زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

افسانه توشیشان

یکی از کارتون هایی که توی بچگی خیلی برام جالب بود یه کارتون ژاپنی بود به اسم افسانه توشیشان. بعضی وقتا فکر میکنم زمان ما چه کارتون های قشنگی میذاشتن. یه مدتی میخواستم برم صدا و سیما اعتراض کنم که بابا چقدر از این برنامه های عروسکی مسخره درست میکنین که هیچ محتوایی هم توش نیست. بعد دیدم که کاری از دست من بر نمیاد. داشتم در مورد افسانه توشیشان میگفتم. قصه از اینجا یادمه که یه پیرمردی به پسر بچه میگه میتونه تا یه آرزو کنه. پسره آرزو میکنه که پولدار بشه. بعد کلی پولدار میشه و شروع میکنه به خوشگذرونی و ولخرجی. کلی آدم دور و برش جمع میشه و کم کم ولخرجی هاش باعث میشه که ثروتش از دست بره. هیچ کس از کسانی که بهش کمک کرده بود هم بهش هیچ پولی ندادن. بعد دوباره برمیگرده پیش همون پیرمرد. بهش اجازه میده یه آرزوی دیگه کنه. اینبار آرزوی قدرت میکنه. پیرمرد جای یه کلاه خود رو بهش نشون میده که بهش قدرت و مقام و شهرت میده. تبدیل به یه جنگجوی قوی میشه تا جایی که به عنوان یاغی دستگیرش میکنن و قدرتش رو از دست میده. باز برمیگرده پیش پیرمرد و اینبار یه آرزوی بزرگتری داره. اینبار آرزو میکنه به خودش متکی بشه. اون حالا به عالم درونش سفر میکنه. توی عالم درونش با همه مارها و اژدهاها رو به رو میشه. همه کاری که باید بکنه اینه که نباید یک کلمه حرف بزنه و امیدش رو از دست نده... دیو فریاد میزنه حالا جواب بده کی هستی؟ اما توشیشان نباید چیزی بگه شاید چون واقعا کسی نیست! شاید چون باید بفهمه که کسی نیست که بتونه به خودش متکی باشه...

بعضی چیزا رو آدم نباید ساده از کنارش بگذره. این کارتون پر از عبارات جالب و قابل تفکره. از همه مهمتر هم پیامیه که داره. من تقریبا سی و یک سالمه و میتونم بگم بهترین چیزی که توی زندگی گرفتم این بود که تصمیم گرفتم به خودم متکی باشم. نه ثروت و نه شهرت و نه قدرت و نه هیچ چیز دیگه ای برام مهم نبودن. هیچ سرمایه گذاری ای توی زندگی ام با ارزش تر از سرمایه گذاری ای که روی خودم برای انسان بودن کردم نمیبینم. تنها بدی ای که داشته حس تنهایی ای که بعضی وقتا دارم و تاسفی هست که میخورم چرا که کسانی که بتونن اینو درک کنن پیدا نمیکنم.

نظرات 18 + ارسال نظر
دوست جمعه 19 شهریور 1395 ساعت 22:18

چقدر دور از دوران کودکی من





دکتر شرمنده شاید سوالم بی ربط باشه
سالاد سزار خوش مزه است ؟

چطور؟ سالادش هیچی نداره. کاهو هست و سس و یه کم نون خشک!

جودی چهارشنبه 25 آذر 1394 ساعت 23:22

ممنون وودی جان از اینکه وقت گذاشتی، اما بیشتر قصه هایی که شما گفتی شاهکار هابی ادبی جهانن،
باهات موافقم به جای اینکه شعار بدیم تو برنامه ها باید صفات عالی انسانی رو بهشون نشون داد با جذابیتی که تا آخر عمرشون فراموش نکتن، اما چطوری،؟؟!
درخواست من از خوانندگان و احیانا نویسندگان این وبلاگ اینه برام طرح قصه بنویسن، من امکانات ساختش رو دارم، ایده ندارنم. اگه شما بباعث این این اتفاق خوب بشی چه بسا که کار آفرینی و درآمد زایی هم برای تویسندگان و یا حتی پیشنهاد دهندگان قصه ها بشه ،
اگر کسی رو هم میشناسید معرفی کنید .

قصه ها باید از یه جای دیگه بیاد. کسی نمیتونه به این سادگی بشینه یه قصه تاثیر گذار بنویسه. کیفیت ساخت برنامه ها پایینه که تاثیری نمیذاره اگرنه توی فارسی که هزار تا قصه برنامه نشده خوب هست.
موفق باشید

امیر دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 22:09

سلام وودی جان

خیلی وقت بود به وبلاگت سر نزده بودم.

یه سوال واسم ایجاد شد، این حس تنهایی که میگی محصول اتکا به خودته، به خاطر تجربه فردیت (تحصیل در خارج از کشور) هستش یا اینکه ذات اتکا به خود باعث این حس میشه؟

حقیقتش من همیشه زندگی دور از خانواده رو (هر چند در هر چند ماه هم که باشه) به عنوان یه سیستم تقویت کننده فردیّت و تقویت شخصیتم میدونستم که تا حالا موقعیتش پیش نیومده.

آیا میشه به حد مطلوبی از اتکا به شخصیت در کنار زندگی با خانواده رسید یا دوری رو لازمه این متکی به فرد بودن میدونی؟

سلام
اون حس تنهایی برای من چند تا مرحله داشت تا به اونجا برسه. نگرانش نباشین اصلا چیز مهمی نیست. براتون یه پست گذاشتم که مطلب روشن بشه.

شقایق جمعه 20 آذر 1394 ساعت 19:50

سلام واقعا باهات موافقم
منم خیلی از این کارتون خوشم می اومد حتی یادمه آخرش گفت مادر ولی از مرحله رد شد
شاید اشکال ما آدما اینه که همه اونچه دوست داشتیم فراموش می کنیم شاید خیلی چیزهای دیگرم فراموش کرده باشیم
حس تنهاییم از همینجا پیداش میشه
ولی باید بیشتر بگردی بازم بیشتر .

سلام. تشکر

مسافر دوشنبه 16 آذر 1394 ساعت 13:32

مدتی بود جسته گریخته مطالبتون رو میخوندم. خیلی خوب بودن و استفاده میکردم ازشون. اما این مطلب واقعا من رو تکون داد.خیلی عالی بود. همیشه آرزوهای بزرگ داشتم اما تلاش کم. همیشه ناراحت بودم که هیچکس کمکم نمیکنه و چقدر تنهام تو این جریان زندگی اما این مطلبتون و تحلیل شما عالی بود راه رو بهم نشون داد. واقعا ممنونم

خواهش! حالا باید منتظر مار و اژدهای ذهنی ات باشی که جلوتو میگیرن. کافیه بهشون توجه نکنی و تلاش تو زیاد کنی.

جودی شنبه 14 آذر 1394 ساعت 12:45

سلام به همه

باید اعتراف کنم که من کارمند صدا وسیما هستم. و سالهای زیادی تو کار برنامه سازی بودم. خودمم مثل تقریبا اکثر شما خواننده های وودی، دهه شستی هستم و کودکی مو با کارتون های لذت بخش ژاپنی که اقتباس از شاهکارهای ادبی جهان بود رو گذروندم. اما متاسفانه مثل هر جایی دیگه ایی سیاست گذار هایی سازمان، و عدم هماهنگی بین نویسنده و های خوب و برنامه ساز که به همون دلیل سوئ مدیریت مار رو به اینجا رسونده. در مورد خرید برنامه های اشغال جدید خارجی دل خودمون هم خونه،
حالا بااجازه وودی از همین تریبون استفاده میکنم و از خواننده ها میخوام تا اگر داستان و سوژه هایی سراغ دارند جهت منتقل شدن پیشنهاد بدن. خصوصا داستان کوتاه آموزنده

موفق باشید

سلام
تشکر از زحمتی که قراره بکشین. من براتون یه پست گذاشتم. راستش من هنوزم که هنوزه کارتون زیاد نگاه میکنم چون چیز بهتری پیدا نمیکنم.
موفق باشید

سارا جمعه 13 آذر 1394 ساعت 22:05

آقا من نمیدونستم برگشتی چقدر خوشحال شدم بازم می نویسی

خواهش

teacher سه‌شنبه 10 آذر 1394 ساعت 00:01

سلام وودی عزیز، من که شب و روز با بچه ها سرو کار دارم می فهمم که این کارتون های والت دیزنی چه بر سر بچه های ما آوردند. قصد انتقاد از والت دیزنی رو ندارم، چون شاید مسائلی که در فرهنگ ما ضدارزش هستند ممکنه تو کشورهای غربی ارزش باشن، از طرفی نمی شه جلوی جهانی شدن رو گرفت، به این مسئله هم کاملا واقفم.
ولی بچه ها واقعا اذیت می شن، یادمه ما که با این کارتونا بزرگ شدیم(22 سالمه) از لحاظ روحی و روانی اذیت نشدیم...

سلام
مطمئن نیستم که منظورتون رو متوجه شده باشم.

ملودی چهارشنبه 4 آذر 1394 ساعت 07:59

وودی جان دو سه خط آخرو به شدت درک میکنم برای بخود متکی بودن تنهایی بهاییه که میدیم. عرضم به حضورتون خسته نمیشی انقدر جواب سوالات ماها رو میدی؟
من اصلا نمیدونستم با ویزای کار میشه گرین کارت گرفت!! تو کامنتا فهمیدم.
وودی عزیز آخرش نگفتی رشته ت چیه، ولی فکر میکنم حول و حوش کامپیوتر باشه. عایا شما هم از خواندن زبان اسمبلی رنج میبردید؟

نه خسته نمیشم.

رضا دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 17:44

سلام دکتر
الان چند مدته یه نگرانی دارم و اون اینکه آیا فقط با خودن کتاب های لغت 504 و 400 لغت تافل و Essential words for TOEFL و کتاب 1100 ممکنه که بازم لغت کم بیاریم؟
پیشنهاد شما چیه؟
تشکر

سلام
برای تافل تقریبا میشه گفت خوبه. دیگه بقیه اش باید متن زیاد بخونید تا مهارت خوندنتون بدون دونستن معنی همه کلمات هم بره بالا. برای جی آر ای خب خیلی کمه. من بازم میگم که بعضی کلمات جی ار ای خیلی به درد تافل هم میخورن.
موفق باشید

سالار دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 12:59

سلام. اگر کسى براى ارشد پذیرش بگیره و بلافاصله بعد از ارشد کار پیدا کنه در اینصورت چقدر طول میکشه تا گرین کارت بگیره؟
بعد از گرفتن گرین کارت راحت میشه به ایران رفت و آمد کرد؟

سلام
بستگی به خیلی چیزا از جمله شرکت و وقت فارغ التحصیلی داره. اگر مستقیم بره برای ویزای کار و همون سال هم ویزای کار بگیره و شرکت هم سریع براش اقدام کنه کمتر از یکسال میگیره. ویزای کار اپلایش توی آپریل و شروع کارش اکتبر هست.
موفق باشید

محمد دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 01:38

سلام وودی عزیز .امیدوارم حالت خوب باشه و در کارهای موفق باشی.
مطالبت خیلی خوبه و خیلی جالب .ازت تشکر میکنم بابت زحمتی که میکشی میدونم واقعان سخته نوشتن اینهمه مطلب اونم با این همه گرفتاری.اگر برات امکان داره از زندگی تو آمریکا و شرایط زندگی بیشتر بگو.امیدوارم که به تمام آرزوها برسی و خوشبخت بشی و همسر مناسب خودت رو هم پیدا کنی.یا علی خدا نگهدارت

سلام
خواهش. امریکا خوبه. برسم چشم. ممنونم.

الهام یکشنبه 1 آذر 1394 ساعت 23:25

من همیشه از این کارتون می ترسیدم
دقیقا مثل کربه ی توی شهر موش ها ، که هنوزم ازش می ترسم

خوبی کارتون های ژاپنی اینه که کلی درس تو کارتون هاشون هست و این جوری خیلی از مفاهیمو از بچگی یاد می گیرن

ای بابا کارتون که ترس نداره.

کژال جمعه 29 آبان 1394 ساعت 11:28

جناب وودی خیلی ارتباط حسی خوبی ازت میگیرم
تو نمونه یک انسان هستی با ویژیگی های فوق العاده
پر از درک و شعور
دو جمله آخرت خیلی خوووب بود
منم دلم میخواد آدمی مثل تو رو نه در دنیای مجازی بلکه در واقعیت پیدا کنم که همینهو درک کرده باشه
دروووووود بر توووووووو

لطف دارین.

adel پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 20:59

سلام وودی جان
عالی بود، مرسی
در نهایت هممون تنهاییم ولی بعضی ها تنها تر

سلام
زندگی همینه.

الناز پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 14:57

وای خیلی باهات موافقم منم همیشه دوست داشتم که به خودم متکی باشم و بتونم مستقل باشم و این روحیه را هم تا حدودی داشتم ولی انقدر خانوادم حمایتم می کردند که دیگه دست خودم نبود مثلا تا همین چند سال پیش باور کنید کل خانواده برای شبهایی که پروژه داشتم بیدار می موندند و همه با هم کار می کردیم (یه مثال جالبتر اینکه مامانم هنوز برای داداش 30 سالم صبحها لقمه می گیره و می فرستدش سر کار و تا عصر که از سر کار برگرده براش ناراحته که بچم خسته شد). تا اینکه یه مسافرت یک هفته ای خودم رفتم و اونجا تونستم متکی بودن را واقعا درک کنم سه روز نگذشته بود که اشکم در آمد از اون به بعد تصمیم گرفتم اصلا به خانوادم اجازه ندم کارهام را انجام بدم و سعی کردم واقعا متکی به خودم باشم و تا حدود زیادی تونستم.
من این مسافرت را به همه دوستان پیشنهاد می کنم که حتما تجربه کنند.

الناز خانم منظورم خیلی بیشتر از این بود که یه هفته از خانواده جدا باشین.

پیام چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 16:32

سلام، وقتت بخیر و خوشی

میخوام دوباره بگم باهات حس هم دلی دارم و یه شباهت عجیبی رو حس میکنم. قبلا این رو گفتم ولی ردش کردی با این دلیل که معتقدی خودتم تو این چند ساله تغییر کردی ولی به نظرم پایه فکریت همونه که بوده فقط خوش ساخت تر شده. منم خیلی تغییر کردم و از یه دانشجوی عامی و متوسط به یک نهاد فردی بالاتر از تصوراتم صعود کردم علتشم همین خود اتکایی بوده..راستش بعد چندین سال، همین یه ماه پیش توشیشان رو دوباره دانلود کردم و با دقت دیدم چون نمیشد ساده ازش گذشت. مثه سیمز و خیلی چیزای دیگه که گفته بودی. اکثرحرفایی که میزنی هموناییه که مدتها تو خلوتم بهشون فکر کردم و فقط به زبون نیاورده بودم... شاید باورت نشه ولی از 3 -4 سال پیش که مطالبتو پیگیری میکنم هر لحظه فکرت تو ذهنم بیشتر تقویت میشه جوری که مثل ایمیل هام و اتوماسیونم فید وبلاگاتو هم چک میکنم. البته راه تو و من دقیقا یکی نیست و یجورایی من از تجربه ارزنده ای که نشر میدی در جهت دیگه ای استفاده میکنم و از این بابت خیلی ممنونم.
راستی به عنوان یک دوست توصیه میکنم شادترباشی و بیشتر از قبل مثبت و پر انرژی بنویسی، مطمئنم میدونی که مسیر زندگی یه فرد با تحصیلات عالی معمولا با این دست مسایل و تنها افتادنها از عوام روبرو میشه.

سلام.
ممنون.

پاییزانه چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 08:16 http://paeezane.persianblog.ir

آره واقعن
زمان کودکی ما کارتونای خوبی پخش میشد
الانا بچه ها فقط انیمیشنایی رو میبینن که به موضوعات عاشقانه میپردازن
و اصلنم به نفعشون نیست
افکار کودکانه شونو ازشون میگیره
کارتونای ژاپنی فوق العاده ای وجود دارم
پیشنهاد میکنم دنیای کوچک آریتی رو حتمن ببینید

ممنون. اسم انگلیسی شو پیدا نکردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد