زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

آخرش که چی؟!

"آخرش که چی؟!" نمیدونم چند بار این سئوال رو از دیگران شنیدم اما فکر کنم از خیلی ها شنیده باشم. اولین چیزی که برای جواب به ذهنم میرسه که آخرش اصلا کجاست؟ آخرش خب همه میمیریم حداقل تا اینجاشو مطمئنیم که میمیریم. اصلا چرا اینا دنبال آخرش میگردن؟

فکر کنم این سئوال با این عبارات هم مرتبط باشه: "زودتر لیسانسم رو بگیرم." "از زندگیم عقب میفتم." "این تموم بشه برم به زندگیم برسم." و...

به نظر من آخری وجود نداره! زندگی یه راه هست. یه راهی که همه داریم میریم. مثل ترنی که سوارش شدیم و یه روزی ازش پیاده میشیم. اینایی که هی میپرسن آخرش که چی,و دوست دارن زودتر برسن ایستگاه بعدی و به هر دری میزنن که بتونن یه کاری کنن که قطار تندتر بره که ایستگاه بعدی کلا زندگی رو اشتباه گرفتن. 



زندگی کلا یه تجربه است. انسان توی این دنیا تجربه میکنه. بچه که هست تجربه میکنه. بزرگ میشه تجربه میکنه. و آخرش هم مرگ رو تجربه میکنه. هر مرحله زندگی مثل یه ایستگاه هست. مثال دو نفر رو بزنم که یکی آروم توی کابین میشینه و به بیرون نگاه میکنه و از مناظر لذت میبره و هم وسایلش رو جمع و جور میکنه تا به مقصد برسه. یکی هم هست که مدام از این سر قطار میره اونور و هی به راننده میگه تندتر برو و هی میره ته قطار سعی میکنه ببینه چقدر از ایستگاه قبلی دور شده و کل مسیرش به این میگذره که چی شده و کی به کجا میرسه. واقعیتش اینه که قطاره بالاخره به ایستگاه میرسه. کسی که سعی میکنه قطار رو زودتر به ایستگاه برسونه از تجربه فواصل بین ایستگاه ها بی بهره میمونه. این درسته که زندگی یه سری ایستگاه های هدف داره اما دیر و زود رسیدن بهش تاثیری نداره. کسی که به مناظر نگاه میکنه هم لذت میبره و هم تجربه میکنه. کسی که مدام بالا و پایین میره نه لذتی میبره و نه آماده پیاده شدن توی ایستگاه نهایی.


یه مثال دیگه مثل کسی هست که میخواد قله ها رو فتح کنه. یکی هست آهسته و پیوسته از کوهستان بالا میره و از هوا و از مناظر لذت میبره. یکی هم هست که مدام از اینور به اونور میپره که به قله زودتر برسه. فکر کنین به قله که میرسه چی میبینه؟ یه قله بلندتر.



یه کلام خطم کلام: آخری نداریم. همش یه تجربه است. از تجربه زندگی لذت ببر حتی اگر قطار زندگیت توی تونل باشه و نتونی از پنجره جایی رو ببینی.

نظرات 15 + ارسال نظر
مانی جمعه 16 تیر 1402 ساعت 12:47

سلام دیتایی ک منتقل کردی عالی بود مخصوصا مثال هاش دمتون گرم

خواهش میکنم!

سجاد چهارشنبه 11 آبان 1401 ساعت 23:30 http://Gravatar

,آره آخرش مرگه تو دنیا هستی فقط عشق وحال کن .....اگرم نمیتونی خودت وراحت کن
بنظرم آدمی ک نتونه زمینه عشق وحال وزندگی خودش وتعغیر بده همین نباشه بهتره
اولین نفر با خودمم یه موقعه جسارت نباشه

محمد یکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت 03:22

سلام عزیزم
من چند وقتی هست این فکر همش داخل سرمه که وقتی آخرش مرگه و زندگی مثل برق و باد میگذره چرا تلاش کنیم چرا ورزش کنیم چرا کارایی که همه میکنن بکنیم و چرا چرا و چرا، تجربه و لذتی که بردیم رو باید بزاریم و بریم، تهش که همه میمیرن ،
و خیلی فکرای عجیب و غریب دیگه،
به نظرتون افسرده شدم یا مغزم باز شده و واقعیت رو فهمیده ؟ کمک کنید ☹️

سلام
به نظرم نه افسرده شدین و نه مغزتون باز شده که حقیقت رو فهمیده باشه. اتفاقی که افتاده اینه که ذهنتون پرسشگر شده و پرسش سرآغاز راه تغییر هست و این خیلی خوبه. بله ظاهرا تهش همه میمیرن اما بعضی ها هستند که هیچوقت نمیمیرن. شاید بهتر باشه یه کم مطالعه کنین و ببینین چطور میشه که بعضی ها هیچوقت نمیمیرن
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
(حافظ)

Alireza سه‌شنبه 15 فروردین 1396 ساعت 22:34

من دراین مورد خیلی حرف دارم. سعی میکنم کوتاه بگم:
اینکه آخرش چی؟ خب معلومه که آخرش هیچی. آخرش مرگ. آخرش پایان این دنیای کثیف. آخرش میفهمی بازیچه ای توی این دنیا و قراره این دنیای فانی رو ترک کنی.من دوست ندارم برای چیزی که آخرش میری تو گور زجر ببینم. چون ارزشش رو نداره. تجربه کسب کنی که چی؟ از مسیر و ایستگاه ها لذت ببری که چی؟

چیزی که مطرح میکنین فقط یه دیدگاه هست. مسلما هم با دیدگاه من فرق داره. ببخشید اما ما به خواسته خودمون به این دنیا نیامدیم. در ضمن قرار نیست همه برن توی گور زجر ببینن! اگر خوب مطالعه کنین بودند کسانی که قبل از مرگ از این دنیا خلاص شدند و همشون از یه دنیایی صحبت میکنن که هزاران بار زیباتر و بهتر از اینجاست. بنابراین چرا آدم از همینی که داره لذت نبره و بعد هم دنبال لذت ابدی نباشه.

امین جمعه 22 بهمن 1395 ساعت 21:29

سلام
موافقم آقا وودی واقعا درست میگید من هنوز سربازم ولی هر مرخصی به عشق نوشته های تو میام بنویس پاینده باشی

سلام
لطف دارین.

میلاد سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 20:01

سلام
شرمنده که نظری نامرتبط مینویسم.
نمیدونم خودتون هم قبل از مهاجرت به این مشکل برخوردید یا نه ولی محتوای نت فارسی درباره ترجمه اصطلاحات دانشگاهی بسیار ضعیفه. اگر مقدور هست یه پست در اینباره بزارید. مثلا کلماتی مثل «واحد» «درس» «مشروط شدن» «افتادن یک درس» «انتخاب واحد» و قص الی هذه. مثلا تفاوت کالج و یونیورسیتی.

سلام
فکر نکنم برسم در این مورد بنویسم.

مهدی دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 16:25

سلام . وودی میتونی در یک جمله به من بگی که الان از مهاجرتت راضی هستی یا نه؟
فقط ازت میخوام که جواب سوال ساده و شفاف من رو با بحث های فلسفی و نظریه نسبیت انیشتن ندی
ممنون

سلام
من خیلی راضی هستم.

Sara دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 13:13

ببخشید خطم کلام چرا نوشتین؟ ختم

آره اشتباه تایپی بود

bahare دوشنبه 6 دی 1395 ساعت 12:07

سلام. لایک بزرگ.
ولی کاش آدم همیشه بتونه اجراش کنه و یادش نره

ممنون

سینره جمعه 3 دی 1395 ساعت 22:21

سلام
خوب که زندگی...
زندگی همینه! پست قبلیتون به این پستتون نمی خوره!
زندگی یعنی همین که حالا که مامانتون هست و دوست داره ببریش اینور اونور ببریش و نگی سخته!
حالا که یه مرحله تموم شده بری سراغ مرحله بعد و کم نیاری...دنبال کار می گردی نگی این گشتنه شده زهر...
این هم میسر نمیشه مگه این که آدم مطمئن باشه به هدفش! به راهش. دلت که قرص باشه کم نمیاری که هیچ لذت هم می بری.
...
البته بگما خیلی سخته اینجور نگاه! آخه اکثر ما هدف و راهو گم کردیم به همین خاطرم مدام غر می زنیم و ناراضی هستیم. مخاطب این نوشته ها در اکثر مواقع فکر می کنم شما نباشید اما پست قبلیتون بدجور تو ذوق می زد

سلام
واقعیتش اینه که آدم روحیاتش ثابت نمیمونه. یه روز خسته است یه روز پر انرژی. یه روز افسرده و یه روز شاد. منم هر بار پست مینویسم خب یه روحیه ای دارم. البته سعی میکنم وقتی خسته و افسرده هستم ننویسم ولی بعضی وقتا دوست دارم که این چیزا رو هم برای ثبت در تاریخ زندگیم بنویسم. همیشه این نیست که پاشنه زندگی بر وفق مراد دل آدم بچرخه. مهم اینه که توی طولانی مدت بتونه از اهدافش غافل نشه.
ممنون

حمـید جمعه 3 دی 1395 ساعت 00:55

میخواستم بین ارشد و کارشناسی یکسال کارایی که میخوام رو انجام بدم ،یاد کرفتن پایتون و زبان و موسیقی و کارکردن برای پیدا کردن درست ترین گرایش مورد علاقم توی ارشد....
بهم میگفتن نکن !یکسال عقب میوفتی....
با این پستت یکم بیشتر روی تصمیمم مطمئن شدم، فک کنم اشتباه نمیکنم....
مرسی وودی، همیشه خاموش میخونمت... مثل قبلا!

به نظرم کسی عقب جلو نمیره. فقط وقتت رو تلف نکن و در جهت اهدافت حرکت کن.

ملودی پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 13:50

چه تصادف جالبی امروز صبح داشتم به این قضیه فکر میکردم.

ملودی پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 13:49

بعنوان کسی که قبلا همیشه میخواستم همه چی زود بگذره ولی زندگیم جوری پیش رفت که اصلا اون چیزی که میخواستم نشد، این پست رو تک تک کلماتش رو بشدت دوست داشتم... الان دیگه اون آدم نیستم، مقدار شادی و انرژی مثبتم خیلی بیشتر شده و تمام تلاشم رو میکنم از زندگی و لحظه هاش لذت ببرم و موفقیت کسب کنم و برم جلو. بنظرم بیشتر دارم زندگی میکنم. اگر جایی موفق نمیشم یه راه دیگه پیدا میکنم و میرم... ولی شاید باورتون نشه آدم که به این مرحله از زندگی میرسه هی موفق میشه :| همه چی خوب میشه... آرامش آدم بیشتر میشه... زمین از راه دور یه نقطه ست و ما نقطه های کوچیک این نقطه ایم و زمان زود میگذره و تجربه کسب میکنیم و میریم... آخرش که چی نداره.

آفرین.

زینب پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 11:06

سلام اقای دکتر وودی
از جمله آخرت که نوشتی خیلی خوشم اومد.
مرسی

سلام ممنون

سلام پنج‌شنبه 2 دی 1395 ساعت 06:04

سلام وودی دمت گرم
مطالبت حرف ندارن من اگه بخوام زندگی خودمو مقایسه کنم تقریبا شصت درصد مواقع دارم میزنم تو سرم که برسم ایستگاه بعدی
ولی چند وقتیه تصمیم گرفتم اینجور نباشم و به موفقیت نسبی هم رسیدم خدارو شکر

سلام.
خواهش. منظور موفقیت نسبی و کلی نبود. منظورم بیشتر لذت بردن از لحظات زندگی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد