زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

سفر به هیوستون (6)

برای شب بلیت گرفتم که شبانه با اتوبوس برم دالاس. نمیدونستم که شرکتمون پول برگشتم رو هم میده یا نه اما دوست داشتم ببینم اتوبوس های بین راهی و شبانه اینجا چطوریه و یاد دوران دانشجویی ام رو توی ایران زنده کنم که شب تا صبح با اتوبوس از شیراز برمیگشتم تهران (خونه). شب هم رفتم خونه یکی دیگه از بچه ها برای تولد. اکثر بچه های جمع امشب هم مثل جمع اون شب بودند. دختر همسایه هم یه لباس مجلسی زرد پوشیده بود که خیلی خوشکل اش کرده بود. امشب کمتر شد که با بچه ها آشنا بشم چون دیر رسیدم و صدای آهنگ خیلی بلند بود. از رپ و آهنگ تولدت مبارک اندی تا چنگ دل کویتی پور و آخرشم یاد امام و شهدا رو با هم جمع خوانی کردند. تا حالا جمع خراباتی تا به این حد ندیده بودم.یه رند وسط این همه خراباتی عجبی بود. بیرون از خونه یکی از بچه ها برای من درددل کرد که توی چند تا دوست دختری که داشته چقدر دوست دختر ایرانی ای که داشته با خارجی ها فرق میکرده و چقدر بهتر بوده و چقدر از مشترکات فرهنگی همدیگه لذت میبردن. به من میگفت اشتباه نکنی که بخوای به دختر خارجی فکر کنی. منم نه تایید کردم و نه تکذیب ولی خودم هم میدونم که بیشتر دوستایی که من دارم ایرانی هستن و اگر بخوام باهاشون رفت و آمد داشته باشم به یه دختر خارجی خوش نمیگذره. بعد برگشتیم تو که کادوها رو باز کنن. آخرای باز کردن کادوها بود که دیدم اگر نرم به اتوبوس نمیرسم. دیگه نشد از بچه ها خداحافظی هم کنم.



 خیلی دیر شده بود و دقیقا سر ساعت رسیدم و فکر کردم که اتوبوس دیگه رفته تا دویدم توی سالن یکی گفت دالاس؟ نگاه کردم گفتم بله. گفت نگران نباش رسیدی هنوز اتوبوس ات نرفته. راننده یه ده دقیقه بعد آمد. 


همه صندلی ها پر شده بود. اکثر آدمای توی اتوبوس از قشر بسیار فقیر بودند. یه صندلی وسط ها مونده بود که یه سیاهه نشسته بود و نصف پاشو هم انداخته بود روش دستشم کرده بود توی شلوارش و با خودم فکر کردم از عمد اینطوری کرده که هیچ کسی کنارش نشینه و منم حوصله دردسر ندارم. رفتم اون آخر دیدم یکی وسایلش رو پهن کرده روی صندلی بغلش. گفتم وسایلتو بذار بالا من اینجا بشینم. اولش یه کم مقاومت کرد اما خب صندلی ای نمونده بود. جای نشستن اش خیلی تنگ بود و شب هم به سختی خوابم برد. نگاه کردم دیدم صندلی آخر جای پاش دیگه از همه صندلی های دیگه هم کوتاهتره.



  بین راه هم یه جا نگه داشت برای خرید و دستشویی و یاد سفرهای اتوبوسی تهران کاملا زنده شد! اما کلا تجربه خوبی نبود و خدا رو شکر که سفرش چند ساعت بیشتر نبود. فکر کنم دیگه هیچوقت با این اتوبوس ها سفر نکنم.

نظرات 5 + ارسال نظر
مهناز پنج‌شنبه 30 فروردین 1397 ساعت 20:07

منم از مشهد میرفتم بیرجند کلی خاطره دارم از مسافرت شبانه با اتوبوس. یادش بخیر...

gsa سه‌شنبه 28 فروردین 1397 ساعت 21:51

ووییی ترسیدم
خداروشکر سالم رسیدی
حداقل ی یادآوری حسابی برات رقم خورد
خب ی تجربه ای هم شد

ولی الان وضعیت انوبوسای ایران یکمی بهتر شده، حداقل صندلیتو داری دیگه تازه مسافرا هم نمی تونن زور بگن! فقط راننده


شاد باشی و موفق

محمد سه‌شنبه 28 فروردین 1397 ساعت 15:35

سلام وودی
ببخشید این سوال شخصی را ازت میکنم
شما قصد ازدواج ندارید یا اینکه دارید ولی موقعیتش فراهم نیست ؟ اونجا کلا میشه امیدی به ازدواج داشت ؟
یه پسر بعد دکتری که سی و خورده ایی سالش میشه٬ اصن دیگه حوصله ازدواج داره؟ (من نگران بیام دکتری بخونم بعدش انقدر سنم زیاد بشه که ...)

سلام
میشه گفت که هر حالتی بگین درسته. بله میشه چند نفری از دوستان من همینجا ازدواج کردن. دخترهای ایرانی کم هستن اما دخترهای خیلی خوبی هستن. من به چند نفری که پیشنهاد دادم قبول نکردن. چون انتخاب ها خیلی کمه سخت آدم بتونه یکی رو پیدا کنه که با معیار هاش جور در بیان. خارجی ها هم زیاد هستن اما امریکایی ها (تگزاس رو عرض میکنم) معمولا با ما دوست نمیشن. آسیایی ها خیلی خوبن که معمولا از نظر مذهبی به ما نمیخورن.
سی و خرده ای که اونقدر زیاد نیست اما اگر ایران موقعیت ازدواج داشتی خب ازدواج کن با همسرت بیا.

محمد دوشنبه 27 فروردین 1397 ساعت 23:50

وودی شیراز تا تهرانو با اتوبوس معمولی میومدی یا وی ای پی؟
معمولیا عذابه

معمولی! وی آی پی خیلی گرون بود. الان یادم نمیاد قیمت ها چطوری بود مثلا معمولی 3500 اینا بود و وی آی پی 8500-9000 تا بود. بعدا هم گرونتر شدن. آره منم شنیدم که وی آی پی ها خیلی بهتره.

just دوشنبه 27 فروردین 1397 ساعت 06:55

man tahalla har chi didam sherkat bara karmandash maashin rent karde otobus nadide bodam tahala

برای منم پرواز گرفته بودند و قرار بود که شب برگردم دیگه خودم موندم! بعد هم بیشتر شرکت ها از جیب میدی و بعدا reimburse میکنن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد