زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

شیکاگو - روز هشتم - شهر چینی ها (2)

توی نقشه زده بود یه دریاچه ای نزدیک هست خواستم برم اونجا رو ببینم اما چند قدمی که از شهر چینی ها دور شدم کم کم شهر ترسناک شد.

چند تا بیخانمان هم اونجا بودند. یه لحظه گفتن الانه که بریزن سرم و گوشی و زندگیمو ازم بگیرم ولی خدا رو شکر کاری نداشتن. یه کم که جلوتر رفتم دیدم گوشیم باتری زیادی نداره. ترسیدم خاموش بشه و نتونم برگردم. این شد که تصمیم گرفتم برگردم شهر چینی ها و شام رو بخورم.




برای شام هم رفتم یه رستوران چینی. هر چقدر شام دیشب بد و فاجعه بود شام امشب عالی بود. یه منو گذاشت جلوم هزار نوع غذا و نوشیدنی توش بود و قیمت ها هم همه مناسب. یعنی تا حالا منوی به این بزرگی ندیده بودم. کدهای 1000 به بالا داشت!

منم یه غذای اسپایسی خوشمزه سفارش دادم و لذتش رو بردم. رستوران با وجود اینکه بزرگ بود دیگه جای سوزن انداختن نبود و ملت صف وایساده بودن که نوبت شون بشه بشینن. یه دختر چینی کوچولو هم بود که کمی دور کنج نشسته بود و خیلی بانمک بود. منم  همینطوری که غذا میخوردم زیر چشمی نگاهش میکردم. یعنی دلم دختر چینی خواست! خیلی دوستش داشتم. فکر کنم مامانش از این single mom ها بود و بچه اشو آورده بود رستوران. نمیدونم خیلی بچه های مختلف اینطوری دلم میخواد. 





توی مترو برگشتنی یه دختر سفید خوشکل چشم آبی نشست کنارم و منم یه کم باهاش حرف زدم. با خودم گفتم ای دل غافل عمرمون دالاس حروم شد. چقدر شیکاگو امکانات بود نمیدونستیم. دالاس متروها و اتوبوس ها پر از افراد بسیار فقیر و ترسناکه. اینجا اما آدم حسابی هم زیاد میبینی که سوار مترو میشن. مترو دومی هم یه دختر سفید موطلایی نشسته بود که دوست داشتم باهاش حرف بزنم اما نشد دیگه.




نظرات 2 + ارسال نظر
مهسا سه‌شنبه 27 شهریور 1397 ساعت 17:46

سلام. منم قصد اپلای دارم. رشته ام علوم پایه است. یه سوالی دارم آیا از مهاجرتتون راضی هستید؟ پشیمون نشدید؟ حالم خیلی بده نمیتونم اینجا بمونم دیگه. قصد فرار ندارم ولی هیچی سر جای خودش نیست اینجا.خسته شدم.

سلام
من خیلی راضی ام. نه حتی یکبار هم پشیمون نشدم. البته سختی داره وقتی آدم خانواده رو نمیبینه. کسی فرار هم کنه من تعجب نمیکنم.

gsa یکشنبه 18 شهریور 1397 ساعت 11:45

مثل فیلما.... بعد از شهر چینی ها بیابوناشون محسوب میشه

واایی... بیشتر از همه به اینکه می تونی خیلی راحت با بقیه حرف بزنی و ارتباط برقرار کنی حسودیم میشه امروز ی مصاحبه دارم خدا کمکم کنه.... اینم نشه نمیدونم دیگه چکار کنم
بیخیال برم ببینم چی میشه... ولی کاشکی بشه، یعنی باید بشه

شاد باشی و سلامت


*راستی گفتی منو رستوران کدهای 1000 به بالا داشت؟ واو... عجب... ولی بعید میدونم بیشتر از 100 نوع غذا بوده باشه تهش ی خیارشور(یا دیگه خیلی خاص ی ادویه) اضافه کرده به ی غذا اسمشو تغییر داده (مثل اینجا) شوخی می کنم نوش جان

هاها نه بیابون که نبود اما به نظر خطرناک میامد.
من تا همین دو سال پیش خیلی توی این زمینه مشکل داشتم. هنوزم بعضی وقتا استرس میگیرم وقتی میخوام سر صحبت رو باز کنم اما اینقدر تمرین کردم تا بالاخره برام آسون شد.
نه مثل اینکه واقعا کلی نوع مختلف بود. فقط 200-300 نوع اینا نوشیدنی داشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد