجه میشه که به خاطر این موضوع اون مربی رو کلا اخراج کردن که بتونن این دانشجو رو بگیرن. برای المپیک تمرین میکنه و بالاخره موفق میشه وارد المپیک بشه که کار بسیار مشکلی هست. بعد از در مورد روش هدفگذاری توی زندگیش صحبت کرد و روش هرادا. من تا حالا اسم این روش رو نشنیده بودم. نمیدونم توی زندگی بقیه هم از این اتفاقات عجبیب میفته که مثلا یه جای کار مشکل دارین و راهنمایی از غیب میرسه و یه دفعه یه کسی یه چیزی جلوی راهتون قرار میگیره که یه راهی رو امتحان کرده که شما میخواهین برین.


در مورد روش اش زیادی توضیح نداد. بیشتر این بود که شما یه هدف خیلی بزرگ توی زندگی دارین و بعد 6 دسته هدف های کوچیکتر تعریف میکنین که میتونه به رسیدن به اون هدف کمک کنه. مثلا خودش شش دسته: سلامت, معنویات, خانواده و.... رو انتخاب کرده بود و مثلا برای معنویات روزی یک ساعت مدیتیشن رو هدف گذاشته بود. هر کسی هم یه مربی ای داره که اون کمک میکنه اهداف رو هر روز دنبال کنین.


یکی دیگه از چیزایی که میگفت این بود که اون اوایل به هیچ کس نمیگفته که المپیکی بوده و بعد از مدت ها فکر و آموزش فهمیده که علت اصلی اش این بوده که نمیخواسته دوستانش رو از دست بده. مثلا دیگران فکر کنن که خیلی از اونا بهتره یا داره فخر میفروشه ولی بعدا یادگرفته که برای دستاوردهاش ارزش قائل بشه و به دیگران بگه و این باعث شده که دنیایی از موقعیت های خوب براش پیدا بشه. به کلی کنفرانس توی کشورهای دیگه دعوت شده و جاهایی مختلف سخنرانی کرده. به نظرم اینم نکته خیلی خوبی بود. منم تا یه حد زیادی همینطوری هستم. مثلا توی شرکت من تا مدت تا هیچ کس نمیدونست که من دکترا دارم ولی الان که همه میدونن کلی احترام میذارن. توی شرکت های مشتری هایی هم که کار میکنم این خودش یه نکته خیلی خیلی مثبت به حساب میاد.



توی اینترنت که سرچ کردم مطلب فارسی که چیزی پیدا نکردم توی یوتیوب هم خیلی کم در این مورد مطلب بود. به نظرم نیامد که خیلی روش مهمی باشه اما توی نکاتی که گفت چند تا نکته خیلی نظرم رو خیلی جلب کرد و اون اینکه باید هر روز اهداف سنجش بشن و اینکه لازم نیست برای کل سال برنامه ریزی کرد. میشه برای سه ماه برنامه ریزی کرد و بعد برای سه ماه بعد بر اساس پیشرفت سه ماه اول برنامه گذاشت. حالا برای خودم یه برنامه ریزی جدید کردم که بعدا مینویسم.


به نظرم چون روش اش خیلی وابسته به مربی هست خیلی جالب نیامد. نمیدونم چرا توی زندگیم هیچوقت نخواستم از این وابستگی به مربی استفاده کنم. بدون شک خیلی خیلی خوبه و یه نفر میتونه سریع پیشرفت کنه. من خودم مربی خیلی خوبی هستم و به کسانی که بتونم کمک میکنم اما هیچوقت نتونستم یه مربی خوبی باشم. یه چیز دیگه هم به نظر میرسه که یه روش خوب برای پول درآوردن باشه. مثلا یه عده ای این روش رو تدریس میکنن و باید مربی باشن و پول بگیرن که کارآموزهاشون کار رو دنبال کنن. بدون شک کارآموزهایی هستن که از این روشها سود میبرن ولی اون من نیستم.

نظرات 3 + ارسال نظر
gsa جمعه 25 مرداد 1398 ساعت 12:08

خیلی ممنون خیلی خوب بود

آره باید فکر کنیم در مورد اینکه بیشتر برای موفقیت هامون ارزش قائل بشیم...، راستش اکثرمون فقط شکست هامونو می بینیم، کارایی که میخواستیم انجام بدیمو نشد... نمیدونم شاید چون اونا بزرگترن... حداقل خودم اینجوری فکر میکنم...
خیلی اوقات می بینم بعضیا با مسخره ترین چیزا به خودشون افتخار می کنن کلی تعجب می کنم واقعا بعضیا اعتماد بنفس بالایی دارن (فکرکنم اینم یکی از جنبه های اعتماد بنفسه )

بازم ممنون بابت پست خوبی که گذاشتی دکتر جان

خواهش می کنم

ملودی دوشنبه 21 مرداد 1398 ساعت 16:25

چه جالب منم هم خیلی شکسته نفسی میکنم. و اینکه روشی که گفت در واقع روش نیست خیلی ها بر اساس برنامه ریزی کوتاه مدتشون و نتایجش میان برنامه بلند مدت مینویسن و اینا. یجورایی شبیه بولت جورنالی شده که الان خیلیا سرگرمش هستن.
امیدوارم همه بتونن در موقعیتی قرار بگیرن که بر حسب اتفاق استعدادشونو کشف کنن!! مث این خانم.
و اینکه من از غیب برام راهنمایی نرسیده ولی گاها پیش اومده ذهنم چند روز درگیر یه موضوعی باشه چند روز بعدش خیلی اتفاقی تو یه فیلمی سریالی مقاله ای چیزی جایی یهو ببینم دارن به اون موضوع میپردازن.

Awesome!

فرزانه شنبه 19 مرداد 1398 ساعت 07:23

جالب بود. کلا خیلی از ادمای موفق همینطوری هستن. منم عادت ندارم از موفقیتام به کسی بگم مگر دیگه خیلی مجبور بشم

ایشاله شما هم بعد از این پست تصمیم بگیرین که بیشتر در مورد موفقیت هاتون با دیگران صحبت کنین ولی نه از زاویه اینکه من از شما بهترم بلکه از زاویه اینکه من توی این کار خوبم و میتونم به دیگران کمک کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد