زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

مشاهدات جالب من از ماجرای منع شهروندان ورود هفت کشور اکثرا مسلمان ترامپ

از اتفاقات جالب این مدت ماجرای رای دادگاه ها بر ضد حکم ترامپ بود. من اخبار و اطلاعات رو خیلی دقیق دنبال میکردم. یعنی حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که دادگاه بتونه جلوی رئیس جمهور رو بگیره. توی قانون به طور دقیق ذکر شده که رئیس جمهور اجازه داره که از ورود هر گروهی رو که به امریکا جلوگیری کنه.


https://www.law.cornell.edu/uscode/text/8/1182


Whenever the President finds that the entry of any aliens or of any class of aliens into the United States would be detrimental to the interests of the United States, he may by proclamation, and for such period as he shall deem necessary, suspend the entry of all aliens or any class of aliens as immigrants or nonimmigrants, or impose on the entry of aliens any restrictions he may deem to be appropriate.


ولی استدلال دادگاه این بود که حتی حکم رئیس جمهور هم باید مستدل باشه و نباید برضد اصول قانون اساسی باشه و چون وکیل رئیس جمهور نتونست دلیل قانع کننده برای دادگاه بیاره، قاضی فرمان رئیس جمهور رو متوقف کرد. یعنی قوه قضاییه به طور کامل مستقل جلوی فرمان شخص اول مملکت رو میگیره چون اعتقاد داره کارش بر خلاف قانون اساسی هست. یادمه چند ماه پیش هم وقتی از این دوستای امریکاییمون که به ترامپ رای دادن پرسیدم چرا دلیل اصلی ایشون این بود که «کسی نباید فراتر از قانون باشه و هیلاری با کارهایی که کرده باید توی زندان میبود ولی داره فراتر از قانون حرکت میکنه. هیچ کس نباید بالاتر از قانون باشه.» این اتفاقات برای من خیلی جالب بود. چند ماه پیش نوشته بودم که اگر ترامپ بخواد رئیس جمهور بشه باید بذارم برم استرالیا اما الان واقعا شگفت زده شدم که چطوری مردم و قانون جلوی تک روی هاشو گرفتن. داشتم فکر میکردم اگر مثلا یه حجت الاسلامی اهل یه کشور خارجی که سواد حقوقی نداره رو قاضی فدرال کرده بودند، بعید نبود که از ترسش نخواد بر ضد این حکم رای بده. تازه خدا میدونه اوضاع چی میشد اگر ترامپ خودش این بابا رو گذاشته بود سر کار! در واقع توی امریکا یه جایی که شخص اول مملکت زیاده خواهی میکنه و میخواد کاری بر ضد قانون اساسی کنه قوه قضاییه به عنوان آخرین سنگر مردمی جلوشو میگیره.


http://www.nbcnews.com/video/judge-blocks-trump-s-travel-ban-implying-it-s-not-rationally-based-870132803686


جالب این بود که شرکت های امریکایی هم پشت سر شکایات جمع شدند و شنیدم 95 تا از شرکت های بزرگ امریکایی مثل آمازون و اکسپدیا و مایکروسافت و اپل و ... برای پرونده شواهد جمع کردند. البته این شرکت ها کارکنانی از کشورهای منع شده دارند اما ممکن بود این کار براشون گرون تموم بشه با این حال بدون واهمه پشتیبان حرکات مردمی شدند.


یه چیز جالب دیگه ای که دیدم این بود که حتی امریکایی ها که شهروند امریکا هستند هم توی بسیاری از رهپیمایی ها شرکت کردند. مثلا یکی از بچه های دانشگاه ما که نه مسلمون هست و نه هیچ کسی از خانواده و فک و فامیلش از این فرمان حکومتی ترامپ به مشکل میخوردن همون هفته اول هر دو روز که فرودگاه دالاس تظاهرات بود اونجا بود و صف اول مبارزات. دلیلش هم این بود که باید از حق دفاع کرد و نباید حقوق کسی پایمال بشه. کلا اینجا میگن تجاوز به یک دین تجاوز به همه ادیان هست. نمیگم همه اینطوری هستن اما امریکایی هایی که مردم این هفت تا کشور رو پشتیبانی کردند و توی تظاهرات ها شرکت کردند کم نبودند. جدا چنین روحیه ای رو تحسین میکنم. من خودم نتونستم تظاهرات ها رو برم اما دوستان امریکایی مون سنگ تموم گذاشتن. 



به نظرم اون چیزی که جامعه امریکا رو از فسادهای گسترده حفظ کرده این نیست که افرادی که سر کار هستند همه مومن و مسلمون و انقلابی هستند بلکه اینه که قانون جدی گرفته میشه و برای همه به طور یکسان اجرا میشه و مردم هم اینقدر آگاهی دارند که اجازه ندهند هیچ کسی فراقانونی عمل کنه.

این چند وقت

چند وقتی که گذشت همه وقتم صرف مامانم شد. کلی هم بهش گفته بودم که دیگه نمیتونم برات وقت بذارم اما نشد. میخواستم این مقاله تزم رو تموم کنم و پرونده گرین کارتم رو آماده کنم دیگه وقت نشده. مامانم رو یه سفر بردم لس آنجلس و بهش کلی خوش گذشته بود. خودش میگه توی این چند مدتی که پیش من بوده چند برابر همه عمرش بهش خوش گذشته و تفریح داشته. منم از این بابت خوشحالم. درسته که از کارهای خودم عقب افتادم اما همیشه توی دلم بود که دستم به جایی رسید زحمات پدر و مادرم رو جبران کنم. با وجود اینکه تقریبا یکسالی هست که درآمدی ندارم اما بازم تونستم به اندازه کافی براش وقت بذارم و خرج کنم که بهش خوش بگذره. یه 1500 دلاری هم به جز پولی که همراهش بود براش خرید کردم. از این بابت خیلی خوشحالم. فقط میگم کاشکی بابام هم تونسته بود باهاش بیاد که وقتی رو که میذارم برای هر دو تاشون باشه. دیگه فکر نکنم بتونم از بابام اینطوری پذیرایی کنم. 


پریشب مامانم گفت که من آمدم اینجا کلی خرجت رو زیاد کردم و خرج روی دستت گذاشتم. منم بغلش کردم و گفتم من که یه مامان بیشتر ندارم اونم زد زیر گریه. گفت تو که نیستی من خیلی دلم تنگ میشه بعضی وقتا میشینم تنهایی گریه میکنم. الان هم برگردم ایران هر روز دلتنگت میشم. من تازه برای اولین بار فهمیدم که چقدر به مامان سخت میگذشته. خیلی دلم براش سوخت و نزدیک بود منم بزنم زیر گریه اما دلداریش دادم و اونم آروم شد. دیگه دوری از خانواده این چیزا رو هم داره...



این مدت به سرم زده بود که بازاریابی بر اساس مدیریت محتوا رو برای شرکتی که ثبت کردم شروع کنم. فکر کردم که من که توی رشته خودم دکترا گرفتم و این چند سال هم کلی چیزایی جدید یاد گرفتم. میتونم یه استدیوی خانگی درست کنم و یه سری فیلم درست کنم. ایده این کار رو هم از یه نمایشگاهی که چند ماه پیش رفته بودم گرفته بودم. چند شبانه روزی توی یوتیوب پرسه زدم که چطوری میشه یه کانال یوتیوبی حرفه ای درست کرد و محتوا گذاشت. همینطور فکر کردم که چه محتوایی خوبه درست کنم و بذارم. کلی هم دنبال دوربین و وسایل گشتم. این وسط کلی هم چیزای جالبی در مورد دوربین ها و نورپردازی و صدابرداری و حتی طرز تهیه یه فیلم کوتاه با حداقل امکانات یادگرفتم. خلاصه کارگردانی شدم :) تصمیم گرفتم یه Panasonic Lumix G7 بگیرم که با لنز و همه چیز زیر 700 دلار در میاد. 

گفتم یه استیوی نور پردازی توی خونه درست کنم که کیفیت تصاویر خوب باشه. اولش رفتم توی فروشگاه ها دنبال وسایل ارزون باشم اما آخرش دیدم که نمیشه.


 دیگه تصمیم گرفتم وسایل اش رو بخرم که زیر 200 دلار میشه. خلاصه با زیر 1000 دلار میتونم هر چیزی که میخوام رو تهیه کنم. کلی هم سرچ کردم که از کجا بخرم و چی بخرم که ارزون باشه و چیزایی که میخوام رو داشته باشه.


 امروز آمدم بخرم که به ذهنم رسید که خونه ام خیلی کوچیکه. حتی اگر همه این چیزا رو بخرم هیچ جایی ندارم که بخوام استدیوش کنم.دارم فکر میکنم که رفتم سر کار جا به جا بشم و خونه رو ببرم یه جای دیگه و یه جای بزرگتری بگیرم. مطمئنا اجاره خونه ام بیشتر میشه اما خب با این آپارتمان کوچیکی که دارم نمیتونم از این کارا کنم. به علاوه هر وقت میخوام مهمون دعوت کنم کلی دردسر هست. برنامه ام اینه که یک سال و نیم دو سالی دالاس باشم و این شرکته کار کنم و در کنارش یه سری کارهای استارت آپی کنم تا این مدت به یه جایی برسه و بعدش برم کالیفرنیا برای ادامه کارهاش. این چهارساله که هر کاری کردم به در بسته خوردم و نشده ببینیم از این به بعد چطور پیش میره. ( البته شما دلتون رو صابون نزنین قرار نیست اینجا ویدئو بذارم. اونو برای شرکتم میخوام درست کنم تا چند سال دیگه که مستقل شدم به اندازه کافی از این طریق مشتری داشته باشم)


هفته پیش رفتم بانک و حساب بانکی برای شرکتم باز کردم. Wells Fargo قبول نکرد که بهم کارت اعتباری بده و منم کلی سرچ کردم و از Capital One گرفتم و اونم 2000 دلار اعتبار اولیه بهم داد. خیلی خوب شد چونکه حالا میتونم خرج های شرکتم رو از خرج های خودم جدا کنم و همینطوری برای شرکت اعتبار درست کنم تا جایی که بخوام به طور جدی و فول تایم روی شرکتم کار کنم یه اعتباری خوبی کسب کرده باشم. 



پریروز کارت مجوز کارم تایید شد و احتمالا تا کمتر از دو هفته دیگه میرسه و میتونم برم سر کار. با شرکتی هم بهم پیشنهاد کار داده بود تماس گرفتم و گفتم و اونا هم گفتم تا وقتی که کارتت نیاد نمیتونی شروع کنی اما ما هر چقدر هم بشه برات صبر میکنیم که خبر خوبی بود. خلاصه به نظر میرسه که به زودی منم میرم سر کار. به نظر میرسه که یه مدتیه که همه کارها داره طبق برنامه و دلخواه من پیش میره. اگر همینطوری ادامه پیدا کنه خیلی خوب میشه.