زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

فرمول خوشحالی و خوشبختی به طور آنی

چند وقت پیش داشتم یه مقاله ای میخوندم که چرا نسل جوان امروزی به نسبت گذشته کمتر خوشحال هستند.

http://waitbutwhy.com/2013/09/why-generation-y-yuppies-are-unhappy.html

فرمول مقاله ساده و به نظرم جالبه:

Happiness = reality - expectations

خوشحالی = حقیقت منهای انتظارات

یعنی اگر واقیت زندگی یک نفر بیشتر از انتظاراتش باشه شادی اش بیشتره.


مقاله برای این مشکل نسل جدید 3 تا علت بیان میکنه:

1- خیلی بلند پرواز هستند (ambitious)

به طور خلاصه شغل هایی که دنبالش هستند با علاقه مندی و توانایی هاشون متفاوته.

2-متوهم هستند (delusional)

به طور خلاصه همه میخوان خاص باشن و از بقیه بهتر باشن و چنین چیزی غیر ممکنه و برای همین توهم دارند. همینطور فکر میکنن که کسب توانایی توی یک شغل هلو توی گلو هست که نیست و سالها طول میکشه

3- سرکوفته هستند (Taunted) 

به طور خلاصه تصویرشون از واقعیت دیگران بازتابی از شبکه های اجتماعی هست و زندگی اونا رو خیلی بالاتر میدونن.


من با دلایل مطرح شده مشکلی ندارم. با راهکارهای ارائه شده توی مقاله مشکل دارم. راهکار ها میگه کمتر بلندپرواز باشید, کمتر فکر کنید خاص هستید. دیگران رو در نظر نگیرین.

به نظرم میشه بلندپرواز بود و خود رو خاص دید (با در نظر گرفتن مهارت ها و...) و همچنان خوشحال و شاد زندگی کرد. راهکار آخر که میگه دیگران رو در نظر نگیرین قبول دارم.

---------

خب بذارین یه تحلیل کوچیک کنیم.

اگر بخواهیم تابع ریاضی برای خوشحالی تعریف کنیم, تابع اش میشه این:

Happiness(x) = reality(x) - expectations(x)

خب برای بیشینه (maximize) کردن خوشحالی کافیه این تابع بیشینه بشه. واضحه که reality رو نمیشه تغییر داد چون از بیرون وارد سیستم میشه و اندازه گیری اش هم دست ما نیست اما انتظارات (expectations ) رو میشه تغییر داد چون درونی هستند. در نتیجه با کمینه کردن انتظارات مقدار خوشحالی بیشینه میشه. این فرمول خوشحالیه و خوشبختیه.

یه مثال بزنم یادتون نره دیگه. تیلور خانم میگه وقتی برای یه چیزی هر روز تلاش میکنی ولی انتظاری نداری و یه روز میبینی که به دستش آوردی, هر روزی که از خواب بیدار میشی مثل اینه که داری یه رویا رو زندگی میکنی. (نقل به مضمون) حتما همه تیلور خانم رو با اون صورت متعجبش دیدن. 



شاید دقت نکردین چرا هنوزم که هنوزه بعد از سالها وقتی اسمشو برای یه جایزه موسیقی صدا میزنن اینقدر متعجب و سورپرایز میشه.علتش اینه که آدمای موفق و خوشبخت یاد میگیرن که انتظاراتشون رو به سمت صفر میل بدن. یعنی برای همه چیز تلاش میکنن و واقعا هم خون جگر میخورن و زحمت میکشن اما انتظاری هم ندارن که نتیجه بگیرن. این خیلی سخته که یه هدفی رو داشته باشی و براش حرکت کنی ولی انتظار به دست آوردنش رو هم نداشته باشی. اما اگر این کار رو تونستی کنی خوشبختی رو هر لحظه حس میکنی و هرگز ناامید نمیشی.

این یکی از بزرگترین درس هایی بود که برای خوشبخت زندگی کردن یاد گرفتم ولی خودم هم خیلی وقتا یادم میره هنوز! 

نظرات 22 + ارسال نظر
محمد جواد یکشنبه 2 مهر 1396 ساعت 22:56

عحب طرز فکری
ایول
پستت فوق العاده بود رفیق حظ بردم

خواهش

جنید چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 16:13

سلام وودی جان

من بسیار از مطالب وبلاگ قبلی و اینو خوندم( تقریبا همه مطالب شون ) از طرز نوشتن و نحوه فکر کردنت واقعا لذت میبرم اینکه موضوعات و پدیده را به شیوه خاص می بینی بنظرم آنچه که شما را تا اینجا بصورت نسبی آدم موفق بار آورده( موفق یعنی اینکه آنچه که خودتان دوست داشتید باشید یا کسب کنید را دارید ) نحوه فکر کردن تان هست که این هم ماحصل مطالعات و کنجکاوی و سایر ویژگی های شخصیتی شماست .
به نوشتن ادامه بدهید منتظریم ....

سلام
ممنونم.

منتظر سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 10:06

سلام
بسیار ممنون که جوابمو دادید و راهنمایی خوبتون. راستش من فقط باهاش همکاری تحقیقاتی داشتم و چیزی از اپلای تا به حال گفته نشده. اما ازش راجع به این مورد کمک خواستم با وجود اینکه کسی رو در اون دانشگاه نمیشناخت سعی کرد چند نفر دیگه رو که خودش در فیلد بنده میشناسه معرفی کنه. در کل مشکلی پیش نیومد خدارو شکر و راهنمایی هم کردند.
باز هم ممنون از شما
موفق باشید

سلام. خدا رو شکر. ایشالله که یه جای خوب ادمیشن بگیرن
موفق باشید

زینب دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 22:54

سلام دوست عزیز
لینک سومی که برای کتاب گذاشته بودم فکر کنم یک مجموعه کتابه و اون کتاب شرح العیون هم در اون مجموعه بود،حالا دوباره میگردم:)
میخواستم یک لینک دیگه رو معرفی کنم:
(تفسیر قران،صوتی)

http://radio.irib.ir/persian/modulespage.aspx?modulename=radiomaaref_VAprogram&id=252&PortalID=12

سلامت و موفق باشید

سلام. ممنونم

الیکا دوشنبه 21 دی 1394 ساعت 14:04

مورد سومی که تو مقاله بهش اشاره شده خیلی مهمه!شاید به نظر مسخره بیاد امامن خودم به خاطر استفاده زیاد از فیس بوک ضرر زیادی متحمل شدم!خیلییییی زیاد!!!شبکه های اجتماعی واقعا مخرب اعصاب هستن و به نظرم مانع پیشرفت میشن چون اعتماد به نفس آدم رو میاره پایین، راجع به ٢تا دلیل اول هم اینو بگم که بلند پروازی در صورتی میتونه سازنده باشه که آدم واقعا همون اندازه تلاش کنه نه اینکه فقط آرزو کنه،احتمالا منظورش این بوده

محمد یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 23:22

سلام وودی
خوبی؟
یه سوال دارم خدمتت و اونم اینکه من علاقه ی وافر به کتاب خوندن دارم مخصوصا روانشناسی ولی چند روز پیش یکی حرفی زد و گفت:((آدم چه فایده کتاب غیر درسی بخونه ، بعد از مدتی 90 درصد مطالب یادت میرن)) خیلی خورد تو ذوقم میخواستم نظر شما رو بدونم یعنی من هرچه بخونم بعد از چند سال همه هیچ؟؟؟
پیشاپیش ممنون

سلام
کتاب های خوب تاثیرات بی انتها بر روح و روان انسان میذارن. حتی اگر مطالب رو فراموش کنین که نتونین برای کسی توضیح بدین تاثیری که از اون کتاب گرفتین تا آخر عمر باهاتون میمونه. این تجربه من بوده. به نظر من کتاب های درسی کمترین درجه فایده رو دارن! کتاب های عمیق اثرات به جا موندنی داره. هر کسی باید توی موضوعی که بهش علاقه داره مطالعه کنه و دانشش رو افزایش بده. کم کم لذتی که میبره با هیچ لذت دیگه ای قابل مقایسه نیست.
موفق باشید

الهام یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 11:35

سلام
مطلب عالی بود...به قول شما حیف که یادمون میره
بعد از مدتها عکس و یادی از تیلور خانم:

سلام
خواهش

علی یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 01:00

چه قدر عالی

خواهش

منتظر یکشنبه 20 دی 1394 ساعت 00:06


سلام
خوب هستید؟ من اتفاقی وبلاگتونو دیدم و اینکه راجع به ماجراهای رفتنتون به داشگاه آمریکا نوشتید، وبلاگ جالبی دارید. ببخشید که اینجا سوالمو میپرسم، پیام دادم ولی جواب نداده بودید.
راستش من حدود 2 ساله که برای دکتری دارم میخونم البته دکتری در ایران. اما متاسفانه به دلیل شرایطی که پذیرش دکتری در دانشگاههای ایران داره هنوز موفق نشدم دانشجو بشم، اینه که امسال تصمیم گرفتم اگر به نتیجه نرسیدم برای خارج از کشور اقدام کنم. راستش من در این مدتی که فارغ التحصیل شدم با پرفسوری در دانشگاهی از امریکا آشنا شدم که دارم باهاش کار تحقیقاتی و مقاله انجام میدم و فیلد کاریش با بنده یکسانه و حتی یک بار هم قبلا به من گفته بود که فعلا دانشجو ندارم. اما من دارم به دانشگاه دیگه ای برای اپلای فکر میکنم، میخواستم ازتون بپرسم به نظرتون اگر من به این استادی که دارم باهاش کار میکنم ایمیل بزنم و بهش بگم از اون دانشگاهی که مدنظرمه اساتید که موضوع کاریشونبا من یکسانه جهت همکاری معرفی کنه آیا ناراحت میشه یا بهشون برمیخوره؟ چون من دقیقا با اخلاقیاتشون آشنا نیستم از طرفی دانشگاهی که مدنظرم استادمحوره و نظراستاد در پذیرش خیلی مهمه.
خیلی ممنون میشم اگه راهنماییم کنید
موفق باشید

سلام
شرمنده من اصلا نمیدونم رابطه شما با این استاد چطوری بوده و چطوری هست. نمیدونم بهشون بر میخوره یا نه. شما میتونید غیر مستقیم راجع به پذیرش باهاش یه صحبتی رو شروع کنید اگر در ارتباط هستین ببینین چی میگه. مثلا بگین که در نظر دارم برای اون دانشگاه اقدام کنم به نظرش دانشگاه خوبیه یا نه. در ضمن اینجا همه شرایط مختلف رو در نظر میگیرن و میفهمن که اگر یه چیزی به سود شما نباشه قاعدتا نباید مجبورتون کنن و تا جایی هم که بتونن کمک میکنن
موفق باشید

حورا شنبه 19 دی 1394 ساعت 23:34

مرررسی از وقتی که میذارین،،،، واقعن از هر پست شما یک چیزی یاد گرفتم،،،،
بی نهایت سپاسگزارم

خواهش

حسین شنبه 19 دی 1394 ساعت 14:26

به نظر من حتی اگر مورد سوم هم از زاویه درستی دیده بشه هم می تونه باعث افزایش انگیزه بشه و هم خوشحالی رو کاهش نده!
یعنی به نوعی حذفش ممکنه باعث بشه ما در دنیای خودمون از خودمون قهرمانی بسازیم و متوجه نباشیم که هنوز به شدت اول راهیم.
حالا اینکه چطور نگاه کنیم به این قضیه؟ به نظرم اول باید دیدمون رو نسبت به جایگاهی که داریم درست باشه، یعنی بدونیم که که جایگاه کنونی، موقعیتیست که با تلاش های قبلی بدست آورده ایم، ولی جایگاه های بسیار بالاتری وجود داره که ما هم به صورت بالقوه بهش برسیم، این ها خودش باعث افزایش انگیزه میشه و به نظرم خود انگیزه هم باعث افزایش خوشحال میشه...
البته در کل به نظرم باید خیلی بیشتر از این فرمول ساده در مورد خوشحالی بحث بشه، هر چند که معتقدم برای هر چیز پیچیده ای فرمول ساده ای وجود داره :) (البته جمله دوم ناقض جمله اول نیست )

بله درسته

ade جمعه 18 دی 1394 ساعت 20:35

وودی جان یه سوال دیگه
من درسم خوبه دانشگاه سراسری تهران خوندم لیسانس و فوق ولی کارآفرینی رو دوست دارم نمی تونم زیاد درس بخونم اونجا بچه ها معمولا خیلی درس می خونن ولی اینجا خیلی تحت فشارم اونجا برای آدمی مثل من جایی هست؟

سلام
ببخشید من اصلا نفهمیدم چکار کردین و چکار میخواین کنین!

adel جمعه 18 دی 1394 ساعت 18:26

سلام وودی جان
عالی ، من اینو که میگی انتظار کم بشه و تلاش بیشتر رو کاملا موافقم مرسی از متنتت :) سعی می کنم همینطوری باشم ، البته این زمانی ممکنه که شما کاری که میکنی رو دوست داشته باشی و لذت ببری ازش موافقی؟

سلام
بله موافقم

صبا پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 19:03

سلام آقای وودی
خوشحالم که دوباره برگشتید
ی سوال دارم من کاردانی کامپیوتر آزاد معدلم 17 به بالا بود
ولی چون شاغل شدم رفتم پیام نور ۳۰ واحد تطبیق خوردم و چهار سال
رو از اول خوندم معدل کلم شد 14.30 البته معدل سال آخرم ۱۶ هست
الانم فوق می خونم معدلم ۱۹ به بالاست به نظرتون شانسی برای پذیرش دارم
یا اینکه برم آزاد یه ترم بخونم بقیرو تطبیق واحد بزنم بعد نمی گن چرا زمان فارغ
التحصیلی کارشناسی با فوقت یکیه
ممنون میشم کمکم کنید.

سلام
ببخشید من اصلا نفهمیدم چکار کردین. فکر نکنم بتونم راهنمایی کنم چون مورد مشابهی ندیدم.

پری چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 10:36 http://tehran2berkeley.mihanblog.com/

سلام وودی جان
چند وقتی بود که فرصت نکرده بودم به وبلاگت سر بزنم و حالا که اومدم کللللی خوشحال شدم که جو وبلاگ یکم شخصی تر شده و کلی از خوندن مطالب جدیدت کیف کردم. خیلی خوشحالم که انقدر کتابخونی و همه رو هم با نوشته هات به کتابخونی تشویق می کنی. اینکه چطور با انگیزه برای کمک به موفقیت بقیه می نویسی خیلی بهم روحیه میده. امیدوارم همچنان بتونیم از نوشته هات لذت ببریم.
موفق باشی.

سلام
خواهش

علیرضا چهارشنبه 16 دی 1394 ساعت 01:42

سلام
وقت شما به خیر
سایتتون برام خیلی مفید بوده.
از زحماتی که می کشید بسیار سپاسگزارم.
ایشالا فرصت کنید پیام های بیشتری بگذارید.
ممنونم
خدا پشت و پناهتون

سلام
خواهش

دوست وودی سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 21:03

وودی دمت گرم. جالب بود...
اما این مشکلاتی رو که گفته متاسفانه منم بدجور درگیرشونم :(

اما خب شاید نکته مثبتش اینه که اون انتظار رو کم دارم.
.
.
.
چن وقت بود از تیلور صحبتی به میان نیورده بودیااا!

آنه سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 20:00 http://delavarenoor.persianblog.ir

خب به نظر میرسه یه جای کار می لنگه!!!!!
یه قانونی وجود داره که میگه اگه واقعا به چیزی ایمان داشته باشی بهش دست پیدا میکنی و واسه من هم همیشه همین بوده...خب حالا اگه واقعا انتظار نداشته باشم که فلان چیز رو بهش میرسم چطور امکان داره که اون اتفاق بیوفته در حالی که خودم بهش باور ندارم؟!چطور اون انگیزه لازم واسه تلاش کردن به اون خواسته بوجود میاد؟!!

نمی لنگه. قانون رو اشتباه گفتین. اون اینه که ایمان داشته باشین که "میتوانید" به چیزی دست پیدا کنید. شما ایمان رو به "توانستن" خودتون دارین و نه اون چیز. رسیدن به اون چیز هم تابع سعی و تلاش هست و هر لحظه میدونید که اگر تلاش نکنین به هیچ جا نمیرسه و البته که تلاش باید همسنگ خواسته باشه. هر چی خواسته بالاتر تلاش هم باید بیشتر باشه. اون انگیزه هم درونیه و از "خواستن قلبی" ناشی میشه و نه از انتظار. اتفاقا انتظار انگیزه رو کم میکنه مثلا اینکه من انتظار دارم که به یه چیزی میرسم دیگه خب دیگه چرا تلاش کنم!
اینا مفاهیم مختلف هست که باید مثل پازل درست کنار هم قرار بگیرن تا شکل مورد نظر حاصل بشه. نباید با هم قاطی بشن. باید در مورد فکر کنید تا متوجه بشین. مثال تیلور خانم خوبه.

ملودی سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 15:45

چقدر امروز نظرم میاد این دیگه آخریه :|
شما اگه رشته تحصیلی و تخصصتون رو بما بگید شاد میشیم
ثواب داره

بعدها میخونین در موردش . صبر داشته باشین بابا :)

ملودی سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 15:10

راستی اینکه یه آدم پرفکشنیست یا ایده آلیست باشی هم از میزان خوشبختیت خواهد کاست. من متاسفانه هستم :(

من هستم و چیزی هم نکاسته :)

ملودی سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 15:05

آقا اسم این تیلور خانم رو آوردی اعصابم خورد و خاک شیر شد. من استعداد شگرفی توی بازیگری و خوانندگی و فشن دیزاین دارم ولی چون اونجا به دنیا نیومدم ، اونطوری که دلم میخواد نمیتونم بهش دست پیدا کنم. ( بنا به دلایلی)
این تیلور حداقل شانس این رو داشته که شانسش رو امتحان کنه و بقول معرف دریمش رو فالو.
البته من نق نمیزنم و میگم که حتما حکمتی بوده و حکمتش رو خصوصی بشما میگم. فقط خواستم بگم که اینچیزا ممکنه از خوشحالی ما بکاهد. بله.
در کل من که سعی میکنم شاد باشم کاریه که شده.

شما انتظار بیجا دارین. یعنی انتظار داشتین یه جایی به دنیا بیاین که دست خودتون نبوده. موفق بودن یا نبودن هم ربطی به تابع خوشحالی نداره. جالبه که نظر قبلی هم همین اشتباه شما رو کرده که خوشبختی رو با موفقیت یکجا گذاشته. یه نفر میتونه موفق نباشه ولی همچنان با کمینه کردن انتظارات خوشبختی رو تجربه کنه. این کاری که میگم خیلی سخته ولی اگر کردین ارزشش رو میبینین.

الناز سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 11:31

من به یه چیز دیگه هم اعتقاد دارم در مورد این افراد و خودم هم تجربه کردم، و اون اینکه افرادی که برای هدفشون تلاش می کنند و انتظاراتشون پایین هست علاوه بر حس خوشبختی موفق تر هم هستند در رسیدن به هدفشون نسبت به افرادی که تلاش می کنند و انتظارشون هم بالا هست.

reality - expectations = success & Happiness

تابع موفقیت پیچیده تر از این حرفاست :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد