زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

سه روز خرید و کمتر از 24 ساعت دیگه ایران

این سه روز صبح تا شب بیرون بودم دنبال کارهام و خرید. خیلی کار سختی بود. این آخرا دیگه دستم آمده بود چطوری خرید کنم. اینقدر خرید کردم که دیگه بعضی چیزا جا نشدن که ببرم :( به یکی دو تا از دوستان ایرانی هم که اینجا زندگی میکردن تعارف زدم که اگر چیزی میخواهین بدین من ببرم اونا هم نامردی نکردن به اندازه یه چمدون 8 کیلویی وسیله دادن. خدا رو شکر تجربه مامانم رو داشتم  و ترازو گرفته بودم و اصلا اضافه بار نداشتم و وزن ها هم نسبتا دقیق بودن.






الان توی فرودگاه نشستم و این ساعتی که پروازم تاخیر داره گفتم یه کم بنویسم. داشتم از یوتیوب اخبار رو دنبال میکردم که نمیدونم چرا وقتی تموم شد رفت توی آهنگ های معین با این بیت از خیام "این قافله عمر عجب میگذرد..." وای که چی حالی بود و کلا رفتم توی یه حال و هوای دیگه. تا قبلش دلم خیلی پرشور و نگران بود و یکباره پر از شوق شد. رفتم توی بچگی هام. به م.ا. هم پیام دادم و شاید همونم حالم رو عوض کرد. دیشب تا صبح خوابش رو میدیدم. خواب دیدم با هم رفتیم ایران و داشتم میگفتم آدم با آدم درستش یه چیز دیگه است. اگرچه قیافه توی خوابش هیچ شباهتی با خودش نداشت و خیلی فرق میکرد اما حس اش خوب بود.



دو تا چمدون 23 کیلویی رو پر کردم از چیزایی که خریدم. بیشترین چیزایی که خریدم عطر و ادکلن, لوازم آرایشی بهداشتی مثل انواع اقسام کرم ها, لاک و ... ماشین های ریش تراشی برای بابام و عموم و یکی از دایی هام. انواع اقسام خوراکی ها از والمارت و کاستکو مثل کره بادوم, شکلات های مختلف, آبنبات ها و... یه عالمه قرص های مکمل های مولتی ویتامین. اینقدر پر کردم که هیچکدوم از لباس های خودم و یا ماشین ریش تراش خودم و ... رو نبردم. این چند روز کاملا دست تنها بودم و کارها هم خیلی کند پیش رفت ولی بالاخره جمع شد. فقط نرسیدم چادر ماشین رو بدم. الان دارم میرم که سوار بشم.




بالاخره پاسپورتم آمد

امروز پاسپورتم رسید و همین امروز بلیت گرفتم برای 8م مارچ که هفته دیگه ایران باشم. بعد از ده سال دارم برمیگردم و خدا میدونه که این مدت چقدر چیزا عوض شده باشن. این هفته متوجه شدم که علاوه بر تیروئید مشکل اصلی خستگی ذهن یا Burnout یا هر چی دیگه که اسمش رو هم میذارن هست. یکی دو روز که ذهنم رو آزاد میکنم و کار نمیکنم حالم خیلی بهتر میشه و بیشتر وقتا آخر هفته اتفاق میفته. ظاهرا مغزم خیلی خسته شده این مدت و نیاز به یه استراحت چند هفته ای داره. بعضی وقتا مغزم اصلا کار نمیکنه.

کلی کار مونده که انجام ندادم هیچ خریدی نکردم و هنوز نمیدونم ماشینم رو کجا بذارم. به مامانم گفتم یه لیست بنویسه از کسانی که باید براشون سوغاتی بیارم و نزدیک 20 نفر نوشته اما هیچ ایده ای ندارم که چی بگیرم. به هر کسی هم میگم پیشنهادهای خوبی نمیده. مثلا میگن لباس. من خودم میخوام برم لباس از ایران بگیرم. خلاصه که باید این چهار روز باقیمانده یه سری چیزا بخرم تا ببرم.

میامی خیلی خوبه همینجا میمونم

ده سالی تگزاس زندگی کردم. نمیدونم چرا هیچوقت جنوب فلوریدا نیامده بودم. الان که آمدم اینجا حس میکنم که خیلی اینجا رو دوست دارم و میخوام همینجا بمونم. یه خونه اینجا میگیرم و سالی چند ماهی هم میرم کالیفرنیا پیش دوستام. اینجا بهترین هوای زمستونی کل امریکا رو داره. از سپتامبر و نوامبر هوا بهشتیه تا می. دقیقا وقتی که بیشتر جاهای امریکا خیلی سرد هستن. اینجا یه جورایی تگزاس سرسبز هست فقط رستوران های تگزاس رو نداره و جامعه ایرانی اش هم خیلی کوچیکه.


ساحل های میامی که واقعا بهترین هستن. من خیلی این ساحل های سفید رو دوست دارم. ساختمون ها هم برخلاف اکثر شهرها بیشتر سفید هستن. نمیدونم چطوری اینقدر تمیز نگهش میدارن. به اینجا میگن تمیزترین شهر امریکا و انصافا هم تمیزه. ونیز امریکا هم میگن چون یه عالمه کانال داره که شبیه شهر ونیز هست. خونه ها اکثر به خوبی تگزاس نیستن اما محله هایی هم هستن که خونه های خیلی شیک هستن.


قسمت پایین شهر بیشتر دست اسپانیایی زبان هایی هست که از کوبا و ونزوئلا و کشورهای جنوبی آمدند و برای من خیلی خوبه چون یکی از اهداف پنج سال آینده ام اینه که اسپانیایی یاد بگیرم. خیلی دوست دارم که یه زبون دیگه یاد میگیرم اگر این سرگیجه ها بذارن. 

قسمت بالای شهر فورت لادردل Fort Lauderdale خیلی خوشکلتر و شیک تر هست. سفیدپوست ها و پولدارهای زیادی هم اونجا هستن. بچه های اینجا به میامی میگن پایین برره و به فورت لادردل میگن بالابرره. مثل تگزاس هم خیلی وسیع هست و باید کلی رانندگی کرد.

کلا کنار آب از اتوبان 1 به سمت آب بیشتر برج و قصرهای لاکچری زیادی هست. بعضی آپارتمان ها 15 یا 20 میلیون دلار هم میشن که واقعا نمیدونم کی از این پولا میده برای یه آپارتمان اما نمای مسحورکننده اقیانوس رو دارن. پولدارهای نیویورک اکثرا اینجاها ویلاهای تفریحی دارن.


ماه و درخت های نخل نزدیک خونه که نمیدونم کدومشون چنان بوی خوشی میداد که شب آدم سرمست میشد


پارکینگ یکی از خونه های نزدیک جایی که خونه گرفته بودم


روزای اول راهم رو گم کردم رسیدم دم یه کانال که جلوش پر پرنده بود (اینم اولین عکس ماشین که قول داده بودم!)



یکی از چراغونی های کریسمس خونه ها


آتیش بازی سال نو کنار ساحل South Beach


خیابون Ocean Drive شب سال نو - فکر کنم اینجا کرونا گرفتیم


ساحل Sunny Isle Beach - فقط آدم دوست داره کفشش رو در بیاره روی ماسه ها راه بره


مرکز شهر فورت لادردیل


ساحل  Key West - اینقدر گرم بود که من گرما زده شدم خدا به داد تابستون برسه


غروب و ساحل



کشتی کروز که توش خودش یه شهریه(نه نرفتیم!)


کانال کنار آپارتمانی که میخواستم بخرم اما منصرف شدم. الکی نمیگن که ونیز امریکاست


پارک ملی Everglade - برای اولین بار به یه تمساح دست زدم. پوستش نرم بود


کشتی بادی (Airboat) های پارک ملی Everglade. یه سفر رویایی به محل زندگی تمساح ها


نمای مرکز شهر میامی از South Beach - به منهتن نمیرسه اما خوبه


ساختمون های مرکز شهر از نمای نزدیکتر


طاووس آزاد توی پارک Key Biscayne - آمدیم ماشین رو پارک کنیم دیدم چند تا طاووس هم هستن



طبیعت: بخوام اینجا رو مقایسه کنم با تگزاس باید بگم که اینجا خیلی سرسبز تره و طبیعت اینجا واقعا بهتره. تگزاس اصلا طبیعت نداره. اینجا به خوبی سیاتل و پورتلند نیست اما در حد کالیفرنیا هست فقط کاشکی کوه هم داشت! ساحل و جنگل و درخت های نخل همه جا هستن. پریروز رفتم یه خونه دیدم انگار که توی باغ ساخته بودن اینقدر که محله اش قشنگ بود. توی تگزاس من به زور فقط یه جایی مثل Village رو پیدا کرده بودم که چهار تا درخت دور رو برم باشه. 

حیات: اینجا توی خیابون و بعضی محله ها حیوانات رو میشه دید. اون روز توی یکی از پارک ها یه لاکپشت از جلوی ماشین من رد شد وای من همینطوری دلم باهاش رفت. دم کانال و جلوی خونه ها هم پر از لک لک بود. تمساح هم که حتما میدونین توی فلوریدا زیاده البته ما رفتیم پارک Everglades تا ببینیم و توی شهر تا حالا ندیدم اما بودن هم من بیشتر ذوق میکردم تا بترسم. در کل خوبه که این همه حیات جلوی چشم آدم باشه.

شهری بودن: آپارتمان های بلند مثل تهران زیاد هستن مخصوصا کنار آب همینطوری آپارتمان سازی کردن. دالاس به جز مرکز شهر دیگه آپارتمان بلند نداشت. آپارتمان ها بیشتر مجتمع های دو طبقه یا نهایت سه طبقه بودن. اینجا اکثر جاها که رد میشی آپارتمان های 20-30 طبقه زیاده. مرکز شهر ها هم که پر از آپارتمان های متنوع هست.

مردم: من هنوز خیلی با مردم اینجا سر و کار نداشتم اما بچه های اینجا میگفتن که مثل بعضی جاهای ایرانه و همسایه ها همدیگه رو میشناسن و حتی برای همدیگه غذا میارن. هر جا هم پارتی میگیرن همسایه ها رو هم دعوت میکنن. تگزاس از این خبرا نبود.

هوای خوب:  من هوای گرم اینجا رو هنوز نبودم ولی هوای الان عالیه. اینجا گرمترین زمستون امریکا رو داره و تابستون هم شرجی و بارونی هست. در کل به نظرم از تگزاس بهتره. تگزاس این هوا فقط 4 ماه از سال هست. اینجا بارونش بیشتر از تگزاسه و شاید برای همین سرسبزتر هست. 


چیزایی که بهتر نیست

هزینه ها نسبت به تگزاس بیشتره. به نظرم دالاس حداقل 20 درصد ارزونتر از اینجا بود. اجاره خونه ها هم خیلی الکی بیشتره. جاهایی که میشد توی دالاس اجاره کرد به مراتب ارزونتر و بهتر بود. اینجا من یه اتاق هم نمیتونم راحت پیدا کنم و نه تنها گرونه که اصلا خوب هم نیست. البته میگن قبل از Covid اوضاع بهتر بود.

رستوران های تگزاس خیلی خیلی خیلی بهتر بود. برای شکموها به نظر من هیچ جای امریکا تگزاس نمیشه. این همه ایالتی که من رفتم هیچ جایی غذا به اون خوشمزگی و توی بشقاب های بزرگ گیر نمیاد. بافه های "هر چی میتونی بخوری" هم ما توی دالاس با کمتر از 20 دلار هر هفته میرفتیم و واقعا بهشتیه. هم کیفیت خوب و هم هر چقدر هم میخوای میخوری. اینجا بهترین رستوران ایرانی اش هم به اندازه نصف یه رستوران متوسط دالاس خوب نیست. ایرانی که هیچی خارجی ها هم به پای دالاس نمیرسن. تا الان 5-6 تا رستوران رفتم که مثلا جزو بهترین های اینجا بودم و هیچ کدوم اصلا قابل مقایسه هم نبودن. در مقایسه با دالاس گرفتم هیوستون که دیگه دنیای متفاوتیه. هر جا من هیوستون رفتم از عالی هم عالی تر بود.

ترافیک اینجا خیلی بدتره و رانندگی فاجعه باره. دالاس هم خیلی شلوغ شده بود اما اونجا سیستم بزرگراه ها خیلی بهتره. اینجا اکثر محله ها پر از چراغ قرمزه. یه جاهایی از شهر که واقعا من اعصاب رانندگی ندارم. کلا راننده ها خیلی بد رانندگی میکنن. الان یه کم عادت کردم اما روزایی اول هی میگفتم اینا چرا اینطوری رانندگی میکنن. یه بار هم یکی نزدیک بود از بغل بزنه به ماشین من. البته اینجا هم محله با محله فرق میکنه. اون بالا خیلی بیشتر شبیه تگزاسه. مثلا Pembroke Pines مثل تگزاس سرسبز بود! 

خونه های تگزاس خیلی بهترن. خونه های اینجا بیشتر شبیه ویلاهای شمال هستن تا خونه هایی که توی تگزاس میبینی. قیمت خونه هم خیلی الکی بیشتره. خونه های معمولی پلینو واقعا قصر هستن در مقایسه با بیشتر خونه های اینجا. 


ترن هوایی احوال

از اول 2022 تا امروز فقط پریروز خوب و نرمال بودم و امروز هم بدی نیستم. تقریبا همه روزها ترن هوایی حال و احوال داشتم. دوستام که اینجا بودن سوم برگشتن شهرهاشون و من تنها موندم. نمیدونم که تنهایی باعث شد یا اینکه همون مشکل قبلی هست. شاید هم استرس رفتن به ایران بود.

قرار بود که امروز سوار هواپیما به سمت ایران باشم که همین آخر هفته که با خانواده ام صحبت کردم رای ام رو زدن. مامانم گفت که بعد از ده سال میخوای بیایی یک ماه بمونی اونم زمستون و هیچ جایی هم نمیشه رفت و چند روز هم جت لگ هستی و چند روز هم میخوای چشم هاتو لیزیک کنی! گفتم خب لیزیک نمیکنم. گفت حالا چکاریه که میخوای عجله ای اینطوری بیایی. ده ساله نیومدی چند ماه دیگه هم روش. صبر کن تا این قانون جدید اعلام بشه و بعد بیا. بابام هم نگران اوضاع سیاسی ایران و امریکا بود و گفت صبر کن تا ببینیم اینا به کجا میرسن. شاید اوضاع بهتر بشه.

اوضاع مریضی

اینجا هم این گونه جدید ویروس کرونا داره همه رو میگیره. دوستام که اینجا بودن دو تاشون که همش با من بودن گرفتن و یکیشون هم خیلی شدید مریض شد. دو سه روز آخر که اینجا بود همش سرفه میکرد و بدن درد داشت و برگشتن تست دادن و هر دو تا مثبت شدن. من دیگه تست ندادم چون به حالم فرقی نمیکرد که کرونا گرفته باشم یا نه. آخرش هم نمیدونم گرفتم یا نه. دو روز سرفه خلط دار داشتم و بقیه اش هم سرگیجه های همیشگی مربوط به تیروئید بود. پریروز به طرز عجیبی یه دفعه حالم خوب شد. صبح بیدار شدم پر از انرژی بودم و دیگه صد تا خمیازه نکشیدم. نمیدونم که چی شد. این بود که آخر هفته با بچه های ایرانی اینجا آشنا شدم و شاید یه کم روحیه ام بهتر شد و همین کمک کرد. شاید هم قرص ها و مکمل ها رو که میخورم داره اثر میکنه. شایدم اون یه ذره قهوه ای بود که صبح خوردم. دیروز اما به خوبی پریروز نبودم. صبح رفتم باشگاه خیلی بهتر شدم. فهمیدم که باشگاه میرم خیلی کمک میکنه مخصوصا وقتی ضربان قلبم میره بالا و نفس نفس میزنم. دیروز خیلی به سختی ورزش کردم چون اصلا بدنم نمیکشید. نمیدونم چرا وقتی صبحانه میخورم و بعد میرم باشگاه دیگه نمیتونم درست ورزش کنم اما روزایی که صبحانه نمیخوردم مشکلی نبود. ظاهرا بدنم توی حالت کیتو بهتر کار میکنه! (Safe Mode!) دو سه هفته پیش هم که سه روز فقط آب خوردم روز سوم حالم خیلی خوب شده بود.

این چیزایی که تا حالا کمک کردن یکیش همین باشگاه هست. دویدن تا اینکه عرق کنم. بعد هم استخر و شنا که به نفس نفس بزنم. بعد دو ساعت خیلی خوب میشم. مولتی ویتامین ها و مکمل ها هم شاید کمک میکنن چون از شنبه مولتی ویتامین ها رو هم شروع کردم.

سوم یه تست دیگه تیروئید دادم. عدد TPO هیچ تغییری نکرده بود. اما TSH و T3  و T4 دیگه توی رنج نرمال بودند که مطمئنا به خاطر قرص ها هست و نه تغذیه و چیز دیگه ای چون TPO تغییری نکرده. خیلی تعجب کردم چون من کلی سلنیوم خوردم که گفته بودن باید کمک کنه. غذا هم سالمترین چیزی که میشد رو خورده بودم. همچنین غذای دریایی و مخصوصا جلبک که ید زیاد داره هم خورده بودم اما ظاهرا هیچ کدوم تاثیری روی TPO نداشتن. میخوام یه دو هفته ای ویتامین دی رو زیاد کنم و دوباره تست بدم ببینم تاثیری داشته یا نه.

امروز قهوه نخوردم و دیشب هم شش ساعت بیشتر نتونستم بخوابم و صبح هم بیدار شدم انرژی نداشتم و کمی گیج بودم اما رفتم باشگاه و ورزش کردم و بعد از نیم ساعت یکباره خوب شدم. الانم آمدم کافی شاپ که امروز رو از کافی شاپ کار کنم. گفتم یه آپدیتی هم اینجا بذارم یه مدت ننوشته بودم. واقعا حالم خوب باشه میتونم صد تا کار رو انجام بدم. خوب نباشه غذا هم به زور میخورم. 

پریروز که خیلی خوب بودم از خوشحالی گریه میکردم. انگار وقتی که خوب نیستم یه آدم دیگه ای میشم. یه آدم افسرده و ناامید که هیچ شادی ای توی زندگیش نیست و فقط منتظره که زندگی اش بگذره و به آخر برسه. وقتی که حالم خوب میشه ابرها میرن کنار و یه دفعه دنیا روشن میشه و پر از انرژِی میشم و میگم من باید قبل از رفتنم از دنیا یه میراث خوبی از خودم بذارم و منم میتونم. دلم میخواد یه زندگی عالی داشته باشم. همه جای دنیا رو برم برگردم و به خیالاتم جامه عمل بپوشونم. پر از انرژِی میشم. 

منو به اسم کسی که همیشه میخنده توی دانشگاه میشناختن و حالا به زحمت پام رو روی زمین میکشم. امیدوارم این روزای خوب زیاد بشن حتی اگر مجبور بشم دو ساعت اول صبح ورزش کنم این کار رو میکنم ولی من به این روزای خوب احتیاج دارم. برای من حکم هوا رو داره. امیدوارم این ترن هوایی به آخرش برسه و فقط لذت انتهاش بمونه.

امروز خوب نبودم

دیروز بعد از چند روز یه کم غذا خوردم که غذا باشه. یعنی مرغ خریده بودم با یه کم زیتون خوردم. چند تا قرص مکمل هم قبل از خواب خوردم. میخوابیدم هم حالم عالی بود. اما صبح که بیدار شدم سرم گیج بود. یک هفته ای بود که غذا فقط سبزیجات میخوردم یا روزه بودم تقریبا مشکل سرگیجه برطرف شده بود. اون قرص ام رو هم شروع کرده بودم. دیشب هم تا آخر شب پر انرژی بودم نمیدونم که یکباره چی شد. شب هم نسبتا خوب خوابیدم ولی صبح زود بیدار شدم و بعد خوابم نبرد. نمیدونم چرا اینطوری میشه. قرص تیروئیدم رو خوردم و به زور خوابیدم. یه کم بهتر شدم اما نه خیلی. میخواستم کارهای شرکت رو انجام بدم اما نتونستم. همینطوری پشت کامپیوتر نشستم و هیچ کاری از پیش نبردم. ساعت 5 بعد از میتینگ دیدم دیگه نمیتونم و سه ساعتی خوابیدم. بیدار که شدم بازم خوب نشده بودم. میخواستم برم باشگاه و حتی لباس هامو هم پوشیدم اما دیدم نمیتونم. نشستم پای کامپیوتر ببینم یه دوچرخه خوب پیدا میکنم بخرم یا نه. دو سه تایی پیدا کردم اما همشون قیمتشون بیشتر از ارزششون بود. یه کم کرفس رو توی آب جوشوندم و خوردم و سه تا هم تخم مرغ خوردم که اونم امتحان کنم. ببینم تا فردا بهتر میشم یا نه. میخوام دونه دونه این مواد غذایی رو امتحان کنم ببینم کدومشون به من سازگاره و کدوم نیست. البته دیروز یه اشتباه دیگه ای که کردم آب کم خورده بودم چون بیشترش رو پای کارم نشسته بودم. نمیدونم شاید اون بود. شاید هم گوشت مرغ بود. اگر فردا خوب نباشم ممکنه زیتون یا جو یا تخم مرغ باشه. نمیدونم اصلا اینا رو باید روزی حساب کنم یا ممکنه چیزایی که روزای قبل خوردم تاثیرش رو امروز گذاشته باشه. آهان هوا امروز بارونی و ابری بود برخلاف دو سه روز گذشته شاید اونم باشه. گرفتاری شدیما.