زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

یه روز دیگه و مطب دکتر

دیشب هم تا صبح نخوابیدم و کلی کار کردم. صبح ساعت 10 خوابیدم و ساعت 12 بیدار شدم و دیگه خوابم نمیامد. با هم رفتیم دکتر چشم پزشکی که اگر بشه چشمام رو لیزیک کنم و دیگه نخوام عینک بزنم. پسرخاله ام اسنپ گرفت. از خونه ما تا اونجا 50 هزار تومن شد. بازم هیچ ایده ای نداشتم که یعنی چی. ترافیک مثل قبل بود. طرف گفت که دو روزه خلوت شده. راجع این حرف زد که ما مردم چقدر بد هستیم و همش چشم هم چشمی میکنیم. بچه بودیم یه سیب و یه خیار میذاشتیم جلوی مهمون و تموم الان باید برم پرتغال و کیوی بخرم تا آبروم نره. 32 سالش بود. به نظرم خیلی بچه بود که اصلا همچین حرفایی رو بزنه. میگفت با پدرم حرف میزدم که قبلا بهتر بود یا الان و اون میگه که الان. قبلا امنیت نداشتیم و الان امنیت داریم! منم هر چی گفت تایید کردم. گفت قبلا ماشین ها خیلی بد بودن و ناامن بودن الان پژو خوب داریم (خودش 405 جی ال ایکس داشت) و ماشین خارجی هم آمده. منم گفت درست میفرمایین و ماشین ها رو نگاه میکردم و هی سری تکون میدادم که یا خدا چقدر ماشین ها داغونن انگاری که همه سوار جاروبرقی شدن. اینا دیگه چیه. طرف میچسبوند به ماشین جلویی که من اصلا نمیفهمیدم بهش خورده و سپر به سپر شده یا هنوز فاصله داره. رانندگی هم خیلی بد بود. ترافیک هم به نظرم به بدی قبل نبود احتمالا به خاطر کرونا بوده باشه. لس آنجلس هم مثل شهر ارواح شده بود اصلا تعجب نمیکنم که تهران هم به خاطر همین کمتر شلوغ باشه.


مطب دکتر سه ساعتی معطل شدیم. نسبتا شلوغ بود. برای فردا بهم وقت داد یه جای دیگه که برم از قرنیه ام هم عکس بگیرم ببینم که چه عملی میتونم انجام بدم. گفت که PKR میشه 8 میلیون و یه femto میشه 12.4 میلیون و smile هم میشه 15 میلیون. که به دلار تقریبا نصف قیمت امریکا میشه. بازم اگر خوب انجام بدن ارزش داره.



با اسنپ برگشت 75 هزار تومن شده بود و به مامانم گفتم زیاده بیایید با مترو بریم. توی راه با یه راننده دیگه رفتیم تا سر ایستگاه. سر چهار راه یه بچه کوچیک لباس قرمز حاجی فیروز تن اش کرده بود و داشت شعر میخوند و خودش رو تکون میداد. اصلا هم بلد نبود اما دلم سوخت و خواستم بهش پولی بدم. از پولی که بابام دیشب بهم داده بود دست کردم که 500 تومن بهش بدم. بچه گفت 500 تومن چیه 5000 تومنی بده. من جا خوردم. 500 تومن یعنی چقدر؟ مامانم هم از اون عقب گفت که مامان 500 تومن دیگه پولی نیست اصلا تعجب میکنم که داری از کجا آوردی. منم گیج که 500 تومن کمه؟ قبلا 500 تومن خیلی پول بود. الان چقدره؟ راننده که دید سر صحبتش باز شد و گفت مگه از کجا میایی؟ گفتم آمریکا. گفت مگه چند ساله نبودی؟ گفتم ده سال. یه کم تعجب کرد که شاید ده سال هم چیزی نیست. بعد سر صحبتش باز شد که آره قیمت ها عوض شده اما گفت خدا رو شکر راضیه و زندگیش داره میگذره. گفت شهرستان بوده و از اونجا آمده تهران و وضعش خیلی خوب شده و الان با مسافر کشی زندگی خیلی خوبی داره. یه نگاهی به پراید زیر پاش انداختم و گفتم خدا رو شکر که وضعت خوبه.

از ماشین که پیاده شدیم پسرخاله ام برام توضیح داد که الان بیسکویت رنگارنگ شده 1000 تومن. اون موقع که ما بودیم 20 تومن یا 25 تومن بود یادمه. الان کلا گیج که یعنی چی؟ به دلار تبدیل میکنم که اینا همشون در حد سنت (cent - یک صدم دلار) که اصلا حساب نمیکنم. من کلا همیشه پول های خردی که بهم میدن برای بقیه پول رو گم میکنم یا میندازم دور چون اصلا ارزش وقت رو نداره. اما تا 26 هزار تومن میشه 1 دلار. یعنی خیلی سخته حساب کنم که مثلا ارزش یه ساندویچ چقدر باید باشه. مثلا ساندویچ اگر 3 دلار هم باشه میشه 75 هزار تومن که خیلی ارزون میشه باز.

 امروز چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که چقدر مترو ها ساکت و آرومه. مردم چقدر توی خودشون هستن. نمیدونم به خاطر کرونا هست یا به خاطر این گوشی های هوشمند که هر کسی سرش توی گوشی هست. یادمه وقتی میرفتم دانشگاه و من تنها کسی بودم که پادکست توی گوشم بود و ساکت بودم و همه دیگه داشتن حرف میزدن و از سر و کول هم بالا میرفتن. الان برعکس شده بود من حرف میزدم و همه ساکت بودن یا سرشون توی گوشیشون بود. خیلی برام عجیب بود. ایستگاه مترو پیدا شدیم که با خط صورتی بریم و طرف گفت که این خط ساخته نشده هنوز و باید از یه مسیر دیگه بریم. حتی توی راه فکر کردم که اشتباه سوار شدیم و مامانم گفت که تابلو های داخل واگن ممکنه اشتباه باشه و اسم ایستگاه ها رو از پنجره نگاه کن تا مطمئن باشی. انگار که تابلوی الکترونیکی اسم ایستگاه گیر کرده بود. مامانم گفت حتی به صدایی هم که پخش میکنن نباید توجه کنی ممکنه اشتباه باشه. خیلی برام عجیب بود.

حتی مترو میدون ولیعصر هم مثل اون موقع ها شلوغ نبود اما باز چند نفری رو دیدم که دارن میدوند و چند تا بچه جوان که با هم حرف میزدند و میخندیدن مثل قدیما. بقیه اما همچنان سرشون توی خودشون بود و آروم راه میرفتن. کسی دم در دیگه هل نمیداد. صدای همهمه توی واگن ها یا بیرون روی پله برقی نمیامد. کسی نمیدوید که زودتر به پله برسه یا روی پله بدوهه.  میدون ولیعصر بستنی سنتی گرفتیم 10 هزار تومن. باز هم در حد سنت که نمیفهمم چقدر میشه. لس آنجلس همون بستنی 7 دلار هست. خیلی خوشمزه بود.




یه چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که چقدر فروشنده زن و دختر زیاد شده. قبلا به جز تک و توکی که اونم چادری و پیر بودن فروشنده دختر نمیدیدی الان پر شده از دخترهای جوان که فروشنده هستن و کنار خیابون بساط دارن و اکثرا هم کارشون رو بلدن.




یه چیز دیگه این بود که کنار خیابون داشتن لباس زیر زنونه میفروختن. قبلا اصلا همچین چیزی نبود. یه جا زیر پله زده بودن  و یه تابلو مخفی که اصلا معلوم نبود چیه و بعضی ها که میدونستن میرفتن یواشکی میخردین و اصلا پسرها رو راه نمیدادن. الان کنار خیابون دکه خیلی بزرگ داشتن و حتی بزرگ هم تابلو زده بودن.



رفتیم پاساژ ایرانیان که اگر بشه برای موبایلم یه جلد خوب بگیرم. جلدهایی که توی بازار بود خیلی خیلی نازک و بی کیفیت بودن. میگفت 70 هزار تومن و 100 هزار تومن ولی اصلا ارزش نداشت چون فقط یه لایه نازک بود. جلد گوشی خودم رو باز کردم و بهش نشون دادم و گفتم من یه چیزی مثل این میخوام که محکم و خوب باشه. طرف یه دستی زد و گفت "اوه اینو از کجا آوردی دیگه!" گفتم آنلاین خریدم. گفت اصلا همچین چیزی توی بازار نیست بیخودی نگرد. اینی که من دارم محکم ترین چیزیه که پیدا میکنی که hard case هست. بیرون که آمدیم این جمله "اوه اینو از کجا آوردی دیگه" منو به خنده انداخت و ده بار تکرار کردم و پسرخاله ام میخندید.


مامانم هم گفت که جلد گوشی منو دوست داره و من همینو بهش بدم و فکر کنم قبل از برگشتنم به امریکا بهش بدم و خودم دوباره اونجا جدیدش رو بخرم. پسرخاله ام هم گفت دیگه توی ایران پولدار بودن به هیچ دردی نمیخوره. کسی که پول داره هم نمیتونه از پولش استفاده کنه چون جنس خوب دیگه نیست. باشه هم کسی نمیتونه بخره و برای همین نمیارن. بعد گفت یکی از دوستاش که خیلی پولدار بوده و دنبال یه دارویی بود و آخرش گیرش نیامد. یه جورایی راست میگفت. جنس ها به نظرم خیلی خیلی بی کیفیت بودن. یعنی اصلا من همچین چیزایی رو دیگه نمیخرم. پول هدر دادن هست که آدم یه چیز بی کیفیت بخره خب. مثلا همین ماشین یه مثالش هست. ماشین های ایرانی واقعا بی کیفیت و داغون هستن ولی ماشین های خارجی مثلا تویوتا قیمتشون 2 تا 3 برابر امریکاست. یعنی نمیفهمم که چرا اینطوریه. بقیه چیزا هم همینه. یا خیلی بی کیفیت و ارزون هستن که ارزش خرید ندارن یا از امریکا هم گرونتر در میان.

نظرات 5 + ارسال نظر
Ali دوشنبه 29 فروردین 1401 ساعت 00:45

سلام
من چند سال پیش اتفاقی با صفحه شما اشنا شدم از اون زمان هم هر چند وقت مطالبتون رو دنبال میکنم
اولا خوشحالم که برگشتین ایران دوما واقعا برام خوندن نوشته هاتون در خصوص تجربه ادمی که بعد ده سال برگشته به کشور و قیمتها رو با زمان قبل رفتنش مقایسه میکنه واقعا جالبه
امیدوارم همیشه سالم و خوش باشید

سلام خیلی لطف دارین. نوشتم فکر نکنم که چیز زیادی مونده باشه از چیزایی که من دیدم.

******* دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 18:14

وای که چقدر خندیدم بخاطر ۵۰۰ تومن ...الان به بعضی از بچه های کار غذا بدی مثلا قیمه باشه نمیخورن باید کباب بدی ...متاسفانه بهت حق انتخاب میدن اما در نهایت همه مسیرها مجبورت میکنه به انتخاب اجباری یه ماشین داغون بی کیفیت و گرون :| ترافیک خیلی زیاده مخصوصا صبحها که بری سرکار
در مورد هل دادن اگه ساعت پیک شلوغی مثلا صبح زود یا عصر برید بیرون و بخوای ایستگاه دروازه دولت یا هفت تیر یا جاهای دیگه پیاده شی یا خط عوض کنی به معنای کامل کلمه له میشی و باید عین یه کشی که داره کشیده میشه خودت بکشی بیرون در حالی که مثلا کوله ت هنوز بین جمعیت تو واگن یا دست کج شده
باحاله تجربیاتتونو مینویسید ،مادرتون راست میگه اصلا توی بی آرتی و مترو به صداها و تابلوهای دیجیتال دقت نکنید همش اشتباه ایستگاه میگن

آره چقدر بچه های کار پررو هم شدن. قبلا یه چیزی میدادی میگرفتن و قهر نمیکردن بهتر از هیچی بود که. حالا خیلی اجرای خوبی هم نداشت که بخواد اینقدر کلاس بالا بذاره.
آهان. من از مترو اونا یادمه هر روز میرفتم سر کار یا دانشگاه اونطوری بود.

هرچی دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 14:47

داغ دل ما تازه شد سر گرونی و جنس بی کیفیت و غیره.
من یه پیشنهاد دارم همه چیز رو با میزان حقوقی که پدرتون یا مادرتون جدا میگیرن مقایسه کنید، مثلا ببین 50 تومن کرایه اسنپ داری میدی یا 12 تومن پول عمل، چند برابر حقوق اونهاست

آره فهمیدم. نسبت هزینه به درآمد که اصلا نمیخونه. برای یه کار معمولی باید چندین ماه پس انداز کرد.

Za دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 10:55

دلیل این قیمتا که اخر گفتین گمرکه ... توی پست های قبلی یکی گفت روزلب مک بخرین گفتین گرونه و یه روز لب معمولیش 10 دلار و به دلار معمولی میشه نهایتا 300 هزار تومن در حالیکه من اونو سفارش میدم به انلاین شاپ و با پول گمرک و پست تا ایران برام در میاد 990 هزار تومن دقیقا ....

آره یه چیزی که متوجه شدم همینه که خیلی اجناس از امریکا هم گرونتره. هنوز نمیفهمم چرا چون از چین میان بیشترشون و اونجا مالیات و حمل و نقل و نیروی انسانی خیلی گرونتر از اینجاست.

حسین دوشنبه 23 اسفند 1400 ساعت 09:49

سلام دوست عزیز خوشحالم که به سلامتی رسیدی امیدوارم بهت خوش بگذره خوشحال میشم از نزدیک ببینمت وببینم این همه وقت مطالب چه عزیزی رو میخوندم محل کارم توی بلوار کشاورزه اگه برات مقدور بودخوشحال میشم در خدمتت باشم حسین

ممنونم. راستش فعلا درگیر کارهای پزشکی و خانواده هستم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد