زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

کتاب قانون پنج ثانیه 5second rule

اگر با کتاب صوتی ارتباط برقرار نمیکنین کتاب five seconds rule نوشته Mel Robbins رو پیشنهاد میکنم به عنوان اولین کتاب بردارین. متن بسیار ساده است و گوینده بسیار دوست داشتنی تجربیاتش رو بیان میکنه. کل موضوع هم اینه که هر کاری میخوای بکنی از 5 تا یک بشمار و عمل کن. مثل میخوای بری ورزشگاه و ورزش کنی ولی حس اش نیست. بشمار 5 - 4 -3 -2 -1 و بلند شو از سر جات و برو ورزشگاه. برای همه کارها همین کار رو کن و میبینی که تنبلی ذهنت دیگه کمتر مانع پیشرفت ات میشه. من خودم برای رفتن به ورزشگاه همیشه تنبل بودم و اینقدر کار میکردم وقتی براش نمیگذاشتم ولی از این روش استفاده کردم و الان دیگه عادت کردم که هفته ای 2-3 بار برم. دیگه وقتی میخوام برم ورزشگاه مغزم مانع ام نمیشه. برای بعضی چیزهای دیگه هم که تنبلی میکردم همینطوری. کتاب ها فوق العاده هستن. یه مطلب کوچیکی مثل این میتونه یه تاثیر بزرگی توی زندگی آدم بذاره.


کتاب صوتی Audiobook و سایت Navaar.ir

یکی از اهداف پارسال این بود که هفته ای یک کتاب باید بخوانم. وسط سال که رسید دیدم واقعا نمیرسم. شرکتمون یه گروه کتابخوانی تشکیل داد که هر ماه یک کتاب که همه میخواندن رو بحث میکردن. برای اینکه برسم اجبارا سایت audible رو امتحان کردم. اولین کتابی که برداشتم art of war بود. گوینده اش یه خانم پیر بود و کیفیت صدا خیلی جالب نبود. همون کتاب رو با یه گوینده دیگه برداشتم و بازم خیلی بد بود. فکر میکردم که هیچوقت نمیتونم با کتاب صوتی ارتباط برقرار کنم چون من از راه دیدن یاد میگیرم و نه گوش کردن.  همیشه از کتاب های صوتی گریزان بودم و علتش هم این بود که نمیفهمیدمش.  کتاب بعدی ای که برداشتم Blink بود. این کتاب برخلاف کتاب قبلی بسیار قابل فهم تر بود. گوینده کتاب هم بسیار زیبا و روان صحبت میکرد. این شد که کم کم افتادم توی راه کتاب های صوتی. 



میتونم بگم یکی از بهترین تجربیات سال 2018 همین کتاب های صوتی بودن. هر هفته به عشق یه کتاب جدید و یه موضوع متفاوت شادمان تر از گذشته بودم. اینقدر چیزهای باور نکردنی یاد گرفتم که قابل وصف نیست. میشه در مورد هر کدومش یه پست جنجالی نوشت و حتما در مورد بعضی کتاب ها مینویسم چون واقعا نگاهم رو به زندگی عوض کردن. گفته میشه که کتاب هایی که امروز میخونی اثرش رو پنج سال دیگه میبینی. خیلی دوست دارم ببینم پنج سال دیگه چی میشه. شاید گوش دادن اولین کتاب ها سخت بودن اما الان بسیار لذت بخش هستن. فکر کنم یادگرفتن از طریق گوش دادن هم مثل دیدن فقط یک مهارت هست که با گذشت زمان بهتر میشه.


یه اشتباه دیگه ای که این چند سال میکردم این بود که خلاصه کتاب ها رو میخوندم و یا اینکه فقط یه ویدئوی کوچیک از کتاب میدیدم. اون موقع اصلا درک نمیکردم که این اشتباه هست و به همون چیز کوچیکی که یاد میگرفتم دلخوش بودم. امروز که خود کتاب ها رو میخوانم (یا گوش میدم) متوجه شدم که خواندن خلاصه هیچوقت مثل خوندن خود کتاب نیست. علت اصلی اش هم اینه که کتاب داستان های زیادی داره که باعث میشه اون خلاصه توی ذهن حک بشه. خلاصه ها فقط کمک میکنن چهارچوب کتاب رو متوجه بشی ولی زود فراموش میشن. همچنین خیلی وقت ها خلاصه ها نکات کلی رو فقط در بر میگیرن ولی کتاب دارای جزئیات زیادی هست که در خلاصه ها نمیاد. الان اول خلاصه رو یه نگاهی میکنم تا متوجه بشم موضوع از چه قراره و بعد کتاب رو به طور کامل گوش میدم و همزمان هم یادداشت برداری میکنم و بعدا یادداشت هامو مرور میکنم. از یه کتاب شاید به اندازه چندین جمله بیشتر یادداشت برداری نکنم اما همونا نکات مهمی هستن که یاد گرفتم و ارزش مرور دارن.


الان ماه ها میشه که اشتراک سایت Audible رو دارم و هر ماه حداقل یک کتاب از اونجا میگیرم. به نظرم کسی که امریکا کار میکنه و دوست داره که سرمایه گذاری کنه بهترین کار اینه که روی خودش سرمایه گذاری کنه و حداقل ماهی یک کتاب بخونه. ماهی 17 دلار پول یه وعده غذای بیرون هست و چیزی نمیشه. همچنین سایت navaar.ir رو هم پیدا کردم که کتاب های صوتی فارسی داره. هنوز مشترک نشدم اما حتما این کار رو میکنم. فکر کنم خیلی آسونتر باشه وقتی که رانندگی میکنم و وقتی که کار سنگینی ندارم کتاب فارسی گوش کنم. بعضی کتاب هایی که انگلیسی گوش کردم هم به صورت ترجمه شده توی این سایت پیدا کردم که میتونه خیلی جالب باشه که ترجمه اشو هم گوش کنم. کتاب های صوتی واقعا کتاب نیستن. برنامه های رادیویی هستن و مثل داستان های جذابی هستن که هر چی گوش میدی باز میخوای گوش بدی. فقط مهمه که گوینده اش کتاب رو فهمیده باشه و خوب اجرا کنه.


من هیچ ارتباطی با این سایت ها ندارم و هیچ چیزی در ازای معرفی اش نمیگیرم. اتفاقا نمیدونم چرا اما همینکه بعضی کتاب ها فقط روی اپ اشون هست و اون نماد اعتماد رو گذاشتن نسبت بهشون بی اعتماد هستم. اما کاری که میکنن واقعا قابل تحسین هست و تا جایی که مجبور نباشم اپ اشون رو نصب کنم خودم هم حتما ازش استفاده میکنم. اولین کتاب هم دوست دارم "قلعه حیوانات" رو دوباره بعد از سالها بخونم. حتی گوش دادن نمونه اش هم لذت بخشه. (اگر دوست ندارین مثل من از نرم افزارهای ایرانی با آرم اعتماد ملی روی گوشی اتون استفاده کنین میتونین BlueStack رو نصب کنین و روی ویندوزتون امتحان کنین. اینطوری دیتا موبایلتون هم استفاده نمیشه)


کتاب های صوتی میتونه بهترین راه کار افزایش سطح مطالعه باشه.

اهداف رو باید نوشت- تجربه من

پارسال همین موقع ها بود که داشتم یکی از ویدئوهای برایان تریسی رو نگاه میکردم که در مورد اهداف صحبت میکرد. هیچوقت طرفدار اینایی که در مورد موفقیت حرف میزنن و موفقیتشون رو هم از این راه به دست آوردن نبودم اما این نکته ای که از ایشون یاد گرفتم واقعا مفید بود. همیشه میگفتم که چه ربطی داره که آدم اهدافش رو بنویسه. خب اهدافش رو میدونه و دنبال میکنه و دیگه چه نیازی به نوشتن داره. تا اینکه اواسط امسال (2018) برای اولین بار اهدافم رو نوشتم. الان که داریم به آخر سال نزدیک میشیم دارم فکر میکنم که راهنمایی بسیار مفیدی بوده. من 20 تا هدف برای امسال نوشتم که به 10 تاش هم نرسیدم. همونطوری که قبلا خونده بودم معمولا آدم ها توانشون رو برای چیزی که توی یکسال میتونن بدست بیارن دست زیاد میگیرن و به خیلی هاش نمیرسن و توانشون رو برای ده سال خیلی دست کم میگیرن و به چیزایی خیلی بیشتر از اونیکه که فکر میکنن میرسن. فکر میکنم که حداقل قسمت اولش در مورد من درسته. یعنی برای اهدافی که نوشتم بسیار وقت بیشتری نیاز داشتم.

(نه این عکس اهداف من نیست فقط از اینترنت پیدا کردم!)


دلیل این که میگم باید نوشت این بود که به جای اینکه وقتم رو تلف کنم و منحرف بشم, هر روز نگاه میکردم که باید چه چیزهایی رو تموم کنم و برای همون ها برنامه ریزی میکردم. مثلا یکی از اهدافم این بود که باید هفته ای یک کتاب رو بخونم. چند ماهی گذشته بود که من حتی 2 تا کتاب رو هم نخونده بودم. این شد که فکر کنم چطوری میتونم به این هدفم برسم. برای این کار تصمیم گرفتم که کتاب های صوتی رو تجربه کنم و تجربه خوبی بود که بعدا مینویسم. یا اینکه داشتم گیتار تمرین میکردم اما دیدم که الان برام اولویت نیست. هدف مهمتر من مشخص کردن وضعیت اقامتم هست. برای همین گیتار رو موقتا گذاشتم کنار. یعنی وقتی همه اهدافم رو کنار هم میدیدم تونستم اولویت بندی کنم. حتما برای سال دیگه هم مینویسم و این بار بهتر میدونم چند تا هدف و چطوری هدف گذاری کنم.