زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

زیر آسمان خدا 2

اینجا زیر آسمان خدا نیست. زیر آسمان خدای رنگین کمانه خدای کیان خدای نیکا خدای مهسا است

تفکر منتقدانه (Critical Thinking) - قسمت سوم - سلسله نتایج میتونن غلط باشن

معمولا در یک بحث نمیشه همه مسائل رو از اول بررسی کرد. در واقع ما سلسله ای از نتایج داریم که در کنار هم قرار میگیرند و هر کدام در سطح خودشون قرار گرفتند. هر کدوم از این نتایج رو من یک سطح میگم. مثلا فرض کنیم که موضوع بحث مسئله نبوت باشه و یکی قائل به نبوت باشه. کسی که نظر مخالف داره نمیتونه بیاد در سطح وجود خدا بحث کنه. در واقع بحث درباره نبوت با فرض وجود داشتن خدا (یا اثبات شدن آن) معنا داره. یعنی در یک سطح پایینتری اول باید اثبات شده باشه که خدا وجود داره و بعد در مورد نبوت بحث بشه.حالا که این نکته رو میدونیم باید گفت که اخلاقا کسی نمیتونه بیاد بحث غیر همسطح کنه. کسی که میاد بحث رو از سطح خودش خارج میکنه در واقع داره از بحث فرار میکنه.


با این حال حتی توی یک بحث هم سلسله مراتب نتیجه گیری هست. مثلا فرض کنیم برای قائل بودن به نبوت یکی بیاد بگه که خدا عادله و مردم هم نیاز به راهنما دارند پس خدا پیامبر فرستاده. توی این بحث یا باید فرض بشه که خدا عادل است یا باید اثبات بشه. همینطوری نمیشه گفت که خدا عادله! اگر فرض بشه که کل نتیجه گیری بر اساس این فرض هست و اگر فردا نشه که اثبات بشه که خدا عادله کل بحث روی هواست. دقت کنید که این موضوع با اینکه اثبات بشه خدا عادل نیست یعنی نقیض موضوع فرق میکنه. جالبه بدونید که توی بسیاری از بحث ها سطوح شفاف و بی رنگ هستند. یعنی ضمنی هستند. یعنی ممکنه نتایج میانی اصلا نیامده باشند و میشه حتی این نتایج میانی رو مورد بحث قرار داد.  فقط همینقدر که بدونید میشه نتایج میانی رو (حتی اگر به طور مشخص ذکر نشده باشند). مثلا در مثال بالا این نتیجه گیری که یک راه هدایت مردم از طریق فرستادن پیامبر هست میتونه حاصل بحثی باشه که نیامده و برای رد ادعای بالا میشه گفت که تنها راه هدایت مردم فرستادن پیامبر نیست و خدا میتونسته یه طور دیگه هم مردم رو هدایت کنه (مثلا از طریق عقل) و بنابراین نتیجه گیری غلط است. چون سلسله مراتب پیچیدگی زیادی داره دیگه بیشتر از این نمینویسم و مثال هم نمیزنم. توی بحث ها دقت کنید خودتون میبینید. فقط همینقدر بدونید که اگر یه آجر از پایین ثابت بشه که درست نبوده تمام نتایج تا بالا خراب میشه.


توی مباحثه های رو در رو عوض کردن سطح ها خیلی میبینید چونکه معمولا زمان بحث کم هست و طرفین با تعویض سطح سعی میکنن روی یک موضوع صحبت نشه که محکوم بشن. اینه که معمولا مناظره های رو در رو نتیجه ای نداره و فقط اونی که توانایی بیشتری در مغلطه و تغییر سطح داره میتونه رقیب رو از میدون به در کنه. توی مباحثات نوشتاری اما این موضوع کمتر دیده میشه چون باعث میشه خواننده فکر کنه نویسنده از جواب طفره رفته.


نتیجه اینکه اگرچه سطوح بحث کننده ها باید همسطح باشه اما معمولا موضوعات بحثی یک سطح ندارند و میشه در مورد سطوح دیگه هم حرف زد. ببخشید اگر مثالا خدا و پیغمبریه. چیز دیگه ای الان به ذهنم نرسید. به هر حال موضوع منطقی است و فکر کنم همه آشنایی داشته باشن.

نظرات 8 + ارسال نظر
محمد پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 14:14

سلام موضوع جالبی رو شروع کردی .فقط اینکه چطوری میشه به یه بچه مسائل اعتقادی و غیره رو بصورت استدلالی بهش گفت؟ ایا تو امریکا روشی برای این کار توی مدارس رسانه ها هست که بچه ها قانع بشن؟

سلام. به نظرم مسائل اعتقادی رو نمیشه استدلالی گفت. البته بچه هر استدلالی رو حتی اشتباه قبول میکنه :)
تا جایی که میدونم مدارس امریکا کاری با مسائل اعتقادی ندارن. دروسی هم که مربوط به ادیان هست به طور کلی و بدون جهت گیری نسبت به یک دین بررسی میکنه.

شهراد پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 13:11

یاد این حکایت افتادم امیدوارم تکراری نباشه
اثبات وجود خدا و تقدیر و مجازات شیطان(با یک داستان واقعی)
مرد جوان سراغ عالمی رفت و به صحبت با او پرداخت.مرد جوان:شما کی هستید و آیا می توانید جواب سوالات من را بدهید؟عالم:بنده ی خدا هستم. شاید بتوانم جواب سوالات تو را بدهم.مرد جوان: مطمئنی؟بسیاری از اساتید و کارشناسان نتوانستند جواب سه سوال مرا بدهند.عالم: به امید خدا تمامی تلاش خود را بر روی جواب دادن به سوالات معطوف می کنم.مرد جوان: 1- آیا خدا وجود دارد؟اگر وجود دارد شکلش را برایم ترسیم کن2- تقدیر چیست؟3- اگر شیطان از جنس آتش است چرا او را برای مجازات به جهنم پر از آتش می فرستد؟در این میان عالم ناگهان سیلی محکمی بر صورت مرد جوان زد.مرد جوان:چرا از سخنان من ناراحت شدید؟عالم: من از تو ناراحت نیستم و فقط جوابت را دادم.اکنون بگو از اینکه کتک خوردی چه حسی داشتی؟ مرد جوان سرش را به پایین انداخت و گفت:دردعالم:پس تو درد را قبول داری؟پس شکلش را برایم بکش.اکنون تو دیشب در خواب دیده بودی که امروز از من یک سیلی خواهی خورد؟؟مرد جوان: نه.عالم: آیا تو حتی به این موضوع فکر کرده بودی که امروز تورا کتک خواهم زد؟مرد جوان: نه.عالم: پسرم این همان تقدیر است.حال بگو که دست من که تورا زد از چه تشکیل شده؟مرد جوان: از پوست.عالم: صورتت از چه تشکیل شده؟مرد جوان:آن هم از پوست.عالم گفت:پس از اینکه با دست به صورتت زدم چه چیز حس کردی؟جوان:درد.عالم: اگر چه شیطان و جهنم هر دو از آتش هستند اما به خواست خدا همان آتش شیطان آتشین را مجازات می کند.

شهراد پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 13:05

یه چیز ی که به عقل من میرسه و خواستم اضافه کنم همیشه وقتی یه تو یک بحث یه کسی شکست میخوره دلیل بر شکست اون منطق نیست یه احتمالی هم بدیم که اون شخص ضعیف بوده نه منطقش...
مثال میزنم...تو کلاس دفاع مقدسمون که در عمومی بود بحث از جامعه و سیاست کشید به دین یکی از بچه ها خیلی صریح اعلام کرد لاییکه و سوالایی پرسید از استاد که با وجود اینکه از نظر ظاهر خیلی هم سطحش بالاتر از یه دانشجوی کارشناسی بود نتونست به شبحاتش جواب بده و همه بچه ها تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتن...من فقط و فقط با همون اطلاعات دین و زندگی دبیرستان خیلی از جوابای این آقا رو دادم وبعد معرفی کردم به یکی از اساتید خیلی خوب که بلده به این بحثها جواب بده ولی اون آقا نرفت و از نظر من فقط میخواست تشنج درست کنه

موافقم (نه با اون آقا :))

مهدیه پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 12:33

مرسی وودی جان خیلی عالی بود و اصلا هم درکش سخت نبود...راستش من همیشه این سبکایی رو که گفتی بصورت خورکار تو زندگیم استفاده کردم :))
مخصوصا تغییر سطح :))
یه سوال:
ببین به نظرت وقتی در یک بحث سزح بالایی و زیر بنایی اش رو قبول نداری لازمه که بحثو ادامه بدی؟
یعنی مثلا من قبول ندارم خدا اصلا وجود داره، لازمه که بشینم راجع به نبوت با یکی بحث کنم؟
منظور از لازم بودن یعنی مفید بودن بحث

نمیتونم کلی بگم نه اما احتمال خیلی زیاد نه. در مورد چیزی که پرسیدین فکر کنم مشخصا نوشته بودم که نه.

niloo چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 21:46

قدیم چیزای باحال تری مینوشتی

مثلا؟

ناصری چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 12:45

هرچهار قسمت رو خوندم البته چند بار که خوب متوجه بشم.اول بگم که با خوندن اینا یاد نقطه کور چشم افتادم که دلیلشو بعدا میگم.به نظر من(تفکر منتقدانه توی شهر ما شاید به گیر دادن معروف باشه مثلا یکی داره درباره چیزی صحبت میکنه اگر کسی بخواد باهاش وارد بحث بشه دیگران بهش میگن تو داری بهش گیر میدی و فرد مقابل هم از بحث کردن زده میشه)و اخر سرم بهش میگن تو از هیچی سر در نمیاری اینجوری میشه که اون فرد دفع دیگه وارد بحث نمیشهبرداشت من این بود

خیر این نقطه کور چشم نیست. موضوع خیلی اساسی تر از چیزی هست که شما برداشت کردین بحث گیر دادن هم نیست. توی دو سه تا پست آینده که از کاربردها مثال میزنم متوجه میشین. الان فقط مفاهیم پایه ای رو دارم میگم که روی اینا بچینم برم بالا.

کژال سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 16:48

سلاااام بر آقای دکتر سخت کوش و مهربان
وودی عزیز متنت جالب هس واصلا هم درکش سخت نیست ادامه داره دیگه؟منتظرم کامل بشه ...

من یه سوال غیر مرتبط با این پست یادم آمد بپرسم ، جای دیگه بپرسم یادم میره کجا بوده ماشاالله مطالبم زییییاااد

اینکه من مهر ترم سه ارشدم هست و پایانامه رو شروع نکردم و مقاله هم کار نکردم که به امید خدا شروع می کنم که یک مقاله ژورنال حداقل داشته باشم
سوالم اینه که اگه بخوام 4 ترمه تموم کنم ولی سریع نمیشه اپلای کنم چون زبانم به اون مرحله عالی برای فول فاند نمیرسه
اینکه از زمان اتمام درسم ودفاع تا پذیرش فاصله بیوفته بده؟
شنیدم وقتی اپلای میکنی دانشجو باشی بهتره
اگه اینطوریه کشش بدم و دیرتر دفاع کنم؟
مطالب وبلاگ قبلی رو کامل نخوندم هنوز که ممکن باشه به جواب برسم

ممنون که هستی وجواب میدی
در پناه پروردگار شاد و سلامت باشین

به نظر من نیازی به کش دادن درس نیست. شما سر وقت دفاع کن اما حتما مقاله رو با استادت تکمیل کن قبل از دفاع که خیالت راحت باشه. الزامی نیست که دانشجو باشی بهتر باشه.
موفق باشید

فاطیماه سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 15:37

مطالبتون خیلی مفیدوجالبه ممنون

خواهش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد