-
یک تجربه کاری دیگه در امریکا - قسمت دوم
سهشنبه 9 شهریور 1395 09:29
تقریبا یک ماه که گذشت من همه چیو کن فیکون کرده بودم. سرعت انجام کارها از 10 ساعت رسید به کمتر از 1 ساعت و یک فرآیند 16 مرحله ای رو به 4 مرحله ساده کرده بودم و بقیه همه اتوماتیک شده بودند. از ایده هایی که برای ریسرچ دکترام استفاده کرده بودم هم کلی بهره گرفتم. گفتم در هر صورت روی پروژه ها کلی سود میکنم بعدا. یه ایمیل زد...
-
یک تجربه کاری دیگه در امریکا - قسمت اول
چهارشنبه 27 مرداد 1395 09:47
یک ماه پیش وارد یه شرکت کوچیک شدم تا یه کاری رو شروع کنم. یه مصاحبه تلفنی با صاحب شرکت داشتم. "من این شرکت رو یک سال و نیم پیش تاسیس کردم. یه نفر با شانزده سال سابقه کار و چند نفر تازه وارد رو استخدام کردم. در عرض یکسال چند تا پروژه انجام دادیم ولی افرادی که استخدام کرده بودم افراد مناسبی نبودند. الان دنبال...
-
تست دوم
دوشنبه 25 مرداد 1395 11:07
الان ساعت 1 و 20 دقیقه شب هست و من تا همین الان داشتم پوستر مقاله امو درست میکردم. دیگه نشد امروزم بنویسم. واقعا نمیدونم چرا اینهمه باید برای یه مقاله وقت صرف بشه. نمیخواستم این وقت رو بذارم ولی به خاطر احترام به این استادی که زحمت کشید و کمکم کرد دیگه درست کردم. صبح هم ساعت 8 باید برم سر کار! کی بیدار بشم خدا میدونه....
-
تست
یکشنبه 17 مرداد 1395 00:11
سلام. میخوام فایل سرورم رو عوض کنم چون خیلی طول میکشه عکس آپلود کنم. خب مثل اینکه بعضی ها نمی دیدن. حالا عکس رو با 4 تا تنظیم مختلف گذاشتم. لطفا بگین کدوم یکی از عکس های 1 تا 4 رو میبینین. مثلا 1 و2 یا 1و2و3و4 عکس 1: عکس 2: عکس 3: عکس 4:
-
کمی در مورد این چند سالی که گذشت و آینده
سهشنبه 11 خرداد 1395 01:36
الان چند هفته ای میشه که دیگه تز نمینویسم و دارم دنبال کار میگردم. یعنی تقریبا 90 صفحه نوشتم و دیدم اگر بخوام فارغ التحصیل بشم کار ندارم گفتم چه کاریه. برای تابستون هم فاند ندادن بهم و گفتم بهتره که این مدت یه کار خوب پیدا کنم. کار پیدا کردن هم اینجا داستانی داره. طبق آماری که خوندم بین 80 تا 90 درصد کارها اصلا پست...
-
همش دارم تز مینویسم :)
جمعه 24 اردیبهشت 1395 23:20
یه مدت زیادیه که نرسیدم بنویسم. یه کم بنویسم که چه اتفاقاتی افتاده. ترم پیش رفتم کارآموزی (internship) توی یه شرکت امریکایی برای کار. اون یه داستان طولانی خودش داره که شاید یه بار در موردش بنویسم. اون ترم خیلی فشار کار و استرس زیاد بود. من حتی نمیتونستم بعد از کار برم ورزش اینقدر که خسته میشدم و کل آخر هفته ها رو...
-
سال نو مبارک - هنوزم مریضم
سهشنبه 10 فروردین 1395 11:59
یه مدت زیادیه که مریضم. نمیدونم سرما خوردم یا آنفولانزا یه چیه. یادمه سال آخر لیسانس هم شدیدا مریض شده بودم و سینوس هام چرک کرده بود و چند ماهی طول کشید که ازش خلاص شدم و حالا باز دوباره مریض شدم اینجا. ماه پیش رفتم دکتر و اونم هیچ چیزی به جز آموکسی سیلین ننوشت. همه آموکسی هام هم تموم شد و باز خوب نشدم. یعنی چند روز...
-
ترامپ
سهشنبه 27 بهمن 1394 09:53
سوژه این روزای امریکا انتخابات هست و پدیده ای به نام ترامپ. تقریبا هر کسی 30 ثانیه پای حرفهای ترامپ بشینه متوجه شباهت باورنکردنی اون با رئیس جمهور اسبق ایران میشه. یعنی ورژن امریکایی احمدی نژاد. سریال friends رو که میدیدم فصل 6 اینا هست که چندین بار اسم ترامپ رو میبره. مثلا میگه ترامت رو توی آسانسور دیدم و... انگار از...
-
برای شغل آینده چی بخونیم و چی یاد بگیریم؟ کامپیوتر
سهشنبه 27 بهمن 1394 03:51
یه زمان میگفتن کسی که زبان بلد نباشه سواد نداره. یه زمان میگفتن کسی که با کامپیوتر بلد نباشه کار کنه سواد نداره. امروز که خدا رو شکر دیگه هم یه گوشی همراه هوشمند دارن که خود کامپیوتره. امروز دیگه حرف اینه که کسی که برنامه نویسی بلد نباشه سواد نداره. چند وقت پیش داشتم اخبار رو نگاه میکردم اوباما رئیس جمهور فعلی امریکا...
-
بزرگترین مشکلات زندگی من (3)
سهشنبه 27 بهمن 1394 02:53
یک مشکل دیگه ای که تا حالا ندیدم کس دیگه ای داشته باشه مسئله حس ششم هست. بعضی وقتا حس ششم من اینقدر قوی کار میکنه که برام مشکلات عدیده ای رو به وجود میاره. مثلا یادتونه سال اول دانشگاه با اون استاده چه مشکلی پیش آمد؟ بدون اینکه دیده باشمش از روی عکسش حتی میتونستم بفهمم چقدر این آدم خودخواه و برام دردسر درست میکنه. یا...
-
جواب 90 درصد سئوالایی که برام با ایمیل میاد یا پیام خصوصی میذارین
دوشنبه 26 بهمن 1394 23:28
هر دفعه که میام یه چیزی بنویسم یه تعدادی پیام تکراری گرفتم که اونا رو جواب میدم دیگه نمیرسم بنویسم. دوست من اگر میخوای چیزی بپرسی اول فکر کن ببین من میتونم جواب بدم یا نه. مثلا شانس ادمیشنم معدل X لیسانس معدل Y فوق توی یه رشته ای که من اسمشم نشنیدم چقدره؟ چه میدونم خب. هزار نفر مثل شما. ببین نمره جی آر ای تافلت چند...
-
بزرگترین مشکلات زندگی من (2)
یکشنبه 27 دی 1394 09:41
یکی دیگه از بزرگترین مشکلاتی که من دارم اهمیت به عمل و نتیجه عمل به جای حرف هست. اینه که باعث میشم بعضی ها روانی بشن و یا اصلا درک نکنن. به هر کسی بگی حرف مهمهتره و یا عمل, یه قیافه روشنفکرانه ای میگیره و میگه عمل! یعنی اینقدر واضحه که همه میدونن. اما انتظار اکثریت اینه که 1- به حرفشون بیشتر از عملشون و از اون مهمتر...
-
بزرگترین مشکلات زندگی من (1)
یکشنبه 27 دی 1394 05:24
ببخشید اگر سطح نوشته به نظرتون خیلی بالا و یا پایین میرسه. اگر دوست ندارین نخونین. متاسفانه این نوشتار شخصیه بیشتر و شاید بحث برانگیز باشه چون هیچ کسی حاضر نیست که قبول کنه خودش نمیفهمه و منم همینطور. یکی از بزرگترین مشکلاتی که توی زندگی همیشه باهاش دست و پنجه نرم میکنم مشکل ارتباط برقرار کردن با دیگران هست. شاید...
-
فرمول خوشحالی و خوشبختی به طور آنی
سهشنبه 15 دی 1394 07:42
چند وقت پیش داشتم یه مقاله ای میخوندم که چرا نسل جوان امروزی به نسبت گذشته کمتر خوشحال هستند. http://waitbutwhy.com/2013/09/why-generation-y-yuppies-are-unhappy.html فرمول مقاله ساده و به نظرم جالبه: Happiness = reality - expectations خوشحالی = حقیقت منهای انتظارات یعنی اگر واقیت زندگی یک نفر بیشتر از انتظاراتش باشه...
-
دریایی به عمق یک سانت
دوشنبه 7 دی 1394 06:48
سال دوم کارشناسی ارشد استاد یکی از درس ها آمد و گفت فایده ای نداره آدم دریایی ای به عمق یک سانت باشه. بلکه باید عمق داشته باشه. من در مورد حرفش خیلی فکر کردم. آخر سر به این نتیجه رسیدم که اشتباه میکنه. به نظر من آدم باید دریایی به عمق یک سانت باشه ولی یه جاهایی عمق کیلومتری داشته باشه. من حس میکنم که این خیلی به من...
-
یه کم دیگه در مورد اتکا به خود
سهشنبه 24 آذر 1394 09:51
چند تا از دوستان در مورد اتکا به خود پرسیده بودند. حس کردم که حق مطلب ادا نشد. یادمه سال اول راهنمایی که بودم اصرار میکردم خانواده برم کار کنم تا خودم خرج خودمو در بیارم. حتی این حرف رو توی تاکسی به مامانم گفتم و راننده تاکسی هم شنید و اونم گفت اگر خانواده ات کمک خرج نمیخوان بهتره الان درس بخونم. همون روزمامانم توی...
-
کارتون های مورد علاقه من
سهشنبه 24 آذر 1394 08:48
یکی از خوانندگان بلاگ نظر داده بود که توی صدا و سیما کار میکنن و خواستن که اگر کسی پیشنهادی داره در مورد برنامه های کودک مطرح کنن. خواستم من نظرمو به صورت یه پست بنویسم. نظر شخصی من اینه که بهتر برنامه های عروسکی و آموزشی کم بشه و به جاش سه دسته کارتون بیشتر بشه: 1- کارتون هایی که مفاهیم عمقی تر و بنیادی تری رو هدف...
-
تحلیل تاریخ رو باید شنید
چهارشنبه 27 آبان 1394 07:24
چند وقت پیش یه سخنرانی ای در مورد پیدایش داعش بودم. کسی که صحبت میکرد خیلی جالب اتفاقات تاریخی رو کنار هم میچید و تحلیل میکرد که چطوری حتی پیدایش داعش قابل پیش بینی بوده. برای اولین بار فهمیدم که بالاخره این تاریخ به چه دردی میخوره. یاد تاریخ مدرسه امون افتادم. معلم تاریخ میامد و میگفت سلسله قاجاریه چه سالی سقوط کرد و...
-
افسانه توشیشان
چهارشنبه 27 آبان 1394 06:55
یکی از کارتون هایی که توی بچگی خیلی برام جالب بود یه کارتون ژاپنی بود به اسم افسانه توشیشان. بعضی وقتا فکر میکنم زمان ما چه کارتون های قشنگی میذاشتن. یه مدتی میخواستم برم صدا و سیما اعتراض کنم که بابا چقدر از این برنامه های عروسکی مسخره درست میکنین که هیچ محتوایی هم توش نیست. بعد دیدم که کاری از دست من بر نمیاد. داشتم...
-
ثروت ارزش یا ضد ارزش
پنجشنبه 14 آبان 1394 08:18
یه چیزی که میرسی امریکا و تعجب میکنی اینه که چقدر مردم اینجا به پول و ثروت اهمیت میدن. چیزی که ما کلا بد میدونیم و حتی بهش میگیم مادی گرایی و در مقابل معنویات قرارش میدیم. اولش فکر میکنی که اوه اینا چقدر ماده پرست هستن اما بعد که چند سالی باهاشون زندگی میکنی میبینی که ریشه های فرهنگی شون فرق میکنه. ثروت توی امریکا یه...
-
علم بهتر است یا ثروت
پنجشنبه 14 آبان 1394 08:18
معلم میاد توی کلاس. کلاس انشاست دوباره. بعضی ها اصلا گوش نمیدن. آخه این انشا به چه دردی میخوره؟ معلم بزرگ پای تخته مینویسه: "علم بهتر است یا ثروت" بعد با چوبش محکم سه بار به تخته می کوبه و میگه "این موضوع انشا برای هفته دیگه است" همینطوری به تخته نگاه میکنم و فکر میکنم آخه این یعنی چی؟ همینطوری توی...
-
شرمنده ام خیلی مریض بودم
چهارشنبه 6 آبان 1394 06:06
این سه سالی که امریکا آمده بودم مریض نشده بودم تا یک ماه پیش که یه مریضی خیلی شدیدی گرفتم. نمیدونم سرما خوردگی بود یا هر چی بود نمیدونم اما کوفتگی اش کلا هیچ انرژی ای برام نذاشته بود. بعدم که درگیر مسائل شخصی بودم و هستم و نرسیدم خلاصه هیچی بنویسم. اون مطالب مربوط به تفکر منتقدانه رو هم نرسیدم تکمیل کنم حالا باید...
-
فستیوال رنسانس - قسمت هفتم و آخر
دوشنبه 16 شهریور 1394 02:00
یه نمایش دیگه هم رفتیم با بازی با کارد بود. اولش خودشون دو تا بودند. بعد یه دختری رو از بین تماشاچیا بلند کردند که بیاد بایسته و به سمتش چاقو پرت کنن که اطرافش بخوره. دختره از ترس زحله ترک شده بود. ولی خب همه چیز به خیر و خوشی گذشت. وسایل بازی هم برای بچه ها به سبک قدیمی بود! مثل یه جایی که بچه ها رو سوار کره اسب و...
-
فستیوال رنسانس - قسمت ششم
دوشنبه 16 شهریور 1394 01:45
بعد رفتیم و یه نمایش دیگه رو نگاه کردیم. یکی بود که با شلاق و آتیش کارای سرگرم کننده ای میکرد. بعد از نمایش من راه افتادم که تنهایی بقیه جاها رو ببینم. کلا محیط اش رو خیلی دوست داشتم. یکی از نمایش ها مثل نمایشهای توی ایران بود که مثلا یه پهلونی میامد و زنجیر پاره میکرد. داشتم فکر میکردم که حتی توی فرهنگ های مختلف هم...
-
فستیوال رنسانس - قسمت پنجم
دوشنبه 9 شهریور 1394 07:08
بعد از اون نوبت نمایش راهپیمایی بود. همه اونایی که لباس های قرون وسطایی داشتند از یه مسیری راه میرفتن که دیگران نگاهشون کنن. انقدر لباس ها رنگارنگ و قشنگ بودند که یه برنامه ای که قبل از رفتن به نظر خسته کننده میامد, یکی از جالب ترین برنامه ها شد به نظر من. انگار که توی یه شهر قدیمی شاه قراره بیاد و همه پیش روی شاه...
-
فستیوال رنسانس - قسمت چهارم
دوشنبه 9 شهریور 1394 07:05
یه جایی هم بود که قلعه وحشت داشت دیگه ما ترسیدیم بریم! یه سری نمایش ها هم مخصوص بچه ها بود. مثل یه نمایش شلیک توپ قرون وسطایی. طرف نیم ساعت بازار گرمی کرد که این توپ نمیدونم قلعه رو خراب میکنه و چکار میکنه و ... و همه بچه ها میخ نشسته بودند که ببینن شلیک اون توپه چطوری یه مجسمه رو نابود میکنه. آخرش هم یه توپ الکی پرت...
-
فستیوال رنسانس - قسمت سوم
دوشنبه 26 مرداد 1394 06:18
گوشه گوشه های اونجا افرادی بودند که نمایش اجرا میکردند. به پیشنهاد دوستان رفتیم برای تماشای یکی از نمایش ها. نمایش ها مثل یک قسمت از سیرک بود و یک نفر یا دو نفر حرکات آکروباتیک انجام میدادند و یا مثلا کارهای جالبی مثل پرت کردن چاقو و بازی با آتش و ... میکردند. نمایش ها رایگان بودند ولی بعد از نمایش از تماشاگرها خواسته...
-
فستیوال رنسانس - قسمت دوم
دوشنبه 26 مرداد 1394 06:18
بالاخره در رو باز کردند و مردم به صف وارد شدند. وقتی داخل شدم خیلی جالب بود. اصلا باورم نمیشد. یک قلعه اندازه یک محله کامل رو سبک قدیم درست کرده بودند. انگار توی فیلم ها و توی بازی ها بودیم. لباس های عجیب و غریب مردم هم دیگه خودش یه جذابیت دیگه ای زده بود. اولین چیزی که جلب توجه میکرد صدای مردی بود که نون میفروخت و هر...
-
فستیوال رنسانس - قسمت اول
دوشنبه 26 مرداد 1394 06:13
مطالب مربوط به تفکر منتقدانه بیشتر از چیزی شد که فکر میکردم و اگر بخوام خلاصه اش کنم فکر کنم یه قسمتی اش از بین میره. اینه که گفتم یه کم زنگ تفریح باشه. یکی از چیزای خیلی جالبی که توی امریکا دیدم اینه که مردم کلا دل خوشی دارن. همه میدونیم که صنعت سرگرمی ( entertainment ) یکی از بزرگترین صنایع امریکاست. چند وقت پیش چند...
-
محرم راز
یکشنبه 18 مرداد 1394 06:48
گذر کردم ز میخانه شبی را بدیدم عاشقی لرزان تنی را بپرسیدم ز احوال نذارش چرا گشته چنین آشفته حالش چه رفته بر تو ای شیخ کرامات چنین وارسته ای فارغ ز حالات دمی رقصان شوی گاهی نشینی گهی خندان گهی گریان چونینی به تلخی خنده ای بر لب نهادی فسرده آهی از دل بر گشادی رسیده عمر من بر نیمه خویش ندیدم محرمی جز سینه خویش که حسرت...