زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

ببخشید اگر نمیرسم

یکی از دوستان ناراحت شده بودن که چرا جواب نظرات رو نمیدم. گفتم روشن بنویسم که خدایی نکرده کسی از ما دلگیر نباشه. واقعیتش اینه که من خیلی وقتم پر هست و سخت برسم که حتی مطلب برای بلاگم بنویسم و نمیرسم که جواب همه نظرات رو بدم ولو در حد یک کلمه باشه. از این بابت شرمنده ام. اما سعی میکنم جواب همه سئوالات رو بدم تا روزی که دیگه نرسم جواب سئوالات رو هم بدم. در مورد عکس هم باید بگم که نوشتن مطلب زمان کمتری از عکس گرفتن و گذاشتن میگیره. الان نزدیک 4 ماهه که نرسیدم عکس های دوربینم رو خالی کنم. دیگه خودتون ببینید که اوضاع از چه قراره. البته قبول دارم که یه مدتیه که مدیریت وقتم به مشکل خورده ولی فعلا شرایط همینه و نتونستم عوضش کنم.

از سعدی دور شدیم

امروز روز بزرگداشت سعدیه. البته وقتی میری خارج از کشور دیگه تقویم ایران فراموشت میشه ولی خب اینقدر توی جاهای مختلف دیدم نوشتن که منم یادم آمد و گفتم شاید بد نباشه یه چیزی بنویسم.


امروز از هر بزرگ و کوچکی توی ایران بخواهی که اسم چند تا شاعر رو بگه سعدی اولی یا دومی یا سومیه. میشه گفت همه به گوششون خورده ولی از همونا اگر بپرسی که کدوم کتاب های سعدی رو خوندن فکر کنم هزار تا یکی هم حتی یک کتابشو هم نخونده باشه. چرا؟ نمیدونم. یکی نیست بگه بابا اینا فقط قشنگ نیست. اینا فقط شعر نیست. اینا زندگیه. به شخصه هیچ جایی ندیدم که اینقدر درس زندگی و آدم بودن رو خوب توضیح داده باشن که سالها میگذره و قدیمی نمیشه.


یادمه اون موقعی که تازه رفته بودم دانشگاه یه درس داشتیم ادبیات. هی میگفتم بابا این ادبیات به چه درد ما میخوره به زور میدن به خوردمون. اما به عنوان تمرین ازمون خواستن که چند تا حکایت بوستان یا گلستان رو خلاصه کنیم و بنویسیم. بعد من که شروع کردم به خوندن دیگه نتونستم ولش کنم. رفتم عضو کتابخونه شدم و صبح و ظهر توی دانشگاه عشقم این بود که کلاسا زودتر تموم بشه و بشینم بقیه این کتابا رو بخونم. واقعا یکی از لذت بخش ترین دوران عمرم همون روزا بود. میتونم بگم که خیلی از شاهکارهای ادبیات دنیا (ایران) رو خوندم. نه تنها اون موقع لذتش رو بردم بلکه الان که نزدیک یک دهه از اون روزا میگذره هنوزم طعم خوشش زیر زبونمه و چند تا بیت که یه جا میبینم که قبلا خوندم کلی یاد گذشته میکنم. 



قدیما توی مکتب خونه ها بوستان و گلستان درس میدادن و ای عجب که چقدر جوانمردی و راستی و خوبی ارزش شده بود. بعدا که مدارس آمدن کم کم این چیزای خوب هم فراموش شدن. نه اینکه من مخالف مدرسه ام, بلکه نکته مهم برای هر تغییری اینه که چیزای خوبی که قبلا بوده از بین نره. حالا مدرسه کنار, فرهنگ کتاب خونی و ... هم کنار, لذتی که توی خوندن این کتابا هست توی هیچ چیز دیگه ای توی دنیا نیست. چرا آدم خودشو از همچین لذتی محروم کنه؟ من میگم خیلی حیفه که کسی فارسی بلد باشه و یه بار بوستان و گلستان و نخونده باشه. شاید اگر ما سعدی رو خونده بودیم امروز وضعمون این نبود. شاید انسانیت و صداقت هنوز ارزش بود و دروغ و نامردی ضد ارزش بود.


جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش            چو حق بر تو پاشد تو بر بنده پاش


ره نیک مردان آزاده گیر                              چو استاده ای دست افتاده گیر         


سیاه اندرون باشد و سنگ دل                    که خواهد که موری شود تنگ دل


کسی نیک بیند به هر دو سرای                  که نیکی رساند به خلق خدای


کرم ورزد آن کس که مغزی در اوست            که دون همتان اند بی مغز و پوست


خنک آن که آسایش مرد و زن                      گزیند بر آسایش خویشتن


بخور تا توانی به بازوی خویش                     که سعیت بود در ترازوی خویش


چو مردان ببر رنج و راحت رسان                   مخنث خورد دسترنج کسان


برانداز بیخی که خار آورد                            درختی بپرور که بار آورد


مبخشای بر هر کجا ظالمی است                 که رحمت بر او جور بر عالمی است


جفا پیشگان را بده سر به باد                      ستم بر ستم پیشه عدل است و داد




وقتی اینا رو میخونم فکر میکنم که خیلی از سعدی دور شدیم! امیدوارم یه روزی برسه که همه ما حداقل یکبار سعدی رو هم خونده باشیم و نصایحش رو سر لوحه زندگیمون کنیم.

ظاهر بینی و تقیلد خلاف موفقیته

یادم میاد بچه که بودیم این روش تقلب نویسی رو اختراع کرده بودم و قبل از امتحانا همه مطالب رو اینطوری خلاصه میکردم و مینوشتم میبردم تا سر جلسه. همیشه هم نمره ام نوزده بیست میشد. یه همکلاسی ای داشتیم که چند بار این برگه رو دست من دید و بنده خدا فکر میکرد که من تقلب میکنم که نمره ام خوب میشه. البته بالاخره متوجه شد که من قبل از امتحان برگه رو میذارم توی کیفم و دیگه باهاش کاری ندارم.


جالبه که تنبل کلاس و زرنگ کلاس به ظاهر از یه روش برای نمره گرفتن استفاده میکنن ولی این کجا و اون کجا. میخوام بگم که چقدر این ظاهر بینی بد هست. حالا فکر کنید یه آدم ظاهر بین به تقلید هم رو بیاره. مثلا بگه فلانی که تقلب نوشته پس منم بنویسم و ببرم سرجلسه. خیلی وقتا توی زندگی همینه. نمیدونم چرا ولی یه عده ای انگار حاضر نیستن راه خودشونو پیدا کنن و مدام منتظرن یکی یه کاری کنه همونو تکرار کنن و انتظار دارن همون نتایج رو هم بگیرن. 


به نظر من مهمترین نکته برای موفقیت اینه که آدم بره اصول رو یاد بگیره و بعدش راه خودشو بر اساس اصول تعریف کنه. بعضی چیزا اصل هست و تغییرش به صرفه نیست ولی معمولا روش ها اصول نیستن و قابل ابداع هستن و  برای هر کسی یه روش خاصی ممکنه بهتر جواب بده یا نده. اینجا دیگه خود آدم باید خلاقیت داشته باشه و راه خودشو تعریف کنه. این نکته ظریفیه که خیلی ها بهش دقت نمیکنن. تا کسی نتونه راه خودشو که فقط مختص به خودش هست پیدا کنه موفق نمیشه.

تقلب نویسی و نقاشی کوچیک

یکی از روش هایی که هر دانش آموز یا دانشجویی باید بدونه تقلب نویسی هست. من فکر میکردم این روش رو خودم اختراع کردم تا اینکه وقتی با بچه های دیگه صحبت میکردم متوجه شدم که خیلی ها از این روش استفاده میکنن. بعدها متوجه شدم حتی در دانشگاه های خارج از کشور هم این روش خیلی رایج هست. البته هنوز خیلی ها بلد نیستن. خودم اینجا به چند تا امریکایی یاد دادم و کلی خوشحال شدن.


شرح تقلب نویسی

یک برگه کاغذ تمیز برمیدارید و تمام نکات حفظی مربوط به درس رو توش به صورت مرتب و دسته بندی شده و خیلی خلاصه مینویسید. قالبش هم اینطوریه: تیتر - محتوا, تیتر - محتوا. خوبه محتوا شماره بندی هم شده باشه. هر قسمت هم باید توی جعبه برای خودش باشه. مهم این جعبه ها چه شکلی در میان. مهم اینه که تمیز و مرتب باشن. حتی خط کش هم لازم نیست. این برگه باید خلاصه تمام کتاب یا جزوه یا هر چیزی که برای امتحان لازم دارید باشه.





نحوه خوندن

تیتر رو میخونید باید بتونید تمام محتوای زیر اون تیتر رو بدون اینکه بهشون نگاه کنید بگید. برای همه تیترها این کار رو تکرار میکنید. اگر نتونستید دوباره باید تیترها رو تکرار کنید. تا قبل از امتحان این کار رو 1000 بار میتونید انجام بدید. دیگه خودتون دستتون میاد که کجاها یادتون میره.


بهبود روش

یکی از راههای بهبود این روش استفاده از نقاشی کوچیکه (باز متد ابداعی از وودی :)) برای این کار نزدیک عنوان هایی که یادتون میره میتونید یک شکلک خاص بکشید. مثلا گل بکشید یا یه چیزی که مثلا حرف اولش یا حروف اولش شما رو یاد اون مورد میندازه. اگر چیزی که میخواهید حفظ کنید یه چیز عجیب غریبه میتونید با وصل کردن اجزاش به هم یک شکلک جدید اختراع کنید و سر امتحان هم اون شکلک کمکتون میکنه که یادتون بیاد موضوع چی بوده. یه بار دیگه با دقت به عکس بالا نگاه کنید ببینید چطوری از نقاشی کوچیک استفاده شده. که برای دانشگاه هاروارد هست و یه شکلک خندان اون وسط دیده میشه. 

البته تعمیم (extension)ی از نقاشی کوچیک خودش به عنوان یه روش پیشرفته دیگه به طور مجزا قابل استفاده است. برای نمونه به این عکس مراجعه کنید:



اینطوری خودم AND و OR رو که توی ریاضی هی فراموش میکردم حفظ کردم و بیشتر از ده ساله که یادم نرفته :)


به نظر من این روش خیلی پیشرفته است و میشه باهاش سختترین مطالب عجیب غریب رو هم حفظ کرد و برای هر امتحانی آماده شد. نقطه ضعف این روش اینه که اگر کثیف و بدخط نوشته بشه هیچ کمکی نمیکنه. چند وقت پیش اینو به یکی از بچه هایی که داشته جامعه شناسی میخوند یاد دادم و برای یک پاراگراف رو توی 4 تا کلمه خلاصه کردم و حفظ کردم و حسابی خوشحال شد. راستش رو بخواهید خودم هم سورپرایز شدم که میتونستم با چند ساعت مطالعه از پس امتحانشون به راحتی بر بیام :)


نمونه

عکس بالا از سایت زیر هست:

https://www.cfa.harvard.edu/~afriedman/CheatSheetsIndex.html

توی سایتش نمونه های دیگه هم هست. من پیشنهاد میکنم حتما یه سری به این سایت بزنید و نمونه های مختلف رو ببینید که دستتون بیاد چطوری باید باشه. البته اینا در حد تیم ملی عالی نوشته شدن و برگه های من اصلا به این خوبی نبودن. بالاخره باید یه فرقی بین کسی که هاروارد میره و من باشه دیگه :)

فرق بزرگ نظام آموزشی امریکا با ایران

یه چیزی که از ترم اول از تفاوت نظام آموزشی امریکا تقریبا  همه کسانی که ایران درس خوندن متوجه میشن اینه که اینجا یه کاری میکنن که درس رو یاد بگیری و نمره خودت رو بگیری. چیزی به اسم خوندن شب امتحان اصلا معنی نداره و کار یادگیری توی کل ترم پخش شده.


من یکی از درس هامو مثال میزنم که ترم اول داشتم. برای این درس ما 7 سری تمرین تحویل دادیم و دو تا امتحان یکی میان ترم و یکی پایان ترم. اولا خیلی برام عجیب بود که اینجا تمرین ها رو نمره میدن اما بعدا متوجه شدم که چقدر عجیب بوده که ما توی ایران تمرینا رو تصحیح نمیکردیم و نمره هاش توی نمره نهایی تاثیر کمی داشت. تمرینای این درس 60% نمره کل درس بود و میان ترم 15% و پایان ترم 25%. یعنی میشه گفت من امتحان پایان ترم رو که میخواستم بدم هیچ نگرانی ای نداشتم که درس رو قبول میشم یا نمیشم. 


مزایایی که این روش داره اینه که استرس امتحان خیلی کم میشه. اونجاهایی از درس که خوب یاد گرفته نشده توی همون طول ترم با تمرین ها رفع میشه. نمره توی کل ترم پخش میشه و دانشجو هم مجبور میشه که درس رو یاد بگیره که نمره اشو بگیره. اگرم یه وقتی یه جایی مشکلی پیش بیاد برای یه کسی اونقدری تاثیر نداره. جالبه بدونید استادی که من کمکش بودم میگفت هر کسی اعتراض کرد برای نمره تمرینش یه کم نمره اشو زیاد کن که چون نمره نهایی وابستگی کمی به اون یه ذره نمره ای که براش زیاد میکنی داره ولی در عوض اون احساس رضایت میکنه. 


البته این روش تدریس تمام وقت دانشجو رو توی طول ترم میگیره. مثلا یکی سه تا درس داره هر هفته باید تمرین تحویل بده و من یادمه که همش داشتم آخر هفته ها تمرین حل میکردم و البته مجبور بودم که درس رو هم یاد بگیرم تا بتونم تمرین رو حل کنم و خیلی از نظر زمانی در مشکل بودم. این ترم هم که آخرین درسم رو دارم هر چند هفته یکبار آخر هفته رو مجبورم بشینم تمرین حل کنم. حتی اگر نخوای هم مجبوری درس رو یاد بگیری که پاس بشی. آخر ترم هم کسی نمیتونه بره پیش استاد بگه مثلا یه ده بده ما پاس بشیم چون نمره اش مجموع ده تا نمره دیگه است و چه بهانه ای میتونه یه نفر بیاره که توی ده تا نمره نتونسته یه نمره درست بگیره!


امیدوارم که یه روزی ما هم بتونیم توی دانشگاه هامون اینطوری درس بدیم که هم دانشجو ها درس رو یاد بگیرن و هم اینکه این همه فشار و استرس برای شب امتحان نباشه. حداقل حالا که نیست امیدوارم که بچه ها خودشون توی طول ترم بخونن یا از استاداشون بخوان که براشون تمرین تعیین کنن که حل کنن و یاد بگیرن. 

این روزا خیلی درگیر کارهای دانشگاه هستم و شاید نرسم که خیلی بنویسم اما ترمم تموم بشه ممکنه سرم آزادتر بشه.