زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 3

یه روز هم همخونه ای سال اولم آمد دنبالم و با هم رفتیم سمت Saltolitos که اون ور Golden Gate هست. جای بسیار زیبایی بود که اگر این دوستم نبود احتمالا نمیدونستم و نمیرفتم.




اوبر (تاکسی) به طرز عجیبی توی سانفرانسیسکو ارزون هست. من بلیت اتوبوس هم گرفته بودم اما میتونم بگم که استفاده نشد. مسیرها بیشتر 5-6 دلار بود و اکثرا هم یکی دو نفر دیگه رو میتونستن سوار کنن. یعنی اصلا نمی ارزید آدم بخواد با اتوبوس بره یا ماشین خودشو داشته باشه. دوستم هم میگفت که یه پلنی توی اوبر هست که اون فقط 2-3 دلار میده که بره سر کار و برگرده. توی دالاس مسیرها 20-30 دلار هست و Share ride هم معمولا نیست.



یک روز هم بیشتر وقتم رو توی پارک Golden Gate گذروندم که بسیار زیباست. حالا همین روز هم از شرکت زنگ زدن و کمک خواستن و یکی دو ساعتی هم اینطوری تلف شد.





اینجا یه جاهایی سنگ یادبود گذاشته بودند برای مرده هاشون.



باغ ژاپنی اش رو هم خیلی دوست داشتم.










اینجا چندین برابر دالاس میبینی که مردم توی خیابون ها دارن میدوند مخصوصا توی پارک که زیاد بود. یه جا کلی پرنده داشتن توی خیابون راه میرفتن و ماشین ها یک ربع ایستادن تا همه اشون رد بشن. حتی نزدیک هم نشدن که یه وقتی بترسن.



فضا ها هم که قربونش برم همه دو نفره بود و منم یک نفره آمده بودم. کلی از این عکس های دو نفره ای ها گرفتم که یکیشو میذارم.






چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 2

مرکز شهر یه جای موسیقی زنده گذاشته بودند و یه عده ای داشتن بالا و پایین میپریدن. برام جالب بود که دو نفر از اونا که اسمشو نبر هستن هم داشتن با هم میرقصیدن. همچین چیزی رو اصلا توی دالاس نمیبینی (مگر شب هالوین محله مخصوص خودشون).



خیابون های مرکز شهر هم که قربونش برم پر از جمعیت بود. برعکس دالاس که بیشتر وقت ها مگس هم پر نمیزنه.



یه فستیوال جاز هم بود که رفتم و خیلی جالب بود. بزرگترین فستیوال جاز غرب امریکا. یه جا نوشته بود بیشتر از 100 هزار نفر هر ساله شرکت میکنن و واقعا هم شلوغ بود.
















مه هم مسئله ای بود اونجا. این همه راه تا پل دروازه طلایی (Golden Gate) رفتم اما کاملا توی مه پوشیده شده بود.



سان فرانسیکو برخلاف دالاس رستورانی که هر چی هرچقدر بخوای بخوری (Buffet) نبود. خیلی گشنه ام بود و تنها یه رستوران هندی میشد پیدا کنی که تنوع غذاش هم بسیار کم بود. دالاس از این نظر بهشته.





چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 1

یکی از اهداف امسال این بود که برم سان فرانسیسکو رو ببینم که بالاخره تابستون این هدف محقق شد. سانفرانسیسکو یکی از قشنگترین و گرونترین شهرهای امریکاست. تفاوت های اساسی ای که با بقیه شهر ها داشت این بود که خیابون ها اکثرا مسطح نبودند و کلی بالا و پایین داشتن. یه جاهایی من اصلا میترسیدم اینقدر که شیب زیاد بود. هوای شهر بسیار خنک و دلپذیر بود و مناظر هم که دیگه نگو اینقدر زیبا که انگار آدم توی بهشته.












تعجب نمیکنم که اگر یه روزی حمام ها اینطوری بشن که یکی توی دستگاه میخوابه و کاملا تمیز شسته میشه!





یکی از ظهرها هم با یکی از دوستان دالاس ام که رفته بود سانفرانسیسکو رفتیم یه کافه. میگفت که این کافه ای بوده که نویسنده Godfather بیشتر فیلم نامه رو اینجا نوشته.کلی هم عکس از آدمای معروف و قدیمی اونجا بود که مهمون اونجا بودند.




بعد هم رفتیم یک کتابفروشی که از معدود کتاب فروشی هایی بود که از دست آمازون نجات پیدا کرده بود. میگفت که بعضی وقتا هنوز نویسنده های معروف میان و اینجا کتاب ها رو برای طرفداراشون امضا میکنن.




چند ماهی که گذشت - کنسرت یانی

یکی از دیگه از هنرمندهایی که خیلی دوستش دارم یانی هست. برای همین یه 100 دلار هزینه کردم که کنسرت اش یانی رو هم برم. امسال سالگرد کنسرت Acropolis اش بود و بیشتر آهنگ های قدیمی اش رو که میشناختم اجرا کرد. سالن Verizon هم بود که تا حالا نرفته بودم. نامردها 25 دلار پول پارکینگ گرفتن. منم تنها بودم. یعنی همه تفریحات موندگار زندگیم رو تنها انجام دادم.نصف سالن هم ایرانی بودند و همینطوری که میرفتم سمت سالن همه فارسی صحبت میکردن.





یانی کلی انرژی داشت. اصلا انگار 20 سالش بود. یعنی از خودم خجالت کشیدم. کنسرت هم عالی بود. به جز یه قسمتی که یه امریکایی قدبلند جلوی من بود و نمیشد هیچی رو ببینی بقیه اش خیلی خوب بود. صدای سالن اما متوسط بود. فکر کنم طبقه پایین بهتر بود. با این حال بسیار فرح بخش بود.


Video: 10MB


وسط کنسرت گفت که جدیدا رفته عربستان سعودی و خیلی خوشحال بود که پیشرفت هایی در مسائل مربوط به زنان اونجا پیش آمده و میتونن رانندگی کنن. با خودم گفتم که خبر نداره که حقوق زنان توی ایران هم هی پسرفت میکنه. میگفت که توی این همه عمر فهمیده که هر کسی جاهای بیشتری رو دیده و با افراد بیشتری سر و کار داشته قدرت تحمل و فهم دیگران (tolerance) براش بیشتره و خوشحال بود که توی زندگیش تونسته به بیشتر کشورهای دنیا بره و با کلی آدم های مختلف آشنا بشه.  به نظرم حرفش خیلی درسته و منم خودم همین حس رو در مورد خودم دارم. آدمای متعصبی هم که دیدم بیشتر افرادی بودند که به جز دور و بری های خودشون با هیچ کسی در ارتباط نبودن.


چند ماهی که گذشت - کنسرت محسن نامجو

چند وقت پیش محسن نامجو آمده بود دالاس برای کنسرت و منم بلیت گرفتم رفتم. جای کنسرت یه مرکز فرهنگی توی Richardson بود که تا حالا نرفته بودم و خیابون های اطرافش هم خیلی قشنگ بودند. توی این جدیدا جزو معدود افرادی هست که بعضی کارهاشو خیلی دوست دارم. کنسرت هم خیلی خوب بود. آلبوم جدیدش که هنوز منتشر نشده بود رو اجرا کرد که دوست داشتم. خودش هم از نزدیک آدم خیلی باحالی هست و کلی شوخی کرد که مثلا برای چی بخواهین آلبوم جدیدم رو بخرین برین دانلود کنین پول هم نمیدین خوب میشه دیگه! صداش هم از نزدیک خیلی بهتر از ضبط هاش هست.