-
این مدتی که گذشت
شنبه 30 شهریور 1398 01:25
این روزگار ما هم داستانی شده. هر وقت برنامه ریزی میکنم یه چیزی پیش میاد و خرابش میکنه. امیدوارم که دیگه این اتفاق نیفته. کلی مطلب نوشتم که منتشر اش نکردم. نمیدونم شاید چون زمانی که میخوام بیام اینجا بنویسم و عکس ها رو بذارم خیلی بیشتره اما میخوام که هر هفته یه مقداری منتشر کنم. مهمترین چیزی که این مدت پیش آمد این...
-
برنامه Daylio
دوشنبه 21 مرداد 1398 16:18
این مدت سعی کردم که برنامه ریزی ام بهتر کنم که بتونم به کارهایی که میخوام بیشتر برسم. یکی از کارهایی که کردم اهدافم رو ساعت بندی کردم. مثلا گفتم برای یادگرفتم یه آهنگ گیتار مثلا 10 ساعت لازم دارم و مثلا برای ورزش 1 ساعت در روز و 3 روز در هفته پس کلا 60 تا جلسه یک ساعته تا آخر سال میخوام و ... و آخر سر جمع زدم. اینطوری...
-
خانم Pam - قسمت دوم - دیوار افتخار (wall of fame)
شنبه 19 مرداد 1398 01:55
یکی دیگه از ایده های خیلی قشنگی که از این خانم گرفتم ایده "دیوار افتخار" بود. اون میگفت که از مربی اش یاد گرفته. اینطوری که همه تقدیرنامه ها و عکس ها و کلا هر چی دستاورد هست رو میچسبونن به دیوار. اینطوری هم دکور هست و هم یه چیزای برای نشون دادن. برای پسر ده ساله اش هم همین دیوار رو درست کرده بود. عکس چند سال...
-
خانم Pam - قسمت اول - روش هدف گذاری هرادا (harada method)
سهشنبه 15 مرداد 1398 04:20
هر سه چهار ماهی یکبار شرکت مون یه جشن کوچیک میگیره و معمولا غذا میدن و بازی میذارن و از یک کسی هم دعوت میکنن که بیاد صحبت کنه. این دفعه از یک خانم سیاهپوست که المپیکی بود دعوت کرده بودن که بیاد در مورد تجربه اش صحبت کنه. داستان زندگیش خیلی جالب بود. میگفت که توی مدرسه که بوده یکبار که با دوستانش میرفته یه جا مسابقه...
-
چند ماه اتلاف زمان
چهارشنبه 9 مرداد 1398 19:02
یکی از چیزایی که از روز اولی که آمدم امریکا اذیتم میکنه اینه که نمیتونم برای خودم هر انتخابی میخوام داشته باشم. ویزای دانشجویی شدیدا محدود کننده هست. زمان دانشجویی نمیتونستم هر کاری میخواستم بکنم. الانم که فارغ التحصیل شدم و سر کار هستم بازم تا گرین کارت نگیرم نمیتونم انتخاب داشته باشم. وقتی وارد این شرکت شدم قرار شد...
-
این روزا
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1398 04:35
هفته پیش دوشنبه ماه رمضان شروع شد. دو روز اول خیلی گیج بودم و به شدت خسته میشدم اما کم کم عادت کردم.با این حال حسابی برنامه زندگیم رو به هم ریخته.دیگه باشگاه نمیرم و رژیم غذایی خاصی رو رعایت نمیکنم. بعضی روزا بعد از کار شدیدا خسته میشم و فقط میرم خونه میخوابم و بعد از اینکه یه چیزی خوردم دیگه حس هیچ کاری نیست. هنوز...
-
کتاب skin in the game - پوست در بازی
دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 03:27
هفته گذشته کتاب Skin in the game (پوست در بازی) نسیم نیکلاس طالب رو تموم کردم. پارسال هم کتاب های قوی سیاه ( Black Swan) و ضد ضربه (Anifragile) رو همین نویسنده رو خونده بودم. یکی از معدود نویسنده هایی هست که از نوشته هاش خیلی خیلی لذت میرم. موضوع اصلی کتاب حول این محور هست که فقط باید به حرف کارشناس های یه موضوع که...
-
جشنواره هنر Deep Ellum
چهارشنبه 21 فروردین 1398 19:15
آخر هفته با یه دوست آلمانی رفتم جشنواره هنر Deep Ellum. توی راه یه جای باغچه مانند دیدیم.دوستم گفت Community garden. گفتم چی هست؟ گفت یه فضای شهری رو به ساکنین اون منطقه اختصاص میدن (اجاره میدن) که خودشون بیان گل و گیاه بکارن و استفاده کنن. توی آلمان خیلی زیاده اما اینجا امریکا اولین باری هست که میبینم. فکر کردم که...
-
Find Your Why - چرای خود را پیدا کن و دایره طلایی - Golden Circle
شنبه 17 فروردین 1398 04:38
هفته پیش کتاب چرای خود را پیدا کن رو خوندم. خیلی مدل کتاب هایی که دوست دارم نبود برای همین توصیه اش نمیکنم اما یه نکته خیلی جالب توی کتاب که دوست دارم در مورد اون بنویسم. کتاب بیشتری مدیریتی هست برای اینکه شرکت ها یا افراد بتونن "چرا" ی بودن خودشونو پیدا کنن و برای این کار روش هایی رو پیشنهاد میده. برای...
-
فیلم Mr.Nobody
پنجشنبه 15 فروردین 1398 18:59
من خیلی فیلم نگاه نمیکنم اما وقتی نگاه میکنم دوست دارم که یه فیلم خیلی خوبی باشه. این چند وقت دو سه تا فیلم دیدم که تقریبا همه خوب بودن. از فیلم هایی که نگاه آدم رو به زندگی عوض میکنن بیشتر خوشم میاد. به نظرم این فیلم برای هر کسی که یه رویا پرداز هست عالیه. بسیاری از نظریات فیزیکی و کوانتوم به شکل زیبایی به داستان های...
-
خدا رحم کنه به حال سیل زده ها
سهشنبه 6 فروردین 1398 18:00
این دو روز اخبار سیل ایران رو دنبال میکردم. مامانم اینا برای عید رفته بودن شیراز و درست شب قبل از سیل راهی تهران شدن. من ازشون خبری نداشتم و دیروز خیلی نگران بودم تا اینکه مامانم پیام داد که همه سالم هستن. یکی از بدی های دوری از خانواده اینه که بعضی وقتا ازشون بیخبری و کاری هم از دستت بر نمیاد. خدا رحم کنه به حال سیل...
-
بهترین عیدی امسال
شنبه 3 فروردین 1398 02:30
امسال شاید از کسی عیدی نگیرم اما از طرف دو تا بچه ای که توی ایران دارم نامه گرفتم و خیلی خوشحال شدم. چند سال پیش که این برنامه بنیاد کودک رو شروع کردم فکر نمیکردم که اینقدر زود بگذره. اون روزا دانشجو بودم و پول زیادی هم نداشتم اما الان اوضاع خدا رو شکر خیلی بهتره. یادمه نامه هایی که میگرفتم مدام نوشته بودن که مثلا گاز...
-
سال نو مبارک
پنجشنبه 1 فروردین 1398 00:31
امروز تازه فهمیدم که سال نو امروزه. الان تقریبا یک ساعتی به سال نو مونده. من توی شرکت هستم و دارم کارهامو انجام میدم.یعنی بهم گفته بودن که پنجشنبه است و من توی این هوا بودم که فردا سال نو میشه اما ... الان یادم آمد که اصلا هفت سین هم نگرفتم و به یادش هم نبودم. یعنی دیگه واقعا استاد کردم. دیشب طبق معمول چهار ساعت بیشتر...
-
کتاب قانون پنج ثانیه 5second rule
چهارشنبه 12 دی 1397 23:42
اگر با کتاب صوتی ارتباط برقرار نمیکنین کتاب five seconds rule نوشته Mel Robbins رو پیشنهاد میکنم به عنوان اولین کتاب بردارین. متن بسیار ساده است و گوینده بسیار دوست داشتنی تجربیاتش رو بیان میکنه. کل موضوع هم اینه که هر کاری میخوای بکنی از 5 تا یک بشمار و عمل کن. مثل میخوای بری ورزشگاه و ورزش کنی ولی حس اش نیست. بشمار...
-
کتاب صوتی Audiobook و سایت Navaar.ir
چهارشنبه 12 دی 1397 23:06
یکی از اهداف پارسال این بود که هفته ای یک کتاب باید بخوانم. وسط سال که رسید دیدم واقعا نمیرسم. شرکتمون یه گروه کتابخوانی تشکیل داد که هر ماه یک کتاب که همه میخواندن رو بحث میکردن. برای اینکه برسم اجبارا سایت audible رو امتحان کردم. اولین کتابی که برداشتم art of war بود. گوینده اش یه خانم پیر بود و کیفیت صدا خیلی جالب...
-
اهداف رو باید نوشت- تجربه من
شنبه 1 دی 1397 21:09
پارسال همین موقع ها بود که داشتم یکی از ویدئوهای برایان تریسی رو نگاه میکردم که در مورد اهداف صحبت میکرد. هیچوقت طرفدار اینایی که در مورد موفقیت حرف میزنن و موفقیتشون رو هم از این راه به دست آوردن نبودم اما این نکته ای که از ایشون یاد گرفتم واقعا مفید بود. همیشه میگفتم که چه ربطی داره که آدم اهدافش رو بنویسه. خب...
-
یادداشت برداری برای زندگی - OneNote for life
دوشنبه 26 آذر 1397 10:06
یکی از کارهای جدیدی که امسال کردم این بود که از OneNote (یکی از برنامه های یادداشت برداری در مجموعه Microsoft Office ) برای یادداشت برداری در مورد همه چیز استفاده کردم. این برنامه رو سالها پیش میشناختم اما خیلی کم ازش استفاده میکردم و چند تا صفحه یادداشتی هم که باهاش مینوشتم فراموش میشد. برای تز دکترام خیلی ازش...
-
مولتی ویتامین
دوشنبه 19 آذر 1397 06:02
من دکتر نیستم که بخوام در مورد مولتی ویتامین ها نظر بدم اما میتونم بگم که از وقتی شروع به استفاده از اینا کردم مشکل انرژی که مدت ها بود باهاش دست به گریبان بودم رفع شده. فکر میکنم که همه کسانی که از ایران هم میان اینجا مثل من کمبود ویتامین داشته باشن. اینو دکتر ایرانی ای که اینجا رفته بودم بهم گفت. خودم خیلی قرص و...
-
چند تا درس برای کسانی که میخوان شرکت شروع کنن
دوشنبه 12 آذر 1397 07:37
1- اول سابقه شریک تون رو چک کنین. صرف اینکه شخص خوبیه این نیست که هر چیزی که میگه درسته. اکثر کسانی که میخوان شرکت شروع کنن خیال پرداز هستن تا اینکه واقعا بتونن یه کاری رو به سر انجام برسونن. این کار به اندازه کافی سخت هست و شانس موفقیتش پایین هست و یه شرکت نامناسب شانس رو کمتر هم میکنه. کسی که تجربه نداره احتمال...
-
خستگی و افسردگی به خاطر کارهای شرکتم
دوشنبه 12 آذر 1397 07:36
از مدت ها پیش برنامه ریزی کرده بودم که امشب رو یه کم توی بلاگم بنویسم که از بخت بد از دیروز دوباره خستگی روحی گرفتم. با این حال چون تصمیم داشتم بنویسم مینویسم. همیشه هم نمیشه که آدم حالش خوب باشه. دو ماه گذشته انرژی گذشته ام خوب شد و متوجه شدم که مشکل اصلی این نبوده که پیر شده ام و انرژی ندارم. مشکل اصلی این بود که...
-
دویدن 5K
شنبه 12 آبان 1397 23:14
یکی از تفریحاتی که اینجا طرفدارهای زیادی داره دویدن هست. توی سال و سطح شهر مسابقات دو به اسم 5k (یعنی 5 کیلومتری) و ماراتون زیاد هست. من تا حالا 5K نرفته بودم. قرار بود که یه عده از از همکارای شرکت توی یه مسابقات دو که برای کارهای خیرخواهانه گذاشته شده بود شرکت کنند. منم یه 35 دلار دادم و ثبت نام کردم. این چند روز قبل...
-
کلاس بازیگری بی درنگ (فی البداهه) و بارون
پنجشنبه 10 آبان 1397 08:05
امروز صبح ساعت 6 و نیم رفتم سر کار. ظهر برای ناهار رفتیم یه رستوران مکزیکی که غذاش بد نبود اما محیط اش مثل زندان بود. باید بگم که بدترین طراحی داخلی رو توی تمام رستوران هایی که این چند ساله رفتم رو داشت. عصر بعد از ظهر رفتم برای اولین بار رفتم یه کلاس بازیگری. هوا بارونی بود و منم تا حالا اونجا نرفته بودم. این شد که...
-
ملاقات با Robert Herjavec
جمعه 27 مهر 1397 10:27
آدمای معروفی که دوست دارم ببینمشون خیلی نیستن. یکیشون Rober Herjavec هست که اولین بار چهار پنج سال پیش از برنامه تلویزیونی محفظه کوسه Shark Tank دیده بودمش. برای مدت ها این تنها برنامه تلویزیونی ای بود که میدیدم. برنامه اینطوری هست که چهار پنج نفر سرمایه گذار ایده ها و کارهای شرکت هایی که نیاز به سرمایه گذاری دارن رو...
-
چند ماهی که گذشت - دندانپزشکی و مریضی
جمعه 27 مهر 1397 09:53
چند وقت پیش یکی از دوستام از هیوستون آمده بود و با هم رفتیم رستوران. داشتم کباب میخوردم که یه استخون زد دندونم رو شکوند. مجبور شدم برم دندون پزشکی که درستش کنم. یه بررسی کرد و گفت 8 تا دندونت باید پر بشه و 4 تا هم باید روکش کنی. یعنی نزدیک بود پس بیفتم. آخه از روزی که از ایران آمده بودم هر شب مسواک کردم و نخ دندون...
-
چند ماهی که گذشت - نمایشگاه ماشین
جمعه 27 مهر 1397 09:21
چند وقت پیش یه نمایشگاه ماشین های قدیمی هم گذاشته بودند که رفتم و خیلی دوست داشتم. اونجا چند تا Corvette خیلی قدیمی هم دیدم. یه چند تا از عکس ها رو میذارم.
-
چند ماهی که گذشت - کارگاه عکاسی
جمعه 27 مهر 1397 09:20
از وقتی دوربین گرفتم یه افق های جدیدی باز شده. یکی از کارهای بسیار دوست داشتنی ای که کردم این بود که یکی دو بار رفتم کارگاه عکاسی. اینطوری بود که یه تعدادی مدل دعوت کرده بودند که بیان و عکاس ها هم ازشون عکس بگیرن و دفتر نمونه کارشون (Portfolio) رو درست کنن. کلی عکس گرفتم که یکی دو تاشو اینجا میذارم. هنوز خیلی بلد...
-
چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 4
جمعه 27 مهر 1397 09:08
بعد از اون همه پیاده روی باز هم رفتم سمت دریا. آخه حیف بود تا اونجا آمده بودم و دریا رو نمیرفتم. کنار ساحل یه جاهایی درست کرده بودند برای آتیش و دوستان دور آتیش جمع میشدن و آهنگ گذاشته بودند و یه کبابی درست میکردن و میزدن به بدن. گفتم وای اگر من اینجا زندگی میکردم هر هفته میامدم ساحل. یه جای خیلی دوری هم بود که باید...
-
چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 3
جمعه 27 مهر 1397 08:50
یه روز هم همخونه ای سال اولم آمد دنبالم و با هم رفتیم سمت Saltolitos که اون ور Golden Gate هست. جای بسیار زیبایی بود که اگر این دوستم نبود احتمالا نمیدونستم و نمیرفتم. اوبر (تاکسی) به طرز عجیبی توی سانفرانسیسکو ارزون هست. من بلیت اتوبوس هم گرفته بودم اما میتونم بگم که استفاده نشد. مسیرها بیشتر 5-6 دلار بود و اکثرا هم...
-
چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 2
جمعه 27 مهر 1397 08:45
مرکز شهر یه جای موسیقی زنده گذاشته بودند و یه عده ای داشتن بالا و پایین میپریدن. برام جالب بود که دو نفر از اونا که اسمشو نبر هستن هم داشتن با هم میرقصیدن. همچین چیزی رو اصلا توی دالاس نمیبینی (مگر شب هالوین محله مخصوص خودشون). خیابون های مرکز شهر هم که قربونش برم پر از جمعیت بود. برعکس دالاس که بیشتر وقت ها مگس هم پر...
-
چند ماهی که گذشت - سفر به سان فرانسیسکو 1
جمعه 27 مهر 1397 08:32
یکی از اهداف امسال این بود که برم سان فرانسیسکو رو ببینم که بالاخره تابستون این هدف محقق شد. سانفرانسیسکو یکی از قشنگترین و گرونترین شهرهای امریکاست. تفاوت های اساسی ای که با بقیه شهر ها داشت این بود که خیابون ها اکثرا مسطح نبودند و کلی بالا و پایین داشتن. یه جاهایی من اصلا میترسیدم اینقدر که شیب زیاد بود. هوای شهر...