زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

Party Bike دیگه چیه؟!

امشب رفتم سمت Deep Ellum تا منطقه اونجا رو هم ببینم. این چند ساله من دالاس بودم اینجا نیامده بودم. برای اولین بار یه چیزی دیدم به اسم Party Bike. یه ماشینی بود شبیه مینی بوس بود که دو طرفش رکاب بود و یه ده نفری نشسته بودن و دلخوش داشتن رکاب میزدن و میگشتن.



 این منطقه دالاس خیلی شبیه Austin بود. توش پر از آدمای عجیب و غریب هم بود. یه عکس از دور گرفتم اما درست توی عکس معلوم نیست. یه عالمه آدم با موهای سیخ سیخی و سیم کشی توی گوش و بینی اشون یه جا جمع شده بودند. یعنی من همینطوری هاج و واج داشتم نگاهشون میکردم. 

من اصلا احساس امنیت نمیکردم و بنابراین اونجا رو به سرعت ترک کردیم. 

در جستجوی خانه جدید

این روزا بعضی وقتا بعد از کار میرم محله ها و منطقه های مختلف رو ببینم شاید که خونه امو عوض کنم. آخه خونه ای که الان دارم خیلی کوچیکه. دو تا مشکل اساسی داره. یکی اینکه کوچیکه. الان که میخوام یه استدیو راه بندازم جا ندارم. همینطور مهمون دعوت کردن هم سخته چون جا ندارم. مشکل دوم اینه که از مراکز شلوغی دوره. حالا اون موقع ها هر روز میرفتم دانشگاه و مهم نبود اما الان که میرم سر کار حس میکنم که روزانه با آدمای خیلی کمی سر و کار دارم و این خیلی بده. دوست دارم یه کم سبک زندگیمو عوض کنم تا یه تنوعی حاصل بشه.

امروز رفتم Addison جایی که کار میکنم. از خیلی قبل دوست داشتم که بیام و اینجا خونه بگیرم. توی پارک یه عده ای داشتن ورزش میکردن اما خیابون ها همچنان خالی از آدم بود. این خوبه که هر روز بیام پارک و به محل کارم نزدیک باشم اما فکر نمیکنم ارزش داشته باشه که این همه هزینه کنم. حالا بگردم ببینم چی پیدا میشه.

گردو نیست که هنر معاصره

امروز داشتم نون پنیر گردو میخوردم دیدم یه گردویی خیلی عجیبه. دلم نیامد عکسش رو نگیرم. فکر کنم عین اینو توی موزه هنر قسمت افریقا دیده بودم. 



عینکم شکست

امروز بعد از سالهای عینکم شکست. یعنی همینطوری صبح که بیدار شدم بذارم روی چشمم دسته اش کنده شد. توی خونه چسب قطره ای داشتم و چسبوندمش اما دیگه مثل اولش نشد. تنظیمش به هم خورده و درست روی صورتم نمیمونه. برای همین این روزا سردرد میگیرم. امروز آمدم والمارت که ببینم یه عینک ارزون گیر میارم جایگزین کنم. گفت 50 دلار پول ویزیت دکتر هست و فریم هم هر چی انتخاب کنی (که تقریبا 100 دلار اینا بود) و شیشه اش هم بستگی به نمره ای که دکتر میده بین 110 تا 170 دلار میشه. هر چی گشتم که یه فریم پیدا کنم نشد. مسئول اونجا آدم خوبی بود و دسته عینکم رو مجانی عوض کرد و فعلا موقتی درست شد تا یه جایی پیدا کنم عینک بگیرم.

یه چند ساعتی آنلاین گشتم دیدم که فریم های عینک خوبی میشه با قیمت های ارزون گیر آورد اما هر کاری کردم دیدم که نمیتونم آنلاین عینک بگیرم. میترسم که بگیرم و روی صورتم خوب نیاسته و یا اینکه اصلا بهم نیاد. کلی هم در مورد اندازه ها و شماره ها و تنظیمات عینک ها خوندم اما آخرش تصمیم گرفتم که آنلاین نگیرم. در ضمن نیاز به نسخه پزشک دارن و از روی شماره عینک قبلی برام درست نمیکنن. این کسی که والمارت هم کار میکرد گفت که فریم اندازه فریم فعلیت گیر نمیاد و به نظر من برو یه جدید بگیر.


پریروزا که رفتم اجاره خونه امو بدم دیدم که دفتردار اونجا یه عینک جدید زده. بهش گفتم از کجا گرفتی و گفت از America's Best گرفتم. دو تا عینک میده 70 دلار. خودشون دکتر هم دارن و مجانی ویزیت میکنن. گفتم عجب امریکا جای عجیبیه. یعنی به هر کسی میگفتم میگفت باید 500 دلار برای عینک بدی. حالا اینجا دو تا عینک میده 70 دلار. میتونم یه عینک آفتابی هم بگیرم که ندارم. البته من نمیرم 70 دلاریشو بگیرم و احتمالا همون 300-400 دلار رو براش خرج میکنم که یه شیشه و فریم خوب بگیرم. فعلا که وقت ندارم  و باید سر فرصت با یه آدم خوش سلیقه برم که یه عینک خوب بخرم.

رستوران صحرا

امروز رئیسم دعوت کرد که ناهار بریم بیرون. گفت میخوام یه کم غذای ایرانی بخورم. پرسید تا حالا رستوران صحرا رفتم و منم گفتم نه. گفت پس بریم اونجا. رستوران های اینجا بعضی ها بافه (buffet) هستند. یعنی یه هزینه ثابت میدی و دیگه هر چی خواستی میخوری. منم خیلی وقت بود بافه نرفته بودم و خلاصه تا تونستم خوردم. من الان چهار سال و نیم هست و هنوز خیلی جاها نرفتم و غذا نخوردم.  



این رئیس ما هم مثل بیشتر هندی ها گیاهخوار هست و هیچ غذای به درد بخوری اینجا نبود که بنده خدا بخوره. بهش گفتم اینجا که هیچ غذای خوب گیاهی ای نداره. چرا گفتی بیاییم اینجا. گفت چون تو نرفته بودی خواستم بیاییم اینجا. البته همینم که دارم میخورم خیلی خوبه و چندین بار هم با دوستام اینجا آمده بودم. غذا رو هم خودش حساب کرد و هر چی گفتم حداقل هر کسی سهم خودشو بده قبول نکرد. 


یه چیزی که در مورد رستوران های اینجا دوست دارم اینه که هر کدومشون theme خودشونو دارن. کلا خیلی دوست دارم وقتی میبینم که در و دیوارشونو به سبک مخصوص خودشون درست کردند.


همونطوری  که شنیده بودم سرعت کار توی ایالات جنوبی خیلی پایینتر از جاهای دیگه است. حداقل این کاری که من دارم اینطوریه. یعنی من دو برابر این میتونم کار کنم. فکر کردم که این برای من خیلی بهتره چون میتونم روی ایده ها و پروژه های خودم زمان بیشتری بذارم.