زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

پارک Eisenhower State Park

جشنواره دیگه تکراری شده بود برای همین تصمیم گرفتم برم پارک Eisenhower رو هم ببینم که لب مرز تگزاس و اوکلاهوما هست و از جایی که ما بودیم فقط یک ربع فاصله داشت. توی پارک خیلی قشنگ بود.



رفتیم بغل ساحلش اول. آب که خیلی سرد بود و ما هم لباس نیاورده بودیم که بخواهیم بریم توی آب. هوا هم به نسبت گرم بود و نمیشد خیلی راه رفت اونجا.



این شد که رفتیم بالاتر تا از بالا هم دریاچه رو ببینیم. 



اونجا دو تا صندلی بود که ما نشستیم و چند دقیقه بعد یه زوج جوان هم آمدن و رفتن نزدیک لبه و دست همدیگرو گرفته بودند و بعد همدیگرو بغل کردند و داشتن بوس میکردن که گفتم بریم بذاریم راحت باشن!



بعد رفتیم سمت اسکله ماهیگیری. دم در چوب ماهیگیری و طعمه میدادن که گرفته بودیم.





من تا حالا هیچوقت ماهیگیری نکرده بودم. برام خیلی جالب بود. اما دوستم بلد بود و یه کم یادم داد. گره ها و طعمه و ... رو اون درست کرد و منم قلاب رو پرت کردم و منتظر ماهی شدیم. آب صاف بود اما هیچ ماهی ای توش نبود. چند دقیقه بعد یه خانواده آمدند که یه دختر و یه پسر خیلی کوچیک داشتن. دختر کوچیکه تا سر قلاب منو دید گفت Pokemon! که خنده ام گرفت و مامانش هم کلی به این حرفش خندید. باباش هم از بالا تا پایین تتو کرده بوده (مامانه هم همینطور). فکر کردم چه خانواده خوشبختی. باباهه معلوم بود از این حرفه ای های ماهیگیریه یه قلاب حرفه ای آورده بود. تا طعمه هاشو دید دوستم گفت که ببین باید مثل این طعمه زنده بیاری که بتونی ماهی بگیری. با این طعمه ها به این آسونی نمیشه.



یه نیم ساعتی که قلاب رو نگه داشتم دیگه حوصله ام سر رفت. هوا هم خیلی گرم بود. یاد Sims افتادم که آخرهفته میرفتم دریاچه بیرون شهر که ماهی بگیرم. واقعا زندگی امریکام عین Sims واقعی شده! به هر حال خوب بود که ماهیگیری رو هم تجربه کنم.



بعد که رفتیم قلاب رو پس بدیم یه دفتر داشت که یادداشت میکرد که چی چند تا ماهی گرفته. گفت چند تا گرفتین؟ گفتم هیچی! گفت هیچی؟! معلومه دیگه با این چوب های مجانی که نمیشه باید خودت چوب بیاری و طعمه درست حسابی بیاری که بتونی بگیری. گفتم من نمیدونم اما یه آقایی آمد که طعمه زنده هم داشت و چوبش هم به نظرم خیلی گرون بود اونم هیچی نگفت. که چشمم افتاد به دفترش دیدم از بالا تا پایین صفر گذاشته. گفتم اصلا کسی امروز ماهی گرفته؟! گفت نه! گفتم پس واقعا چه انتظاری از من داشتی! دیگه برگشتیم تا من آماده بشم برم برای جشن سال نو.

نظرات 4 + ارسال نظر
lahidj سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1397 ساعت 18:17

وودی به امید دوتا دختر خوشگل تو آمریکا بودیم، من بعد از 3 سال از همراهی وبلاگت ی چیزی رو مطمئن شدم++> اگر خورشید در دست راستم بگذارند و ماه در دست چپ، من به دالاس نخواهم آمد!!! مرسی اه

پس کلا امریکا نیا!

لاهیج شنبه 8 اردیبهشت 1397 ساعت 22:24

وودی این در و دافای آمریکا چرا تو عکسای تو پیداشون نیست ؟

نداره! یا جاهایی که ما میریم نیستن. مامانم میگفت امریکا چیه هی میگن خوبه. چهار ماهه اینجام یه دختر خوشکل حسابی ندیدم. اروپا هر روز چند تا میدیدم!

رضا جمعه 7 اردیبهشت 1397 ساعت 23:45

سلام دکتر وودی
حالتون خوبه

ببخشید یک سوال داشتم، میبینم که در گوشه وبلاگ شما تبلیغ رایتله، میتونم بپرسم که در ازای تبلیع برای رایتل چقدر به شما پول میدهند؟ امکان داره یکم هم توضیح بدین که رابطه تعداد بازدید از وبلاگ و میزان پول پرداختی تبلیغ چقدره؟کلا درآمدزایی از وبلاگ به حدی هست که آدم بهش فکر کنه؟

منتظر پاسخ شما هستم

باتشکر

سلام
من بابت تبلیغات پولی نمیگیرم. این تبلیغات رو خود blogsky میذاره و به همین دلیل سرویس رایگان میده.
فکر نمیکنم بلاگ نویسی درآمد زایی قابل توجهی داشته باشه. نویسندگی هم اونقدری درآمد نداره. بهترین کار اینه که توی یه فنی (ولو نویسندگی) بسیار مجرب بشین که کسی حاضر باشه برای خدمات شما پول ارائه بده. وبلاگ و ... برای بازاریابی محتوا (content marketing) خوبه.

علکس پنج‌شنبه 6 اردیبهشت 1397 ساعت 10:05

وودی چرا نباید از عشق بازی اونا عکس بگیری تو ؟؟؟ واقعا که

مزاحمته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد