زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

تفکر منتقدانه (Critical Thinking) - قسمت اول - احتمال غلط بودن هر گزاره مبهم

من موضوع رو کلا خیلی ساده کردم. این پست یک دریا توی یک قطره هست. یعنی فشرده و چکیده بسیاری از مسائل رو نوشتم. با وجود اینکه زبانش ساده هست اما برای درکش شاید باید مدت ها بهش فکر کنید تا به عمقش برسین. برای همین اگر دوست داشته باشین چند بار بخونین سعی کنید با خوندن یا شنیدن حرفای دیگران تحلیلش کنید.


اول اینکه بذارید قبول کنیم که منطق علمی هست که همه دارن. منطق یک علم ابداعی نیست که ارسطو ابداع کرده بلکه همه ما منطق داریم. یه امتحان ساده کنیم:

فقط وقتی که خورشید در آسمان است, آسمان روشن میشود. آسمان روشن است. نتیجه؟ اگر گفتید که خورشید در آسمان است تبریک میگم شما منطق دارین! من حتی دیدم که بچه دو ساله هم منطق سرش میشه فقط استدلال های ضعیف تری داره!


گزاره ها به تنهایی هیچ ارزشی ندارن تا وقتی که نتونیم ازشون نتیجه بگیریم. برای نتیجه گیری هم معمولا حداقل دو گزاره لازم هست مثل مثال بالا. پس اول راجع به گزاره ها صحبت میکنم بعدش میرم سر نتیجه گیری ها.


گزاره از یک کلمه یا چند کلمه تشکیل شده. مثلا "مینویسم" یک کلمه است و یک خبری رو میده به شما. این معادل اینه که بگیم "من مینویسم" که دو کلمه است. "من این مطلب را مینویسم" که یک مظاف الیه هم بهش اضافه شد. یعنی کلمات کنار هم یک مفهمومی رو یا یک خبری رو میرسونن. خب تا اینجا که مشکلی نیست و همه میدونن. اون چیزی که همه نمیدونن اینه که هر گزاره ای هر چقدر هم درست به نظر برسه میتونه غلط باشه. علتش اینه که ما در حصار شرایط هستیم و مفاهیم مجردات هستن که از طریق ماده منتقل میشن و تبدیل به مجردات میشن. هر چقدر هم که ما بخواهیم و سعی کنیم کلمات نمیتونن مفاهیم رو دقیق و درست برسونن و مشکلات از همینجا شروع میشه.


تفکر منتقدانه در واقع از گیر دادن به گزاره ها شروع میشه. من الان گفتم که "مینویسم". همه شما هم احتمالا قبول کردین که من دارم مینویسم! خب همین گزاره یک کلمه بسیار ساده در تفکر منتقدانه میتونه غلط باشه! باور نمیکنید؟ یه نفر میتونه خیلی راحت ادعا کنه که تو که میگی "مینویسم" اشتباه میکنی! تو داری این مطالب رو تایپ میکنی. پس تایپ میکنی و نمینویسی! و اینجاست که آتش بحث شعله ور میشه. با وجود اینکه ما فقط یک کلمه داشتیم و هنوز هیچ کاری هم نکرده بودیم دیدیم که از همین یک کلمه هم میشه ایراد گرفت و بحث کرد. خب ببینیم به طور کلی چطوری میتونیم نقد گزاره ها رو شروع کنیم.


به طور کلی هر گزاره ای یک گوینده ای داره (بالاخره یکی گفته دیگه وگرنه اصلا به وجود نمیامد) راجع به یک موضوعی صحبت میکنه و اون موضوع هم در یک شرایط خاصی هست (مثلا زمانی یا مکانی یا ...) پس 3 تا مورد اصلی: 1- گوینده  2- موضوع  3- شرایط

متاسفانه یک جمله (هر جمله ای) نمیتونه در همه شرایط و همه زمانها و مکان ها و ... درست باشه و هر جمله ای یا هر مفهمومی که ما میگیم تابع شرایط هست. از اون تاسف بار تر اینه که وسیله ای که برای انتقال این مفاهیم استفاده میکنیم زبان هست که همه میدونن مبهم هست و اصلا نمیشه که مبهم نباشه چونکه اگر غیر از این باشه باید همه چیو مدام از اول تعریف کرد و همه عمر آدم به تعریف کردن تعریفات تکراری میگذره و تازه این نتیجه گیری ها رو روز به روز سختتر و سختتر میکنه. اینه که ما سعی کردیم برای مفاهیم مختلف کلمات مختلف درست کنیم اما باز متاسفانه مفهوم یک کلمه برای یک نفر میتونه تداعی کننده یک چیز و برای نفر دیگه تداعی کننده چیز دیگه ای باشه. خب منحرف نشیم از بحث برگردیم سر اون سه مورد.


اگر فکر میکنید که به جمله "مینویسم" همون یک ایراد وارد هست باید بگم که ذهن منتقدانه ای ندارین. بذارید با اون 3 تا مورد اصلی تمرین کنیم.

1- بحث گوینده: شما میگید من مینویسم در حالی که این شما نیستین که مینویسید. این خداست که مینویسد و همه چیز محصور اراده خداست و حرف شما از اساس اشتباه است! (باز فکر کنید میشه جور دیگه ای هم گیر داد؟!)

2- بحث موضوع: شما میگید مینویسم اما تایپ میکنید! یعنی کلا موضوعی که در موردش صحبت میکنید چیز دیگه ای هست.

3- بحث شرایط: (دقت کنید که در مورد شرایط اصلا محدودیتی نیست و هزار تا ایراد از شرایط میشه و زمان و مکان مرسوم ترین هست که زیاد میبینین) شما گفتین که مینویسن ولی من دارم متن شما رو میبینم پس این متن قبلا نوشته شده است و در حالت کلی درست نیست. شاید اگر گفته بودید "نوشتم" من قبول میکردم! (از نظر زمانی بحث کردم)


خب برای این بحث ها نهایت نداریم من فقط خواستم مثال بزنم که حتی جمله یک کلمه ای هم قابل بحث کردن هست. توی پست بعدی باز بیشتر توضیح میدم.

نظرات 2 + ارسال نظر
الناز چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 17:40

با این که هنوز اول راه این موضوع هستید ولی خیلی جالبه. زیاد هم سخت نیست، شاید به این دلیل هست که شما راحت توضیح دادید.

خواهش

محمد دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 07:25

سلام اقای وودی
فکر کنم من اولین نفری باشم که این مطلب رو میخونم
یک سوال : به نظر شما همه چیز رو میشه با منطق استدلال کرد؟
دلایلتون رو ذکر بفرمایید
سوال دوم اینکه اگر منطق ثابت هستش چرا دایما طی زمان با افزایش سطح مردم در حال تغیره؟و ممکنه به جایی برسه که 180 درجه با یک چیز منطقی که قبلا اثبات شده تفاوت کنه جالب اینجاست که هر دو درست و تابع استدلال و منطق اند
به نظر من منطق و استدلال تحت تاثیر زمان هر چند جزیی تغییر میکنه

سلام
بذارید مطلبم تموم بشه بعدش اگر سئوال داشتید بپرسین. هنوز کامل نشده. چند قسمت دیگه مونده.
در مورد سئوال اول: 1- سئوال خیلی مبهمه. "همه چیز" منظورتون چیه؟ صندلی رو نمیشه با منطق استدلال کرد پس جواب منفیه. تا نگید منظورتون از "چیز" چیه و "منطق" به چه معنا گرفتید و منظورتون از "استدلال" نتیجه گیریه یا یه چیز دیگه نمیتونم جواب بدم.

سئوال دوم: چه شاهدی هست که "منطق دایما طی زمان با افزایش سطح مردم در حال تغییره؟" قوانین منطقی که ارسطو در آورده هنوزم هموناست! استدلال ها مبنا (ground) دارند و همه مبناها رو نمیشه از اول اثبات کرد برای همین فرض میشن و اگر یه فرض غلط باشه ممکنه تا بالا غلط بشه و نتیجه 180 درجه برعکس بشه! به همین سادگی. البته این ربطی به ثابت بودن یا نبودن منطق نداره. شما هم باید برای نظرتون دلیل یا شاهد داشته باشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد