-
یه رستوران ایتالیایی
شنبه 10 تیر 1396 08:22
امروز بعد از کار آمدم یه رستوران ایتالیایی که تا حالا نرفته بودم. البته رستوران زیاده که تا حالا نرفتم چون خیلی اهل غذای بیرون نیستم. در کل خیلی دوست دارم وقتی رستوران ها تزئینات اون کشور رو دارند. انگار که وارد ایتالیا شدم غذاش هم خوب بود دوست داشتم. بقیه شب در کل خوب پیش نرفت!
-
خوشی این روزای شرکت
جمعه 9 تیر 1396 04:11
از کاری که گرفتم راضی هستم. در کل زندگی سرعت خیلی کمی اینجا و بعضی روزا کار خاصی نیست که انجام بدم.برام خیلی مهم نیست. چیزی که مهمه اینه که وقتم بعد از کار آزاد هست و هر کاری دوست داشته باشم میتونم انجام بدم. بعد از کار معمولا روی پروژه ای که برای شرکت خودم هست کار میکنم. میرم استارباکسی جایی میشینم و کار میکنم. اینه...
-
روز انتخابات
سهشنبه 30 خرداد 1396 05:35
امروز روز انتخابات ریاست جمهوری ایران بود. من از سال 88 دیگه رای نداده بودم اما امسال تصمیم گرفتم که رای بدم. چیزی که قانعم کرد این بود که در هیچ جای دنیا تحریم انتخابات جواب نداده. در شرایطی که احزاب سیاسی کشور دعوت به شرکت در انتخابات میکنن تحریم انتخابات معنی نداره. اتفاقا تحریم در این شرایط نتیجه معکوس داره و...
-
رستوران چینی
سهشنبه 30 خرداد 1396 05:16
امروز بعد از مدت ها کسی رو که برام کار پیدا کرده بود دعوت کردم رستوران. برای ناهار رفتیم یه رستوران چینی که تا حالا نرفته بودم. فضای رستوران خیلی قشنگ بود. من یه غذای مغولی سفارش دادم که خوش مزه بود. اون از یه شهر کوچیک بود و میگفت که مردم دالاس خیلی welcoming نیستند. میگفت جایی که اون هست مردم خیلی گرم تر و صمیمی تر...
-
پروژه جدید
سهشنبه 30 خرداد 1396 05:13
شرکت ما یه پروژه جدید گرفته بود که از من خواستن اونو شروع کنم. برای همین محل کارم تغییر کرد و از امروز قرار شد یه جای جدید و روی یه پروژه جدید کار کنم. من تازه به جای قبلی عادت کرده بودم که عوض شد. باز اونجا چهار تا آدم رو توی طول روز میدیدم و یه جایی هم بود که قدم بزنم این ساختمون جدید اصلا اونطوری نیست. جای قدم زدنش...
-
بازم شهربازی
سهشنبه 30 خرداد 1396 05:07
دوباره امروز با یکی از بچه ها رفتم شهربازی. دیگه تصمیم گرفتم که وسیله هایی که همیشه میترسیدم رو سوار بشم و چشمم رو هم باز بذارم. این شد که Titan رو سوار شدیم. البته اونقدری که فکر میکردم ترسناک نبود و شایدم منم کم کم مثل امریکایی به نسبت این هیجان ها پر تحمل شدم. البته بعدش سر درد گرفتم اما نترسیدم. یادمه بار اول که...
-
یه شب با دوستان قدیمی
سهشنبه 30 خرداد 1396 05:03
امروز یکی از دوستان قدیمی زنگ زد و خونه اشون دعوت کرد که بریم آش رشته بخوریم. بعد از مدت ها باز بچه های قدیمی ای که با هم بودیم دور هم جمع شدیم و خوش گذشت.
-
جشن فارغ التحصیلی در دانشگاه
سهشنبه 30 خرداد 1396 05:00
امروز بعد از مدت ها رفتم دانشگاه چون جشن فارغ التحصیلی بعضی از بچه ها بود. بعد از مدت ها بچه ها رو دیدم و دیداری تازه شد. کلی از دوستام فارغ التحصیل شدن و هر کسی داره یه جایی میره. در کل حس عجیبی بود که انگار دارم اینجا توی دالاس تنها میمونم اما خب دوستانی هستند که جدیدتر هم آمده باشند. امروز باز دانشگاه صحنه ابرهای...
-
رستوران Olive Garden
سهشنبه 30 خرداد 1396 04:56
امروز رفتیم یه رستوران ایتالیایی به اسم Olive Garden. بچه های شرکت میخواستند در مورد اینکه چطوری با این مشتری برخورد کنند صحبت کنند. من تا حالا این رستوران رو نرفته بودم و غذاش برام جدید بود. حیف که عکس هایی که گرفتم خوب نشده. در کل غذاش خوب بود اما پر روغن زیتون بود. چون چند نفری آمده بودیم هم هر چقدر میخواستیم سالاد...
-
در جستجوی خانه - West Village
سهشنبه 30 خرداد 1396 04:52
توی اینترنت یه استارباکس دیگه پیدا کردم که امروز برم و اونجا بشینم کار کنم. توی نقشه که نگاه کردم فکر کردم که قبلا اینجا بودم اما بعدا که آمدم دیدم که بار اولی هست که آمدم اینجا. وقتی رسیدم گفتم وای خدای من اینجا هم دالاسه؟! چقدر با جایی که دانشگاه هست فرق میکنه. اینجا خیلی شبیه شهرهای بزرگ بود. کلی آدم بیرون نشسته...
-
تجربه تعویض شیشه ماشین
سهشنبه 30 خرداد 1396 04:36
چند روز پیش یه تگرگ خیلی شدید آمد که زد و شیشه جلوی ماشینمو شکست. این یه هفته همینطوری با شیشه شکسته رانندگی کردم تا دیروز توی شرکت یه جایی رو پیدا کردم که خودشون میامدن و تعمیر میکردن. کارشون خیلی جالب بود. طرف با یه وانت که پشتش شیشه ها رو گذاشته بود آمد و در حالی که من سر کار بودم شیشه رو عوض کرد و رفت. یعنی من فقط...
-
دوستام دارن میرن
سهشنبه 30 خرداد 1396 04:30
امروز یکی از دوستام دعوت کرده بود و پیتزای خونگی درست کرده بود که دور هم خوردیم. این روزا کمی غم انگیز شده چون اکثر دوستام جاهای مختلف کار گرفتن یا پست داک گرفتن و دارن میرن. تقریبا همه بچه هایی که با من آمده بودند فارغ التحصیل شدن و یا دارن میشن و از دالاس میرن.
-
شبی با گروه Kevin O'Leary
سهشنبه 30 خرداد 1396 04:27
من هفته ها پیش برای یه جلسه با گروه Kevin O'Leary ثبت نام کرده بود که جلسه اش امشب بود. امیدوار بودم که توی این جلسه بتونم چهار نفر آدم رو ببینم که بتونن برای کارهای آینده ام سرمایه گذاری کنند. جلسه توی یه هتل نسبتا بزرگ بود. ارائه در مورد سرمایه گذاری بود. یه برنامه (app) درست کرده بودند که میشد سهام شرکت ها رو خرید...
-
یه روز غذای ژاپنی Ramen
چهارشنبه 17 خرداد 1396 07:56
امروز با یکی رفتم یه رستوران ژاپنی که یه غذای جدید رو امتحان کنم. اسم غذاش Ramen بود و از قرار معلوم جزو غذاهای معروف ژاپن هست. یه چیزی خوبی که در مورد امریکا هست اینه که از همه فرهنگ ها هستند و از اون بهتر اینکه همه نوع رستورانی و غذایی از همه دنیا گیر میاد. حساب کردم تا آخر عمرم هم هر روز بخوام برم یه رستوران جدید...
-
در جستجوی خانه - The village
پنجشنبه 11 خرداد 1396 08:57
(قرار بود هر هفته یکشنبه ها چند تا پست بذارم. این مدت نشده چون آداپتور لپ تاپم خراب شده و شارژ هم نداشتم. الان هم همینطوری سیمش رو وصل کردم که فعلا موقتی کار کنه. کار اینا هم زیاد پیش آمد. کلی ماجراها بوده که سعی میکنم تند تند بنویسم) امروز در جستجوی خانه آمدم یه جایی که فوق العاده قشنگ بود. واقعا عین این بود که خونه...
-
استارباکس و موزه هنر
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 06:24
از کلیسا سریع آمدم بیرون که برم و به کارم برسم. رفتم یه استارباکس نزدیک همونجا و شروع کردم به کار کردن. دو سه ساعت بعد متوجه شدم که این استارباکس دستشویی نداره. خلاصه مجبور به ترک محل قبل از موعد مقرر شدم و خودمو سریع به موزه هنر رسوندم. اونجا هم یه خانمی بود که گفت باید اول توی صف بایستی و دستبند بگیری. منم دیدم که...
-
یه کلیسا دیگه
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 06:13
امروز ساعت 3 موزه هنر قرار داشتم بنابراین تصمیم گرفتم که برم یه استارباکس دیگه توی مرکز شهر که اونجا کار کنم. همینطوری که داشتم میرفتم استارباکس یه دفعه دیدم که یه جای خیابون ها رو بستن و مردم دارن میرن داخل یه ساختمونی. دیدم دم درش نوشته که امروز سخنرانی ساعت 11 شروع میشه. ساعتو نگاه کردم 10:55 بود. با خودم گفتم که...
-
یه شب مهمونی
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 04:27
امشب یکی از دوستان قدیمی همه بچه های قدیمی رو دعوت کرده بود که دور هم باشیم. غذا هم درست کرده بود که عالی شده بود. امشب خیلی خوش گذشت. معمولا با بچه ها که هستیم آخرش مافیا بازی میکنیم. نمیدونم این بازی توی ایرانم بازی میشه یا نه اما اینجا خیلی مرسوم هست. به قید قرعه یه عده ای میشن مافیا و یه عده ای میشن پلیس و کسی...
-
چرا اینقدر خلوت؟
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 04:20
یه مشکل بزرگی که دالاس داره اینه که اکثر وقتا خلوته. امشب همینطوری رانندگی کردم سمت جایی که میخواستم خونه بگیرم نزدیک Katy trail. هیچ کسی توی خیابون ها نبود. کلی دلم گرفت. آخه چرا اینقدر خلوته تازه دیروقت هم نیست. درسته که فردا دوشنبه اولین روز کاری هست اما چرا هیچ کسی اینجاها بیرون نمیاد. امشب که برگشتم خونه یه مهمون...
-
یه روز خوب - تگزاس Bluebonnet - استارباکس
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 04:17
امروز وقت پر کردن فرم های مالیات بود. اون شرکتی که تابستون کار کرده بودم و پولمو کامل نداده بود هم تا همین امروز برگه های مالیات رو بهم نداده بود. دیگه صبح رفتم دانشگاه تا ظهر اونجا بودم تا فرم ها رو پر کنم و بفرستم. ا ز که برمیگشتم تا برم اداره پست همینطوری که داشتم رانندگی میکردم یه خیابون رو اشتباهی پیچیدم و رسیدم...
-
جشنواره هنر
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396 03:57
امشب با یکی از بچه ها رفتم جشنواره هنر. پارسال هم رفته بودیم و خیلی فرقی نکرده بود برای همینم اون نمیخواست بیاد. بنابراین نیم ساعت بیشتر اونجا نبودیم. اینجا جشنواره های هنر توی جای جای شهر زیاد میذارن و منم خیلی دوست دارم برم. یادمه چند سال پیش که ایران بود خیلی فشار کاری زیاد بود و سردرد و سرگیجه میگرفتم. بعد از کار...
-
غذای مامان پز!
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 01:49
یکی از چیزای خوب این روزا اینه که کلی غذا مامان پخته و گذاشته توی فریزر که بعضی روزا یکیشون رو میبرم. روزی که میخواستم ظرف ها رو بخرم فکر نمیکردم که در آینده ای به این نزدیکی این همه به دردم بخوره. بنده خدا مامانم ظرف ظرف پر کرده و روش هم نوشته که توی هر کدومش چیه! خلاصه دست مامانم درد نکنه. حیف که زود تموم میشه و باز...
-
ساعتی در Dallas Startup week
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 01:45
امروز روز اول Dallas Startup Week بود. من گفتم برم اونجا یه کم Networking کنم. از سر کار که برگشتم مستقیم رفتم سمت مرکز شهر. یادمه پارسال همه روزهاشو بودم اما امسال فقط میتونم همین یه شبش رو باشم. توی راه از یه جایی رد شدم که تا حالا ندیده بودم. یه تونل وسط دو تا خیابون درست کرده بودند که جالب بود. از وسط مرکز شهر که...
-
یک روز در شهر بازی
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 01:34
یه چیز خوبی که اینجا داره اینه که معمولا برای مشتری های یه بزینس تخفیف های زیادی قائل میشن تا مشتری بمونن. مثلا پارسال ما یه بلیت شهربازی گرفتیم 80 دلار که باهاش یه بار خودم و مامانم رفتیم و الان هم دوباره تخفیف زده بودند که یه دوست رو میشه مجانی برد. در حالی که بلیتش برای یک بار بازدید حدود 45 دلار هست! و البته من...
-
جشن بازنشستگی یکی از کارمندهای شرکت
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 00:14
امروز توی شرکت جشن بازنشستگی یکی از کارمندها بود که 28 سال سابقه کار داشت. تا حالا جشن بازنشستگی کسی نبودم. تصورش هم برام سخته که یه نفر 28 سال توی یه شرکت مونده باشه. جشن خیلی ساده بود. اولش رئیس شرکت آمد و در مورد سوابق خانم صحبت کرد و بعد از کلی تعریف و تمجید خود خانمه در مورد تجربه اش توی شرکت صحبت کرد. یه دسر...
-
چطوری نمیریم؟! how not to die
یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 23:07
این هفته همینطوری که داشتم یوتیوب فیلم نگاه میکردم به یه فیلم رسیدم در مورد تغذیه و از اونجا به سایت NutritionFacts.org. فیلم اصلی سایت که خود دکتره در مورد بیشترین عامل مرگ و میر در امریکا صحبت میکنه خیلی جالب بود. دیگه اون برنامه Daily Dozen رو نصب کردم و شروع کردم که تغذیه ام رو درست کنم. البته قرار نیست که وگان...
-
روابط
یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 22:58
بعضی بچه ها پرسیدند که روابط امریکا چطوریه. من مشاهدات خودمو میگم که محدود به 4-5 تا ایالتی میشه که توش بودم. اول از همه باید بگم که یه اسم دیگه امریکا christian country یا کشور مسیحی هاست. تگزاس یک جو شدیدا مذهبی داره و اکثرا هم مسیحی هستند. خانواده و ازدواج و ... هم جزو ارزش های مسیحی حساب میشه و اهمیت میدن. البته...
-
Udemy و کمی در مورد هیپی ها
یکشنبه 3 اردیبهشت 1396 21:51
فکر کنم که توی سایت هایی که قبلا معرفی کرده بودم Udemy رو نگفته بودم. این سایت هم خیلی رشد قابل توجهی داشته. این هفته توی درس An Entire MBA in 1 course ثبت نام کردم که قیمتش 10 دلار بیشتر نبود. همینطوری که دارم کار میکنم اینم گذاشتم توی گوشم گوش میدم. البته وسط های درس که رسید دیگه مفاهیم مالی اش رو نمیشد گوش داد و...
-
تجزیه و تحلیل همه چیز
چهارشنبه 30 فروردین 1396 02:35
این هفته این اسلاید های خیلی جالب رو پیدا کردم. قسمت های مربوط به نسل ها مثل اسلاید 74 خیلی جالب بودند. https://www.slideshare.net/kleinerperkins/2016-internet-trends-report یه چیزی که خیلی توجه من رو جلب کرده اینه که چقدر این امریکایی ها همه چیز رو تجزیه و تحلیل میکنند و به آمار میکشند. یعنی برای انجام هر کاری آمارش...
-
یک روز بعد از کار در Katy Trail
یکشنبه 27 فروردین 1396 06:14
امروز برای پیدا کردن خونه راهی منطقه دیگه ای شدم که نزدیک Katy Trail بود. اینجا مردم برای پیاده روی معمولا به مکان های خاصی میرن که برای همین کار هست. یعنی جای خونه عالی بود. از توی پارکینگش میشد رفت توی Katy Trail. دلم خواست که برم یه قدمی بزنم. پر آدم بود که داشتن میدویدند و یا با دوستاشون راه میرفتن. اینقدر آدم...