زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

علم بهتر است یا ثروت

معلم میاد توی کلاس. کلاس انشاست دوباره. بعضی ها اصلا گوش نمیدن. آخه این انشا به چه دردی میخوره؟ معلم بزرگ پای تخته مینویسه: "علم بهتر است یا ثروت" بعد با چوبش محکم سه بار به تخته می کوبه و میگه "این موضوع انشا برای هفته دیگه است"

همینطوری به تخته نگاه میکنم و فکر میکنم آخه این یعنی چی؟ همینطوری توی راه خونه به موضوع فکر میکنم. 

من: مامان علم بهتر است یا ثروت یعنی چی؟

مامان: موضوع انشاته؟

من: آره از کجا فهمیدی؟

مامان: منم که مدرسه میرفتم این موضوع رو میدادن.

من: یعنی چی؟ چی بنویسم؟

مامان: بنویس علم بهتره!

من: خب چرا؟

مامان: معلومه که علم بهتره. واسه اینکه آدمی که علم داشته باشه بیشتر میفهمه... چه میدونم بذار برم به کارم برسم...

من: بابا انشا بهمون دادن علم بهتره یا ثروت

بابا: بنویس ثروت بهتره (میخنده)

من: چرا؟

بابا: ببین بابا من اگر پولدار بودم که الان نمیخواست صبح تا شب برم سر کار. میشنستم کتاب میخوندم علمم هم میرفت بالا...

من: عجب! چرا اذیت میکنین؟ خب حالا من چکار کنم؟!

مامان از توی آشپزخونه: آخه این حرفیه به بچه میزنی. حرف باباتو گوش نکن. بنویس علم بهتره...


حالا که بزرگتر شدم به اون موقع ها میخندم. چقدر مسئله پیچیده ای به نظر میرسید و چقدر راحت میشد در موردش هزار صفحه سیاه کرد و هر طرفی رو گرفت و یا حتی وسط رو گرفت و براش دلیل آورد. در واقع ساده ترین موضوعی هست که میشه برای انشا داد چون هزار تا دلیل میشه براش آورد و یه مقایسه کرد و تموم. 


وقتی سر کلاس انشا ها رو میخوندن همه نوشته بودند که علم بهتره! چرا؟ اینطوریه که از بچگی یاد میگیریم علم رو در مقابل ثروت بذاریم. اینطوریه که یاد میگیریم که علم خوبه و ثروت بده. اگرچه این دو تا, دو تا چیز کاملا مستقل از هم هستند. یه نفر میتونه عالم باشه و ثروتمند هم باشه. یه نفر میتونه عالم نباشه و پولدار هم نباشه یا یکی از این دو رو داشته باشه. یعنی هر 4 حالت امکان پذیر هست.


از اون جالبتر اینکه عالم بودن به همون اندازه میتونه مشکل ساز باشه که ثروت میتونه. اما چون تعریف علم خوب مشخص نشده و یا نمیشه دیدش کمتر به این موضوع توجه میشه. در واقع علم باشه یا ثروت اگر در جای خودش استفاده بشه خوبه و اگر به جای خودش نباشه موجب هلاک میشه. 


حالا یه سئوال. کدوم یک از این چهار حالت بهتره؟ فکر نمیکنم کسی باشه که حالت اول که هم عالم باشه و هم ثروتمند رو انتخاب نکنه. در مورد عالم بودن و علم کسب کردن و اهمیتش و کسب اخلاق در کنار علم  زیاد شنیدیم اما ثروت چی؟ میخوام توی پست بعدی در مورد ثروت بنویسم.

نظرات 6 + ارسال نظر
ناشناس پنج‌شنبه 29 مهر 1395 ساعت 09:38

خیلی عالی بود ممنون

خواهش

ویترو پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 08:45 http://toefltraining.blogfa.com/

سلام وودی عزیز
من وبلاگتو دنبال میکنم و خیلی توی این مسیر بهم کمک کرده. اینو واقن میگم باعث شدی خیلی چیزا رو یاد بگیرم.
و شاید این خوشحالت کنه که توی این مسیر من پذیرش گرفتم و بخشی از این موفقیت بخاطر مطالب تووه.
ممنون.
پر انرژی ادامه بده..... کنارتیم.

راستی وارن بافیت یه معامله گر بورسه که زندگیش توی بورس و پول بوده و آدم پولداریه، یه خونه خیلی ساده و ماشین معمولی داره و در مورد پول میگه که " زندگی بخاطر پول احمقانه ترین کاریه که میشه کرد".

ویترو

خواهش میکنم. تبریک میگم. ایشالله که موفق باشین.

شاهین یکشنبه 8 آذر 1394 ساعت 18:52 http://gull.blogfa.com

سلام وودی
هنوزم گه گداری به وبلاگت سر می زنم، امیدوارم موفق باشی.
راستی این عکس بی ربط با پستت نیست:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=793960900731485&set=pb.100003527477063.-2207520000.1448809985.&type=3&theater

سلام
جالب بود.

آریا چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 04:29

موقع خوندن این مطلب،‌ این سوال به ذهنم رسید که بچه ها از چند سالگی می تونند یه انشای تحلیلی،‌ شبیه به نوشته ی شما بنویسند؟

با اینکه موضوع قدیمی بود، تحلیلتون (حداقل برای من) جدید بود.

به نظرم یاد بگیرن چطوری بنویسن از همون دوران مدرسه که نوشتن یاد میگیرن هم میتونن انشا بنویسن.

later دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 00:25 http://nothing.com

سلام وودی جان،

خوبی برادر؟
خودت به کنار !، حواست به وودی ما باشه دیگه. بهش برس. بیشتر بده بخوره. باشگاه هم ببرش. کارای دیگه ! هم ...، به من چه اصن؟

وودی جان، در عین حال که همیشه از نوشتنت لذت بردم و استفاده کردم، یه مطلبی میخام بهت بگم ، خلاصه اما.
نمیدونم خودت تا کجا ها پیش رفتی، و این متون چقد از عمق خودت رو نمایش میده. هرچند تا حدودی میتونم حدس بزنم.
نمیدونم چند تا همزبون اونجا داشتی این چند سال.
اما اگه بخام براساس متنت و محتوا صحبت کنم، میخام بگم تو این مدت سه سالی که باهات اشنا شدم (خوش به حال من)، جا داری تا صد برابر ، عمق توی محتوا و نگرشت داشته باشی. ظرفیت رو میگم. اونم فقط بر اساس محتوای متون و موضوعاتی که صحبت میکنی. چون فقط در حد همین منبع می شناسمت.
ببخشید کلی گویی کردم. دنبال بهانه بودم واسه یادی ازت.

به هر حال،
من متوجه نشدم بالاخره علم، ثروت است یا بهتر؟

همین دیگه.
فدا مدا.

سلام
این متن عمق خاصی نداره. فقط مشاهده بود با یه کوچولو افکار شخصی. مطالب پر عمق اون بحث تفکر منتقدانه است که دیدم خیلی ها گله کردند که چیزی نفهمیدن ازش. گفتم قبل از اینکه ادامه بدم یه کم متن های ساده تر بنویسم.
در هر صورت لطف دارین.

ملودی پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 21:53

من اگر اونجا پذیرش بگیرم دوس ندارم دیگه برگردم نمیدونم کار پیدا کردن آسونه یا نه که من بتونم بعد تحصیل با ویزای کار اونجا بمونم یا نه... از طرفی هم به ذهنم رسیده پذیرش تحصیلی رو از اونجا یا کشور دیگه ای بگیرم بعد لاتاری شرکت کنم... در این صورت میمونه مساله فاند... که من دارم لیسانسمو تموم میکنم و معدلم خوبه و نمره تافل و اینهام بالاست ولی دانشگاه مازندرانم فکر نکنم بهم فاند بدن... اینا دغدغه های من....
پ.ن: ثروت چیز خوبیه اگه از راه درست بدست بیاد، بعضیا بهم میگن پول پرست ولی من میگم پول مردمو که نمیخوام ، پول خودمو دوس دارم و دوس دارم بیشتر و بیشتر کار کنم...

شما راه درازی در پیش داری. لاتاری راه نیست که.
به نظر من پول ارزش دوست داشتن نداره. اما بعضی اینو کردن بهونه برای اینکه کسی دنبالش نره. در حالی که داشتن پول خیلی خوبه و وقتی آدم پول داره کلی میتونه مفید باشه و با پول یه چیزایی رو بدست بیاره که بدون پول نمیشه. اما دوست داشتن پول برای پول داشتن خیلی بی معنیه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد