زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

راضی هستم؟

چند وقتیه چند بار بچه ها ازم پرسیدن که حالا راضی هستم یا نه؟ حالا که دکترام تموم شده دوست دارم که دیدگاه خودم رو هم بنویسم.


شرایط کلی من اینه که چهار سال اینجا به عنوان دستیار استاد کار میکردم و ماهی 1650 دلار درآمدم بوده که با دلار الان میشه ماهی شش میلیون و نیم (اواخر ماهی 1950 بود). شش ماهی با حقوق بالای 4000 دلار بودم که هنوزم دارم از پس انداز اون روزها استفاده میکنم. از نظر تحصیلی خیلی توی رشته ام پیشرفت کردم. توی ایران حتی با بهترین استادها هم ممکن نبود چون اینجا دسترسی به talk های آدم های خیلی موفق اصلا قابل مقایسه نبود.الانم یه مدرک دکترا گرفتم که تا آخر عمرم باهام میمونه. الان هم دو ماهی هست که میزبان مامانم هستم و دارم زحماتی رو که سالها برام کشیده جبران میکنم. ایشالله تا یک ماه و نیم دیگه هم هر کاری پیدا کنم یه حقوق حداقل بالای 3000 دلار در ماه میگیرم که معادل دوازده میلیون تومن فعلی هست. یه شرکت هم ثبت کردم که وقتی برم سر کار میتونم پروژه هم کنار کارم بگیرم.


بعضی چیزها مطابق میلم خب پیش نرفت مثلا اون کاری که شش ماه بودم دوست داشتم همینطوری ادامه پیدا میکرد. اگرچه رضایت 100 درصدی ازش نداشتم اما از نظر درآمدی و مفید بودنش خیلی خوب بود. جایی که تابستون کار میکردم و پولمو نداد اگر واقعا راست گفته بود باید تا آخر سال 40-50 هزار دلار درآمد میداشتم که این نه تنها صفر که بلکه منفی شد یعنی پس اندازم هم استفاده شد. بیکاری هم توی روحیه ام بی تاثیر نبود. زمان زیادی رو صرف اپلای برای گرین کارت کردم اما هنوزم نکردم الان دارم فکر میکنم چرا چندین هزار دلار دیگه خودم هزینه کنم وقتی هر شرکتی که برم احتمال 99 درصد این کار رو برام انجام میده و منم فعلا مجبورم برای درآمدم که شده یه جایی کار کنم. انگار همه زمانی که برای گرین کارتم گذاشتم هم از دست رفت. اینا باعث عدم رضایت از وضعیت یکسال گذشته ام شده. 


با این حال در مجموع راضی هستم. خیلی ها فکر میکنند که حالا بیاییم تازه توی 32-33 دکترا بگیریم که چی بشه. من فکر میکنم که این طرز تفکر فقط زمانی میتونست درست باشه که قرار بود برای تحصیل دکترا هزینه بشه. وقتی که برای در قبال خواندن دکترا مبلغی رو دریافت میکنین که معادل (یا بهتر بگم چند برابر) حقوق فعلی اتون هست, خوندن دکترا مثل به شغل جدید هست. حالا وظایفش فرق میکنه ولی درآمد که داره. مثل خیلی شغل های دیگه که بعد از اتمام شغل باید آدم دنبال کار بگرده, خب بعد از دکترا هم آدم باید دنبال کار بگرده. بچه های اینجا هم متوسط 2-3 ماه زمان برای پیدا کردن شغل بعد از تحصیل صرف میکنند. 


البته بله اگر بنده امریکا به دنیا آمده بودم و بعد از فوق لیسانسم یه حقوق سالی 100 هزار دلار پیدا میکردم (یه چیز متوسطی میگم) احتمال زیاد دکترا نمیخوندم چون توی 4-5 سال میشد 400-500 هزار دلار. بعد هم نوشته بودم که رضایت بیشتر به انتظارات ربط داره. راستش انتظار داشتم که تا آخر امسال حداقل 40 هزار دلار پس انداز داشته باشم و این یک چیز کاملا در دسترس بود اما حوادثی که پیش آمد باعث شد که این ممکن نباشه و حتی یک ماه و نیم هم از سال بعد رو هم درآمد نداشته باشم. اما مطمئنم که درست میشه. حتی اگر بر فرض محال بخوام برگردم ایران نه تنها چیزی رو این مدت از دست ندادم بلکه تجربیات گرانبهایی رو کسب کردم که حاضر بودم خیلی بیشتر از اینا براش هزینه کنم. هیچ چیزی برای من از تجربیات در زندگی مهمتر نیست.

نظرات 39 + ارسال نظر
yekta پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 21:00

واقعا شغل پیدا کزدن تو امریکا خیلی سخته ، البته برای افرادی که خارج ار امریکا مدرک گرفتن. اکر اظلاعات مفیدی در این رابطه دارید بنویسید عالی میشه.

چشم بعد از اینکه گرفتم از تجربیاتم مینویسم.

gsa دوشنبه 20 دی 1395 ساعت 20:39

سلام وودی جان
راستش فقط می تونم بگم خوشبحالتون و بازم تبریک بگم بابت دکتری
براتون کلی آرزوی موفقیت و خوشبختی و شادی دارم

راستش منم خیلی دوست دارم برای دکتری میتونستم از ی دانشگاه معتبر بورسیه یا فاند بگیرم ولی نمیدونم چکار کنم، نمیدونم شما فرصتشو دارین منو راهنمایی کنید یا نه؟
از اول دانشجوی دانشگاه آزاد بودم ولی معدلم خوبه(کارشناسی 17.8، ارشدم هم فعلا 18و خورده ای)، درحال حاضرم دفاع پایانامه م مونده- موضوع پایانامه م جدیده و هنوز رو کدش موندم ولی باید بتونم حلش کنم ایشالله
رشته ام هوش مصنوعیه(کامپیوتر)

بنظرتون چقدر امید هست از ی دانشگاه معتبری مثل Cornell بتونم بورسیه بگیرم؟
خیلی دوست دارم بتونم تجربه ی تحصیل تو دانشگاه معتبر و خوب رو داشته باشم

بازم ممنون از وبلاگ خوبتون و از همه مطالبی که می نویسید

سلام

من قبلا که فرصت داشتم در مورد راهنمایی کامل نوشتم.
دانشگاه کرنل و ... مهم نیست. شما یه جای خوب که استادای خوبی هم داشته باشه پذیرش بگیرن خوبه.

موفق باشین

آرمین چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 23:55

البته هرکس یه چیز واسش مهمه ولی از لحاظ مالی منظورم بود ک اگه تو اینهمه تلاش و تحقیق و مطالعه رو تو ایران میکردی و دکترا میگرفتی الان تو هیئت علمی یه دانشگاه خوب بودی ک میتونستی ماهیانه بیش از 10 تومن درامد داشته باشی و البته ادم اگه زرنگ باشه خیلی کارای دیگه هم میتونه بکنه و در کنار خانواده هم بودی
به نظر من فاند گرفتن واسه فوق خوبه ولی واسه دکترا نه البته هرکس یه نظری داره
شما خیلی از خودت نامیدی ک میگی تو ایران کار نیست و درامد پایینه و... اینهمه ادم ک خیلیاشون حتی لیسانس هم ندارن دارن میلیاردی پول درمیارن

فکر نمیکنم از لحاظ مالی از کاری که من کردم میشد کار بهتری کرد. من سرمایه گذاری ای کردم که تا چند سال آینده برداشت کنم. اون موقعی که داشتم لیسانس میخوندم نتونستم استدلال دوستانی که میگفتند که "آدم تحصیلات میخواد برای چی با همین دیپلم هم میشه کار کرد پول در آورد" قبول کنم برای همین نمیتونم استدلال شما رو هم قبول کنم.
من توی ایران کار داشتم. اتفاقا توی پروژه های ملی هم کار کردم اما رسیده بودم به سقفش. اگر آمدم اینور و سرمایه گذاری کردم روی خودم برای اینکه نمیخواستم پیشرفتم سقف داشته باشه.
من عده زیادی رو توی ایران ملاقات نکردم که با تلاش خودشون و بدون کلاهبرداری و رشوه و ... به درآمدهای میلیاردی رسیده باشن. اینه که نظرم نسبت به این موضوع مثبت نیست.

باران چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 03:30

سلام دوست عزیز، واقعا خدا خیرتون بده که تجربه هاتون رو به اشتراک میگذارید. من دانشجوی ارشد رشته زبان شناسی گرایش اموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان هستم در دانشگاه دولتی و لیسانسم ادبیات فارسی دانشگاه تهران گرفتم و تا یکسال آینده به امریکا مهاجرت میکنم ، از طریق همسرم که در امریکا زندگی میکنه. من تازه شروع کردم به مطالعه زبان به طور جدی و یک اموزشگاهی میخوام ثبت نام کنم که که در طول 3 ماه 4 تا کتاب American English file رو اموزش میده و بعدش میخوام برای تافل خودم رو آماده کنم.
شما آموزشگاه یا روشی رو برای تویت زبان میتونید بهم پیشنهاد کنید؟
بنظرتون شانس پیدا کردن شغل و ادامه تحصیل دارم؟
خیلی بخاطر مهاجرت استرس دارم ، دارم وبلاگ شما رومیخونم ، لطفا راهنمایی ام کنید.
موفق باشید.

سلام
من چیزایی که در مورد زبان میدونستم گذاشتم.

bahare شنبه 11 دی 1395 ساعت 00:29

مرسی که جواب دادی استاد وودی.
میدونم خوبه، به سلیقت اعتماد دارم که خواستم کتاب معرفی کنید.
حالا ویدئو یوتیوب هم اگه شد معرفی کنید لطفا. یجوری پیداش میکنیم.
ببخشید گیر دادم.

مجموعه bloomberg game changers رو دوست داشتم. البته دو سه سال پیش دیدمشون. توی یوتیوب چرخ بزنین همینطوری میاد. چند تا ویدئو اینطوری هم ببینین هی مرتب خودش چیزای مشابه خوب پیدا میکنه و میاره.

سعید خان جمعه 10 دی 1395 ساعت 19:27

سلام
ممنون از وبلاگتون
من یک سوال دارم.
آیا توی سن 31 سالگی به نظر شما با معدل 17.5 و مثلا 2 تا مقاله ISI ریسکه برای دکترا اپلای کرد؟
اینم بگم که من نمیدونم که بعد دکترا قصد برگشتن دارم یا نه؟(اینو بعد دکترا میتونم بگم)؟
از نظر کاری هم حداقل میتونم توی ی شرکت برنامه نویسی کار کنم مثل الان که دارم کار میکنم
هدفم از رفتن هم پیشرفت و کسب تجربه کاری و زندگی است و شاید کمک به مملکتم در اون حوزه ای که دکترا گرفتم.
مرسی

سلام
چه ریسکی؟

ملودی جمعه 10 دی 1395 ساعت 14:06

راستی شعر سعدی عالی بود، واقعا بهش نیاز داشتم تو این وضعیت لایک به وجودت :))
وودی یه مسافرت ارزون قیمت برو با اتوبوس یه هاستلی چیزی بگیر حال و هوات عوض شه سرحال شی. برو گرند کنین

حالا الان وقتش نیست

ملودی جمعه 10 دی 1395 ساعت 13:23

خوب شد منشن کردین من یه دهه از شما کوچیکترم، شما احساس نمیکنین پیر شدین؟ من همیشه حس میکنم 30 رو رد کنم خیلی وحشتناک میشه قضیه و من فرتوت میشم :))

احساس میکنم پخته تر شدم.

سینره جمعه 10 دی 1395 ساعت 13:03

دعا می کنم در مسیر کشف و دنبال کردن هدف حقیقی زندگی بیش از پیش موفق باشید.چرا که به قول دوست شاعر سعدی یعنی مولوی عزیز
دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
و یا به قول آن دیگر دوست شاعرش حافظ عزیزمان
با صبا افتان و خیزان می روم تا کوی دوست
وز رفیقان ره استمداد همت می کنم

در پناه حق و در مسیر حقیقت باشید

ممنونم

سینره جمعه 10 دی 1395 ساعت 11:30

راستی در جواب سوالم گفته بودین آدمی که مادیاتش درست باشه بهتر میتونه به معنویاتش هم برسه. منم که گفته بودم جنبه مقدمیت اینها را قبول دارم اما دوست دارم بدونم ادمی مثل شما ته غایت و آرمانش چیه؟ به عبارت بهتر اون معنویتی که اشاره کردین دقیقاً چیه؟ خوب به نظر میرسه شما الان اون سطح از مادیات که رفاه و آرامشو تأمین می کنه دارین، تو این بعد دوم دارین چه کار میکنین حالا که فرصت خدا رو شکر براتون فراهمه؟ سواله اگه دوست نداشتین جواب ندین
در ضمن تو کامنتا دیدم تگزاس هستید؛ سال دوم دکترا بودم که فرصت اپلای کردن در یک دانشگاه در تگزاس برام فراهم شد اما علی رغم همه هیجانی که برای داشتن تجربه آکادمیک در کشورهایی که آکادمی از اونا برخاسته داشتم و دارم اما این که تنهایی بخوام بیام و چهار پنج سالی این همه دور باشم مانع شد. البته الان یه استاد تو دانشگاه پنیسیلوانیا هست که خیلی خیلی دوست دارم برای دوره پست داک باهاش لینک شم.تا چه پیش آید زین پس....

من به عباداتم اونطوری که میخوام میرسم. یه وقتایی خستگی و افسردگی دارم از شرایط اما در کل خوبه. دیگه یه مسیری هست که طول میکشه. یه فرقی که عبادات با کارای دیگه میکنه مسئله زمان لازم هست. مثلا فرض کنیم برای خوندن یه کتاب 20 ساعت زمان لازم باشه. فرق نمیکنه 20 ساعت رو شما پشت سر هم توی یک روز بذارین و یا 20 روز روزی یک ساعت مطالعه کنین. اما در عبادات اگر مثلا یه روز 20 ساعت عبادت کنین الزاما به اندازه 20 ساعت جلو نمیرین و اصلا خسته کننده هم میشه...
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
(سعدی)

تجربه اش خیلی خوبه. به نظرم اگر موقعیتی فراهم شد حتی اگر شش ماه هم باشه تجربه پر ارزشی هست.

سینره جمعه 10 دی 1395 ساعت 10:49

سلام
منم در چند ماه آینده دفاع میکنم ان شاء الله. سنم حدودا شبیه شماست. وقتی به مسیر اومده فکر می کنم اصلا پشیمون نیستم با اینکه الان هم کار ندارم هرچند پیشنهاد دارم که به خاطر تز سنگینم رد می کنم که بتونم کارمو جمع کنم. میدونم با سطح تخصصی که دارم و تبحری که پیدا کردم خیلیا به گردم هم نمیرسن! این از خودبرتربینی نیستا. دارم به آقای آرمین میگم منم راضیم. تو بالاترین رده های تخصصی تا اینکه درختی که کاشتین ثمر بده صبوری میخواد؛ ایستادن و کم نیاوردن می خواد. ممکنه در طی مسیر شما ببینید که آدمای میانه حال از کنار شما رد میشن و از شما ظاهراً جلو میافتن مثلا کار دارن. اما این مقطعیه در طولانی مدت رضایت از زندگی، فعالیت اجتماعی، وجهه اجتماعی در امثال ما بالاتر خواهد بود ان شاء الله. البته اگه هدفمون واقعا هدف باشه و برنامه درست حسابی براش داشته باشیم

آفرین. لایک
حالا شاید آقای آرمین موفقیت جهانی ای چیزی کسب کردن. بیان خودشون بگن ما هم از تجربه اشون بهره ببریم

آرمین جمعه 10 دی 1395 ساعت 05:35

چهل سالت شده هنوز بیکاری، هشتت گرو نهته اونوقت میگی راضی ام!!

نگاه من خیلی متفاوته. سی و دو (نزدیک سه) هستم. دکترا از یک دانشگاه معتبر امریکا دارم. توی رشته خودم عالی هستم. توی سه تا رشته نزدیک به اون هم تبحر دارم. توی پیشرفته ترین کشور دنیا هستم. چند ماه دیگه هم با حقوق عالی سر کار میرم و ایده که برای شرکتم دارم رو جدی پی میگیرم. الانم دارم یه استراحت خوبی میکنم تا بعدا بترکونم راضی ام!
بیکاری امروز هم یه چیز کاملا طبیعی هست. البته قابل پیشگیری بود اما خب من تجربه کافی نداشتم که اونم به دست آوردم. فکر نکنم زمانی که کارت اجازه کار دستم بیاد بیکار باشم. اگر صبر کنید چند ماه دیگه مینویسم که چی شد.

میشه بپرسم شما در چه شرایط ایده آلی هستین و چطوری به اونجا رسیدین؟ یا فکر میکنین چه مسیری رو باید طی میکردم که به شرایط بهتری برسم؟

سلام جمعه 10 دی 1395 ساعت 00:32

سلام من فعلا سال دهم هستم و دوسال دیگه قراره کنکور بودم
میشه راهنماییم کنی چطور درس خوندی و رتبه خوب تو کنکور آوردی ؟
از اول به کنکور فکرمیکردی چیکارکردی ؟
که کنکور رتبه خوب آوردی ؟ و الان راحتی

سلام
بلاگ قبلی منو بخونین در مورد تکنیک استاد و تست زنی و روشی که خودم باهاش رتبه تک رقمی شدم رو نوشته ام.

محمد جمعه 10 دی 1395 ساعت 00:16

به نظر شما چون معدل ارشدم پایینه و معدل لیسانسم خوبه برای دکترای مستقیم شانسم بهتره یا برای دکتری یا هیچ کدوم
رنک هم برام مهم نیست .

****************
میشه بیام دوباره ارشد بخونم و گپ تحصیلیمو بگم داشتم ارشد میخوندم.
میدونم شما همه چیز رو نمیدونید ولی خوب گفتم شاید دیده باشید
موفق باشید

یه کم اطلاعات بیشتر بدی مثلا بگی معدلت چند بوده از چه دانشگاه تعداد مقاله موضوع پایان نامه و... من بتونم یه کم بیشتر فکر کنم.
ارشد مجدد اکثر سفارت خانه ها قبول نمیکنن و علتش هم اینه که میگن شما یه ارشد داشتی چرا میخوای بری یکی دیگه بخونی, شاید میخوای مهاجرت کنی. ویزا خیلی سخت میدن مخصوصا ارشد فاند هم نداره. پذیرش دکترا هم با معدل پایین ارشد خیلی سخته چون میگن شما چرا توی تحصیل ارشد درس نخوندین و حالا هم شاید بیایین اینجا و دکترا نگرفته ول کنین برین چرا ما هزینه کنیم. موضوع اینه.

bahare پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 21:52

مرسی. منم منظورم کتابی که خودتون خوندین بود. دلم میخواست ببینم سلیقتون چطوریه
چندتا کامنت قبل؟ کدوم؟

سلیقه ام خوبه! الان بیشتر وقتا بلاگ میخونم تا کتاب. بلاگ هم بستگی به تاپیک مورد علاقه ام داره. خوبی بلاگ ها اینه که یه دفعه یه سری اطلاعات از پیش پرداز شده بهتون نمیده. اطلاعات خام میده و کمک میکنه که تجربیات افراد مختلف رو دید و سنجید.
مثلا از این آقا یه چیزایی یاد گرفتم. http://www.brettjfox.com/blog/
یه وقتای زیادی هم ویدئوهای یوتیوب آدمهای خفن یا مستندات مربوط به اونا رو میبینم. حیف که یوتیوب توی ایران در دسترس نیست وگرنه گنجینه بزرگیه.

bahare پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 17:43

سلام استاد.
امکانش هست کتاب خوب راجع به موفقیت بهمون معرفی کنید؟؟؟ مرسی

سلام
من کتابایی که خودم میخونم رو فقط میتونم معرفی کنم. این مدت کتابی در این مورد نخوندم. اون کتابی که دوستمون چند تا کامنت قبل نوشته بود بد نبود.

شاید نمیدونم پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 16:53

سلام خواهشا یکم وقت بزارید و برید مستند phase 3 (فاز 3) رو نگاه کنید زیاد نیست من نمیگم درسته ولی اندکی تامل توی بعضی جاهاش بدک نیست شاید بدردتون بخوره

سلام
تند تند یه نگاهی صبحی انداختم. چیز به درد بخوری توش ندیدم. چیز خاصی مد نظرتون بود؟

حسین کاظمی پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 15:23

"هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید چراکه عملا خواهید دید همیشه وقت کم و کوتاه است"
راستش رضایت یه چیز نسبی هستش مثلا شرایطی که داری شاید برا تو مناسب باشه ولی برا دیگران نه . از برادرات چه خبر هنوز اروپان یا برگشتن ایران؟

درسته.
یکیشون برگشته سربازیه. اون یکی داره دنبال کار میگرده.

a_girl پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 13:29 http://thewrinkledscratches.blogfa.com/

ماهی 1650 کافیه واسه یه دانشجو؟ میشه بپرسم کدوم ایالت زندگی می کنید؟

یه سوال دیگه اینکه میزان فاند دریافتی به چه عواملی بستگی داره؟

فکر کنم بلاگ قبلی منو نخوندین. اونو کامل بخونین.
کافیه. تگزاس. به دانشگاه و شهر و رشته

ملودی پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 12:10

وودی من آرزوم اینه از اینجا برم و free باشم و دنیا رو درنوردم و کلی کشفیات انجام بدم... ولی یه ترسی همش باهامه از اینکه آخرش به این آرزوم نرسم سنم بره بالا، خیلی دوست داشتم مثل هزاران آدم روی کره زمین یه کانال یوتیوب داشته باشم ولی چون حجاب ندارم واسم دردسر میشه. 22 سال زیاده دیگه، 3 سال معماری بخونم واسه لیسانس میشم 25. بعضی وقتا اینچیزا ذهن منو داغون میکنه.

ای بابا شما که یه دهه از من کوچیکتری.

رهگذر پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 02:20

سلام وودی خوبی؟
میگم یه سوال یک جا خوندم که امریکا هر چی نیروی متخصص جذب میکنه باز هم سیر نمیشه (منبع انگلیسی) این حقیقت داره ؟
میگفت در هر رشته ای اگه نمرت از متوسط بالاترباشه حتما برات در کانادا یا امریکا کار پیدا میشه میخوام نظرت رو بدونم

سلام
نه درست نیست. کمبود نیرو دارند ولی نه توی همه زمینه ها.
نمره متوسط فقط یه عدده. اونم برای اولین کار تا حد خیلی کمی مهمه. اینجا برای کار باید کانکشن و سابقه کاری و مهارت کافی و تحصیلات اینجا رو هم داشته باشی.

محمد پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 02:04

سلام وارزوی بهترین ها
به نظر شما چون معدل ارشدم پایینه و معدل لیسانسم خوبه برای دکترای مستقیم شانسم بهتره یا برای دکتری یا هیچ کدوم
رنک هم برام مهم نیست .

ممنون

سلام
نمیدونم.

**** پنج‌شنبه 9 دی 1395 ساعت 00:26

"مشکل انتقال مفهوم ":میخوام روش کار کنم اما چجوری شروع کنم بلد نیستم ...مثلا همین امروز کتاب دانلود کردم ! یه بار ویدئو دانلود کردم نشد...از همه بدتر میدونید کجاست مثلا سرکار همه کوچکترین موضوعی که بلد هستنو شو میکنن ....اما من به سختی منظورمو میرسونم ....درحالی که داد میزنم ابعاد مختلف یه مسئله را به همه بگم اما انقدر نامفهموم منظورمو میرسونم کسی متوجه نمیشه اما در واقعیت همون ابعادی که از مسئله دیدم اتفاق میوفته بعدش فقط نگاه میکنم حتی نمیگم من که گفته بودم ...این تصویرو تقریبا حال منه در کل
http://bahrampoor.com/wp-content/uploads/2014/07/shyness-speaking-not-enough.jpg
توی دوره های رایگان این سایتم شرکت کردم اما ادامه ندادم
http://bahrampoor.com/فن-بیان/
میدونم این هنر اکتسابی و تا خودم نخوام نمیتونم تغییر در خودم ایجاد کنم !!!!
البته فکر کنم یه بخشیش بخاطر کم بودن مطالعه روی موضوعات متفاوت ...اینطور هم دامنه جملاتم افزایش پیدا میکنه هم قدرت تجزیه و تحلیل و دید و حاضر جوابی در خصوص مسائل
شما خیلی خوب مینویسید

نه دیگه الان مشکلتون رو به طرز عالی ای توضیح دادین. پس قطعا میتونین بهتر هم بشین

سینره چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 23:52

ممنون بابت تبریک و پاسخ
میگن حرف حرف میاره ها!
خوب اینا که شما گفتین که همش فردیه؟ تازشم همش مادی. نمیگم مهم نیستا . اتفاقا خیلی مهمه . همون عافیته که در دین هم توصیه شده از خدا اول در دعاهاتون اینو بخواید اما پس ...پس... غایتا و آرمانهامون چی میشن؟

کسی که فکرش از مسائل مادی آسوده باشه راحتتر میتونه به معنویاتش برسه.

سینره چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 23:20

راستی تاریخ کامنتا دوباره یادم انداخت امروز تولدم بوده. خدا روشکر به خاطر نعمت هستی و وجود

شکر خدا. تولدتون مبارک

سینره چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 23:19

سلام. شب به خیر البته به وقت ایران
وسط نوشتن تز دیدم دارید کامنت جواب می دید کامنتم اومد...کیفیت زندگی و آرامش رو در چی میدونید شما؟ فقط یه سواله ها

سلام
کیفیت زندگی در هوای پاکیزه, وقت کافی برای مطالعه و بیرون رفتن و فعالیت های غیرکاری, اینترنت آزاد, غذای خوب, احترام متقابل افرادی که هر روز باهاشون در تماس هستی و ...
آرامش هم که واضحه دیگه یعنی فکرت درگیری بیخودی نداشته باشه. من الان 9 ماه هست که درآمد ندارم اما بدون هیچ مشکلی اجاره خونه و مخارجم رو میدم و هنوز روی پای خودم هستم و میتونم با همین وضعیت حتی تا 6 ماه دیگه هم بدون کار باشم.

محمد چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 17:40

سلام.
قبول دارید این که کل حقوق دلاری رو به قیمت تومان تبدیل میکنید کار اشتباهی هستش؟. چون باید گفت که مثلا اونجا شما چقدر میتونید ذخیره کنید و اون رو به تومان بگید. مثلا دانشجوی دکتری چقدر میتونه ذخیره کنه؟
البته که به سبک زندگی ربط داره ولی به طور میانگین.
مرسی

سلام
قبول دارم که کار دقیقی نیست اما از هیچی بهتره. خب بعضی چیزا اینجا از ایران بسیار گرونتر هست مثل بیمه و بنزین و بعضی چیزا به طور نسبی با ایران برابر مثل مواد غذایی و بعضی چیزا بسیار ارزونتر هست مثل لوازم الکترونیکی و ...
در مورد پس انداز قبلا نوشته بودم. سال اول که همخونه ای داشتم متوسط ماهی 700 دلار پس انداز میکردم که ماشینم رو هم از روی همین پول خریدم. سالهای بعد ماهی 300 اینا. اون موقعی که کار میکردم بالای 2000 دلار در ماه پس انداز داشتم.
البته پس انداز فقط یه فاکتور دیگه است. اگر کیفیت زندگی و آرامش و... رو در نظر بگیریم میشه گفت که اصلا با ایران قابل مقایسه نیست.

**** چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 13:16

در مورد این متنتون میخواستم نظرمو بنویسم اما منصرف شدم چون درکم از رضایت و زندگی متفاوت بود و اینکه کمی به نظر شما نزدیک بود اما در قالب نوشتاری نمیتونم بیارم یه بار نوشتم اما کلا مفهومو نشد برسونم :) همیشه مشکلم این بود از بچگی سرعت دریافت و فهم مسائل و محیط برام خیلی خیلی بالا بود حتی سخترین مسائل را با سرعت بالا متوجه میشم اما در انتقالش مشکل داشتم (نداشتن قدرت بیان) ...بگذریم...راستی شما ورزشم میکنید ؟ یا صرفا فقط درس بوده اونجا و این شکلی هستید آقای دکتر ...شکلک کنجکاوی...
راستی این عالیه که تجربه براتون مهمه حرص و اشتیاقتون به علم یادگیری و تجربه در زندگی تحسین برانگیز

ممنون. اینکه میگین "اما در انتقالش مشکل داشتم" خیلی خوبه که روش کار کنین و خوبش کنین. اونقدری کار سختی نیست.

محمد چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 12:38

وودی جان
من اون موقع که با وبلاگت آشنا شدم لیسانس میخوندم توی یه دانشگاه معمولی.همیشه می‌گفتم آخرش که چی یه لیسانس میگیرم بعدشم با پارتی یه جا کاری چیزی گیر میارم. وقتی با وبت آشنا شدم انگیزم چند برابر شد واسه درس خوندن تا جایی که رتبه خوبی آوردم و الان دانشگاه تهران میخونم...فقط خواستم بگم برنگرد ایران نه این که بخوام سیاه نمایی کنم،این جا جای تو نیست...حتی شده به کانادا هم فکر کن خیلی از شرکت های آمریکایی با کانادایی رابطه تجاری دارن....حتی وقتی پاس کانادایی بگیری دیگه حله... من خودم واسه کانادا و استرالیا هم اقدام میکنم

نه ایشالله که همه چیز درست میشه.

MISS . F سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 19:29

کاشکی در مورد امتحان جامع دکتراتونم مطلبی میذاشتین من هنو نیومده نگران امتحان جامع هستم

در مورد راهنماییتونم ممنون
با حرفاتون تا حدودی موافقم.من تصمیم خودم رو گرفتم و جوابم منفیه واقعیت اینه که من هیچ علاقه ای به اون آدم ندارم و اگر بخام بهش جواب مثبت بدم فقط و فقط بخاطر شرایطشه
البته خداروشکر هنو به این درجه از پستی نرسیدم
توکلم به خواست،ازش خواستم بیشتر از گذشته هوامو داشته باشه
و تو این مسیر تنهام نذاره

راسی ی کشف خیلیییییی بزرگ
فک کنم رشته هامون یکی باشه یا لااقل از یه خونواده باشه

زهرا سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 18:35

سلام. واقعا خوشبحالتون... من که سه ساله دارم تو ایران دکترا میخونم واقعا ناراضیم مثلا دانشگاه روزانه هستم ولی کلی دارم بخاطر آنالیزهام پول خرج میکنم...گفتنش هم سخته چقدر دارم از لحاظ روحی بخاطر بعضی رفتارهای اساتید رنج میکشم. ایکاش بعد ارشد من هم مثل شما جسارت داشتم و این سه سال رو هدر نمیدادم. میگن بعد از دکترا هم شرایط برای گرفتن پسداک هم سخت تر از ذکتراست. نمیدونم اینده چطور میشه ولی فقط دارم برای اهدافم حرکت میکنم. نوشته های خوب شما بهم بیشتر انگیزه و البته آگاهی میده.ممنون

سلام
فرصت مطالعاتی حتما استفاده کنین و یه جای خوب برین که موقعیت پست داک تون هم از همین الان درست بشه. در ضمن برای پست داک از همین الان باید با استادایی که توی فیلدتون مقاله دارند در ارتباط باشین. باهاشون همکاری کنین و ...
موفق باشین

Andrew سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 17:41

برگشت به ایران؟
زود تصمیم نگیر:) همیشه میتونی به ایران برگردی...

پل رو پشت سر خودت خراب نکن!

موفق باشی اقای دکتر

حالا بذارین ببینیم خدا چی میخواد. فکر نکنم بخوام الان برگردم. شاید فوق دکترا خوندم شایدم یه شرکتی کاری چیزی گرفتم.

s سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 17:33

سلام
خوشجالم که راضی هستی .
ولی آخرشم نگفتی چی خوندی ؟!

ملودی سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 13:37

اینجانب در زندگی تصمیمات قمر در عقرب و پیچیده زیاد گرفتم و در کل زندگی پیچیده ای داشتم الان حس میکنم اگ چیزی اشتباه بود در عوضش چند برابر تجربه دارم. چه برسه بشما که تصمیم دکترا خوندنت اشتباه نبود، الان کلی تجربه داری.
ضمنا من نمیذارم شما برگردی:))

MEHDI سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 13:15

برادر وودی عزیز
ببین میدونم که مهاجرت یه موضوع کاملاْ شخصیه و بستگی به علایق و شخصیت آدم ها داره
ولی اگر جای یک شخصی بودی که
خونه داشت (خوبش)
ماشین داشت (شاسی بلندش)
کار داشت (با درآمد مکفی)
مدرک داشت (فوق لیسانس)
و هم سن سال آلان تو بود
...
بهش \یشنهاد می دادی که برای دکترا یا یک مدرک فوق لیسانس دیگه در شاخه مهندسی بره امریکا ؟
و یا اصلاْ مهاجرت کاری کنه؟
چون من خیلی وقته فکر مهاجرت افتاده تو ذهنم و رهام نمیکنه
(ببخش اگه باهات راحت صحبت کردم و معیار ها رو فقط از منظر مالی نوشتم)

من چند نفری رو دیدم که با شرایطی که شما میگین آمدن اینجا و بعد از تحصیل یا قبل از تموم شدن تحصیل برگشتن چون زندگی ایرانشون بهتر بود.
به نظرم تجربه اش می ارزه.
دوست من با شرایط مشابه لاتاری امریکا برنده شد. الان آمده اینجا و یه شرکت بزرگ داره کار میکنه ولی میگه وضع زندگیش 20 درصد بهتر شده. البته اگر لاتاری برنده نشده بود امکان نداشت همچین کاری رو کنه.
از نظر مالی به نظر رشته هم خیلی مهمه. مثلا برای کامپیوتر, دیتا ساینس و ... امریکا بهترین جای دنیاست. پیشرفتی که اینجا میشه داشت رو بی شک نمیشه توی ایران داشت.

MEHDI سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 12:28

مهاجرت به امریکا مثل یه سری از آرزو های ادم میمونه که وقتی بهش دست \یدا کردُ دیگه واسش جذابیت نداره؟

من آرزوی مهاجرت به امریکا رو نداشتم. اصلا نمیدونستم چطور جایی هست. هنوزم که مهاجرت نکردم فقط رفتم درس خوندم. برای من مهمترین چیز این بود که از وابستگی مالی به خانواده رها بشم. تجربه زندگی در یک جای غیر از وطنم رو داشته باشم. بتونم در آینده دست چهار نفر دیگه رو بگیرم.
(البته از بچگی بدم نمیامد که بزرگترین شرکت دنیا رو درست کنم و فکر میکردم که امریکا بهترین جایی هست که میتونم این کار رو کنم اما این یه چیزی بود که فکر میکردم دستنیافتنی باشه اگرچه به سمتش حرکت کردم )

سینره سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 11:05

سلام
درستم همینه! آدم باید ببینه چی رو از دست داده تا چی رو به دست بیاره. هرچند عمده تحلیل شما مالی بود ولی مطمئنم اگه یه آدمی با برنامه و هدف و همراه با سلامت نفس چنین اقدامی بکنه، ته تهش ناراضی نخواهد بود. کلی تجربه جدید از جنس سیروا فی الارض...خیلی میتونه رشد دهنده باشه.

سلام
کاملا درسته.

پریا سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 09:47 http://macaron.blogsky.com

سلام عزیزم
موفق باشی

سلام
ممنونم

sama سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 09:07

سلام وودی عزیز .تبریک میگم بخاطر حضور مادر عزیزت و همچنین بخاظر با موفقیت پشت سر گذاشتن این چهار سال.امیدوارم به زودی یه شغل مناسب و درخور پیدا کنی . امیدوارم همیشه موفق باشی.و مرسی که در طول این سال ها تجربیاتت و با ماهم به اشتراک گذاشتی

سلام
ممنون و خواهش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد